ابوبکر بن ابی‌قحافه در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۷۳: خط ۱۷۳:


===فتح مکه===
===فتح مکه===
[[ابوسفیان]] برای تمدید [[پیمان]] [[حدیبیه]] از ابوبکر کمک خواست، ولی او نپذیرفت<ref>ابن هشام،ج۴، ص۳۹؛ واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۹۳.</ref>. وی پیش از [[فتح مکه]]، از [[عایشه]] درباره [[تصمیم]] و [[آمادگی رزمی]] [[رسول خدا]]{{صل}} پرسید، که عایشه اظهار بی اطلاعی کرد پس از رسول خدا{{صل}} پرسید، [[حضرت]] وی را [[آگاه]] نموده، از او خواست چیزی را فاش نکند<ref>واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۹۶.</ref>. [[ابوسفیان بن حارث]] پسرعموی رسول خدا{{صل}} و [[دشمن]] هجوی گوی آن حضرت بود. رسول خدا{{صل}} به [[حسان بن ثابت]] [[دستور]] داد در هجو [[ابوسفیان]] سروده‌ای را تنظیم و با [[ابوبکر]] [[مشورت]] کند، که این نیز از شواهد شاعر بودن ابوبکر است<ref>واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۰۷.</ref>. ابوبکر در [[جحفه]] خوابی دید که رسول خدا{{صل}} آن را به خروج [[بیماری]] هاری از [[مکه]] تعبیر فرمود و افزود ابوسفیان بن حارث را نکشید<ref>واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۱۲.</ref>. او پس از سالها [[ستیزه]]، با دیدن [[سپاه اسلام]] نزد رسول خدا{{صل}} آمد، اما آن حضرت و دیگر یارانش از جمله ابوبکر از وی روی گرداندند<ref>واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۰۸</ref>.
[[ابوسفیان]] برای تمدید [[پیمان]] [[حدیبیه]] از ابوبکر کمک خواست، ولی او نپذیرفت<ref>ابن هشام،ج۴، ص۳۹؛ واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۹۳.</ref>. وی پیش از [[فتح مکه]]، از [[عایشه]] درباره [[تصمیم]] و [[آمادگی رزمی]] [[رسول خدا]]{{صل}} پرسید، که عایشه اظهار بی‌اطلاعی کرد پس از رسول خدا{{صل}} پرسید، [[حضرت]] وی را [[آگاه]] نموده، از او خواست چیزی را فاش نکند<ref>واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۹۶.</ref>. [[ابوسفیان بن حارث]] پسرعموی رسول خدا{{صل}} و [[دشمن]] هجوی گوی آن حضرت بود. رسول خدا{{صل}} به [[حسان بن ثابت]] [[دستور]] داد در هجو [[ابوسفیان]] سروده‌ای را تنظیم و با [[ابوبکر]] [[مشورت]] کند، که این نیز از شواهد شاعر بودن ابوبکر است<ref> واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۰۷.</ref>. ابوبکر در [[جحفه]] خوابی دید که رسول خدا{{صل}} آن را به خروج [[بیماری]] هاری از [[مکه]] تعبیر فرمود و افزود ابوسفیان بن حارث را نکشید<ref>واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۱۲.</ref>. او پس از سال‌ها [[ستیزه]]، با دیدن [[سپاه اسلام]] نزد رسول خدا{{صل}} آمد، اما آن حضرت و دیگر یارانش از جمله ابوبکر از وی روی گرداندند<ref>واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۰۸</ref>.
رسول خدا{{صل}} در فتح مکه، سوار بر [[ناقه]] قصواء و در حال [[گفتگو]] با ابو بکرو [[اسید بن حضیر]] از رو به روی [[ابوسفیان بن حرب]] عبور کرد<ref>واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۲۱.</ref>. گویند: [[ابو قحافه]] هنگام فتح مکه به کوهی [[پناه]] برد و از آنجا که [[کور]] بود، [[اسماء]] دخترش وی را کمک [[مسلمانی]] صورت [[ابوقحافه]] را [[شکست]] و گردن‌بند اسماء یا به نقل واقدی<ref>واقدی، ج۲، ص۸۲۴.</ref>. ابوبکر [[خون]] از چهره [[پدر]] [[پاک]] کرده، وی را نزد رسول خدا{{صل}} آورد<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۹۹.</ref>و سه مرتبه فریاد کشید و [[مردم]] را به [[خداوند]] [[سوگند]] داد تا گردنبند خواهرش را برگردانند و چون کسی به خواسته وی عمل نکرد، به خواهرش گفت: گردنبندت را درست نگه دار که [[امانت]] در میان مردم ([[صحابه]]) اندک است<ref>واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۴۲.</ref>. [[أبو قحافه]] در فتح مکه [[مسلمان]] شد و در دوره [[عمر]]<ref> ابن سعد، ج۳، ص۱۳۷.</ref>، باهند [[مادر]] [[معاویة]] بن [[ابی سفیان]] در یک [[روز]] مردند<ref>مسعودی، ص۲۴۹.</ref>.
 
