رقیه دختر پیامبر خاتم در تاریخ اسلامی

رقیه دومین دختر رسول اکرم (ص) است و پیش از اسلام با پسر عموی پدرش "عتبة بن ابولهب بن عبدالمطلب" ازدواج کرد. بعد از نزول سوره مسد، پدر و مادر عتبة، او را مجبور کردند تا همسرش را طلاق دهد. رقیه پس از جدایی از عتبة بن ابولهب با "عثمان بن عفان" ازدواج کرد. او برای عثمان بن عفان پسری به نام "عبدالله" به دنیا آورد که در کودکی از دنیا رفت. رقیه در رمضان سال دوم هجری پس از یکسال و ده ماه و بیست روز بعد از هجرت پیامبر (ص) به مدینه به مرض حصبه دچار شد و از دنیا رفت.

مقدمه

به نوشته ابن سعد، رقیه دختر پیامبر (ص)، پیش از بعثت حضرت محمد (ص)، نامزد عتبه، پسر ابولهب، بود و چون حضرت محمد (ص) مبعوث گشت و سوره مسد (تبت) نازل شد، ابولهب پسر خود را وادار به ترک رقیه کرد[۱]. عتبه نیز بدون اینکه با رقیه نزدیکی کرده باشد، او را طلاق داد. رقیه پس از بعثت، همراه با مادرش اسلام آورد و همسر عثمان شد[۲]. ابن عبدالبر، رقیه را کوچک‌ترین دختر پیامبر (ص) دانسته است[۳] که در زمان عزیمت پیامبر (ص) به بدر، در مدینه در بستر بیماری بود و همان روزی که زید بن حارثه خبر پیروزی مسلمانان را در جنگ بدر به مدینه آورد، از دنیا رفت[۴].

برخی در انتساب رقیه و زینب به خدیجه (س) و پیامبر (ص)، به دلیل قبح ازدواج دختران پیامبر (ص) با ابوالعاص و عتبة بن ابولهب، تردید کرده و آنان را خواهرزاده‌های حضرت خدیجه (س) پنداشته‌اند[۵]، اما مورخان و راویان فراوانی متفق‌اند که زینب و رقیه فرزندان خدیجه (س) از پیامبر (ص) بوده‌اند[۶]. در میان معاصران نیز برخی بر آن‌اند که همسر عثمان، دختر پیامبر (ص) نبوده و آن حضرت (ص) فقط او را بزرگ کرده و رقیه، همسر عثمان، غیر از رقیه‌ای است که ادعا می‌شود دختر پیامبر (ص) بوده و پس از بعثت متولد شده است. در فرهنگ عرب اگر کسی دختری را بزرگ می‌کرد، او را دختر آن فرد می‌نامیدند[۷].[۸]

نسب

پیامبر اکرم (ص) بعد از ازدواج با حضرت خدیجه دارای شش فرزند: دو پسر و چهار دختر شدند: قاسم و عبدالله معروف به طیب و طاهر، زینب، ام‌کلثوم، رقیه و فاطمه (س)[۹].

رقیه دومین دختر رسول اکرم (ص) است و پیش از اسلام با پسر عموی پدرش "عتبه بن ابولهب بن عبدالمطلب"ازدواج کرد. مادر عتبه "ام‌جمیل" دختر "حرب بن امیه" است که بعد از نزول سوره مبارک "مسد" به "حماله الحطب" معروف شد. ام‌جمیل و ابولهب پس از نزول سوره "مسد" که مذمت خودشان بود، عتبه بن ابولهب را مجبور کردند تا همسرش رقیه را طلاق دهد و به او گفتند: "دختر محمد را رها کن" و ابولهب گفت: "اگر همسرت را طلاق ندهی، با تو قطع رابطه می‌کنم"[۱۰].

البته پیامبر اکرم (ص) قبلاً طلاق رقیه را از عتبه بن ابولهب خواسته بود و خود رقیه نیز به این امر راضی بود، به دلیل آنکه عتبه او را سخت در اذیت و فشار قرار می‌داد لذا پیامبر (ص) عتبه را نفرین کرد و فرمود: خداوندا یکی از سگ‌های خود را بر وی مسلط کن. پس از چندی شیری بر وی حمله نمود و او را پاره پاره نمود[۱۱]. سرانجام با نزول سوره "مسد" و به دلیل مسلمان شدن رقیه، عتبه او را طلاق داد[۱۲].[۱۳]

برخی معتقدند قریش به منظور دشمنی با پیامبر (ص) از عتبه بن ابولهب خواستند که همسرش را طلاق دهد و با هر کس دیگری که دوست داشته باشد ازدواج کند. عتبه بن ابولهب بن عبدالمطلب راضی شد و سپس با دختر سعید بن عاص ازدواج کرد[۱۴].[۱۵]

ازدواج رقیه با عثمان بن عفان

رقیه پس از جدایی از عتبه بن ابولهب با "عثمان بن عفان"ازدواج کرد[۱۶]. البته بنابر قولی ازدواج رقیه با "عثمان بن عفان" در زمان جاهلیت صورت گرفت[۱۷]. او برای عثمان بن عفان پسری به نام "عبدالله" به دنیا آورد که در کودکی از دنیا رفت[۱۸]، در یکی از روزها خروسی با منقار چشم عبدالله را زخمی نمود و در نتیجه عبدالله مریض شد و از دنیا رفت[۱۹] و برای دفن او عثمان در مدینه ماند و در جنگ بدر شرکت نکرد[۲۰].[۲۱]

بنابر قول دیگر، عبدالله در سال ۴ هجری و بعد از مادرش رقیه از دنیا رفت[۲۲]. رقیه در هر دو هجرت با عثمان بن عفان به حبشه رفت و در هجرت نخست، کودکی را سقط کرد. رقیه پس از سفر عثمان بن عفان به مدینه که هم زمان با هجرت حضرت رسول (ص) بود، به مدینه رفت[۲۳]؛ البته آنها زودتر از سایر مسلمانان از حبشه به مکه بازگشته بودند و قبل از رسول اکرم (ص) به مدینه هجرت کردند[۲۴].[۲۵]

آیا رقیه دختر حضرت رسول (ص) بود؟

در مقابل قول مشهوری که رقیه، همسر عثمان بن عفان را دختر رسول خدا (ص) معرفی کرده است، برخی از مؤرخان و نسب‌شناسان بر این عقیده‌اند که رقیه، دختر پیامبر (ص) نیست؛ بلکه ربیبه ایشان است. گفته‌اند: رقیه دختر هاله خواهر خدیجه (س) بود که بعد از مرگ پدر و مادرش، خدیجه (س) او را نزد خود آورد و سرپرستی‌اش را به عهده گرفت. رقیه‌ای که مؤرخان و نسب‌شناسان از او به عنوان دختر رسول خدا (ص) یاد کرده‌اند غیر از رقیه‌ای است که به ازدواج عثمان در آمد[۲۶].[۲۷]

وفات رقیه

رقیه در رمضان سال دوم هجری پس از یکسال و ده ماه و بیست روز بعد از هجرت پیامبر (ص) به مدینه[۲۸] به مرض حصبه دچار شد و از دنیا رفت[۲۹]، در روزی که زید بن حارثه به مدینه وارد شد تا خبر پیروزی مسلمانان را در جنگ بدر به اطلاع مردم برساند[۳۰]. پیامبر اکرم (ص) در مرگ او فرمود: "ملحق شو به سَلفمان، عثمان بن مظعون[۳۱].[۳۲]

در این هنگام زنان بر مرگ رقیه گریستند. حضرت فاطمه (س) هم در بالای قبر، کنار رسول خدا قرار داشت و می‌گریست. رسول خدا (ص) نیز با لباس خود اشک چشمان فاطمه (س) را پاک می‌کرد[۳۳]. پیامبر (ص) سرش را رو به آسمان کرد و در حالی که اشک از چشمانش جاری می‌شد، دعا کرد: خدایا رقیه را از فشار قبر نجات بده[۳۴].[۳۵]

منابع

پانویس

  1. ابن سعد، الطبقات الکبری ج۸، ص۳۶.
  2. ابن سعد، الطبقات الکبری ج۸، ص۳۶.
  3. ابن عبدالبر، الاستیعاب ج۴، ص۱۸۳۹.
  4. ابن اثیر جزری، اسد الغابه، ج۵، ص۴۵۶.
  5. ر. ک: کوفی، علی بن احمد، الاستغاثه، ص۱۰۹-۱۱۳.
  6. حمیری قمی، عبدالله بن جعفر، قرب الاسناد، ص۹؛ صدوق، محمد بن علی، الخصال، ص۴۰۴؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۲، ص۱۵۱.
  7. کوفی، علی بن احمد، الاستغاثه، ص۱۱۳؛ عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم (ص)، ج۲، ص۱۲۸-۱۳۱.
  8. محرمی، غلام حسن، مقاله «برادران و خواهران فاطمه»، دانشنامه فاطمی، ج۱، ص ۱۱۶.
  9. قرب الاسناد، حمیری، ص۹؛ ابن کثیر، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۶۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۸؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۶ ـ ۴۰۵.
  10. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۰۱.
  11. اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ص۱۴۰.
  12. ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۳۳۹.
  13. ر. ک: محمدزاده، حبیب، رقیه و ام‌کلثوم، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۸۶-۳۸۷؛ علی‌زاده، فرهاد، مقاله «رقیه و ام‌کلثوم دختران رسول خدا»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۲، ص:۲۴۳-۲۴۴.
  14. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۰۱.
  15. ر. ک: محمدزاده، حبیب، رقیه و ام‌کلثوم، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۸۶-۳۸۷و
  16. ابو بکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۳۳۹؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، م ص۴۰۱.
  17. شیخ حسین دیار بکری، تاریخ الخمیس فی أحوال انفس النفیس، ج۱، ص۲۷۵؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۳، ص۱۴۲؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۷، ص۲۸۷.
  18. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۳۰.
  19. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۳۰؛ اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ص۱۴۰.
  20. اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ص۱۴۰.
  21. ر. ک: محمدزاده، حبیب، رقیه و ام‌کلثوم، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۸۷؛ علی‌زاده، فرهاد، مقاله «رقیه و ام‌کلثوم دختران رسول خدا»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۲، ص۲۴۳-۲۴۴.
  22. تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الحفدة و المتاع، ج۵، ص۳۵۵؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۴۱۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۳۹.
  23. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۳۰.
  24. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۴۱۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۳؛ ج۳، ص۴۰.
  25. ر. ک: محمدزاده، حبیب، رقیه و ام‌کلثوم، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۸۷.
  26. جعفر مرتضی العاملی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم (ص)، ج۲، ص۱۲۶-۱۲۹.
  27. ر. ک: علی‌زاده، فرهاد، مقاله «رقیه و ام‌کلثوم دختران رسول خدا»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۲، ص:۳۸۹.
  28. المعارف، ابن قتیبه دینوری، ص۱۴۲.
  29. تاریخ المدینه، ابن شبه، ج۱، ص۱۰۴.
  30. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۳، ص۱۷۸؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۷، ص۲۸۳؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الإکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله (ص) و الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۳۴۴.
  31. وی مرد عابدی بود و روزها روزه می‌گرفت و شب‌ها به عبادت طی می‌کرد. او اولین مهاجری بود که در مدینه از دنیا رفت و در بقیع مدفون شد. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۰.
  32. ر. ک: محمدزاده، حبیب، رقیه و ام‌کلثوم، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۸۷-۳۸۸.
  33. فروع کافی، کلینی، ج۳، ص۲۴۱؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۳۰.
  34. فروع کافی، کلینی، ج۳، ص۲۳۶.
  35. ر. ک: علی‌زاده، فرهاد، مقاله «رقیه و ام‌کلثوم دختران رسول خدا»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۲، ص:۲۴۴.