[[دختران]] [[ابوأحیحه]] هنگام عبور [[رسول خدا]]{{صل}} از کنار آنان، موهای خود را پریشان می‌کردند و با روسری‌های خود به صورت اسب‌ها می‌زدند. [[رسول خدا]]{{صل}} با نگاه تبسمی به [[ابوبکر]]، از [[شعر]] [[حسان]] یاد کرد و ابوبکر بیتی از آن قصید وی را به این معنا خواند: اسب‌های ما پیاپی حرکت خواهند کرد و [[زنان]] با روسری‌های خود به صورت آنها خواهند زد<ref>واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۳۱.</ref>.
رسول خدا{{صل}} در فتح مکه، سوار بر [[ناقه]] قصواء و در حال [[گفتگو]] با ابوبکر و [[اسید بن حضیر]] از رو به روی [[ابوسفیان بن حرب]] عبور کرد<ref>واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۲۱.</ref>. گویند: [[ابو قحافه]] هنگام فتح مکه به کوهی [[پناه]] برد و از آنجا که [[کور]] بود، [[اسماء]] دخترش وی را کمک می‌کرد. [[مسلمانی]] صورت [[ابوقحافه]] را [[شکست]] و گردن‌بند اسماء یا به نقل واقدی<ref>واقدی، ج۲، ص۸۲۴.</ref>. قُریبه، شاخرین دختر ابوقحافه را برد. ابوبکر [[خون]] از چهره [[پدر]] [[پاک]] کرده، وی را نزد رسول خدا{{صل}} آورد<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۹۹.</ref>و سه مرتبه فریاد کشید و [[مردم]] را به [[خداوند]] [[سوگند]] داد تا گردنبند خواهرش را برگردانند و چون کسی به خواسته وی عمل نکرد، به خواهرش گفت: گردنبندت را درست نگه‌دار که [[امانت]] در میان مردم ([[صحابه]]) اندک است<ref>واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۴۲.</ref>. ابو قحافه در فتح مکه [[مسلمان]] شد و در دوره [[عمر]]<ref> ابن سعد، ج۳، ص۱۳۷.</ref>، با هند [[مادر]] [[معاویة بن ابی سفیان]] در یک [[روز]] مُردند<ref>مسعودی، ص۲۴۹.</ref>.
پس از [[فتح مکه]]، رسول خدا{{صل}} خوابی دید که ابوبکر در تعبیر آن گفت: سریه ای پیش می‌آید که در آن از برخی افراد [[اخبار]] [[علی]] [[پسندیده]] را و برای برخی [[اصلاح]] دیگر اخبار کج [[رفتاری]] می‌رسد. آنگاه تو، علی{{ع}} را برای [[اصلاح امور]] پیش آمده، می‌فرستی. [[خالد بن ولید]] در سریه‌ای به [[بنو جذیمه]] اعزام شد و کسانی را بی دلیل کشت. رسول خدا{{صل}}، [[امیرمؤمنان]]{{ع}} را فرستاد و امور آنان را اصلاح کرد<ref>ابن هشام، ج۴، ص۷۲ و ۷۳.</ref>.
 
در فتح مکه، [[بلال]]، [[سلمان]] و [[صهیب]] با دیدن [[ابوسفیان]] (از زنده بودن وی اظهار [[تأسف]] کرده) گفتند: شمشیرهای [[الهی]] گردن وی را نگرفت، اما ابوبکر وی را شیخ و [[سید]] [[قریش]] نامید و از گفته آنان [[خشمگین]] شده، نزد [[پیامبر خدا]]{{صل}} از آنان [[شکایت]] کرد. آن [[حضرت]] [[خشم]] آن سه تن را، خشم الهی [[وصف]] نمود<ref>ابن عساکر، ج۱۰، ص۴۶۳.</ref>.<ref>[[حسین حسینیان مقدم|حسینیان مقدم، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوبکر بن ابی‌قحافه»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۱۵۷-۱۸۱.</ref>
[[دختران]] [[ابواُحَیحَه]] هنگام عبور [[رسول خدا]]{{صل}} از کنار آنان، موهای خود را پریشان می‌کردند و با روسری‌های خود به صورت اسب‌ها می‌زدند. [[رسول خدا]]{{صل}} با نگاه تبسمی به [[ابوبکر]]، از [[شعر]] [[حسان]] یاد کرد و ابوبکر بیتی از آن قصید وی را به این معنا خواند: اسب‌های ما پیاپی حرکت خواهند کرد و [[زنان]] با روسری‌های خود به صورت آنها خواهند زد<ref>واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۳۱.</ref>.
 
پس از [[فتح مکه]]، رسول خدا{{صل}} خوابی دید که ابوبکر در تعبیر آن گفت: سریه‌ای پیش می‌آید که در آن از برخی افراد [[اخبار]] [[پسندیده]] و از برخی دیگر اخبار کج [[رفتاری]] می‌رسد. آنگاه تو، علی{{ع}} را برای [[اصلاح امور]] پیش آمده، می‌فرستی. [[خالد بن ولید]] در سریه‌ای به [[بنو جذیمه]] اعزام شد و کسانی را بی‌دلیل کُشت. رسول خدا{{صل}}، [[امیرمؤمنان]]{{ع}} را فرستاد و امور آنان را اصلاح کرد<ref>ابن هشام، ج۴، ص۷۲ و ۷۳.</ref>.
 
در فتح مکه، [[بلال]]، [[سلمان]] و [[صهیب]] با دیدن [[ابوسفیان]] (از زنده بودن وی اظهار [[تأسف]] کرده) گفتند: شمشیرهای [[الهی]] گردن وی را نگرفت، اما ابوبکر وی را شیخ و [[سید]] [[قریش]] نامید و از گفته آنان [[خشمگین]] شده، نزد [[پیامبر خدا]]{{صل}} از آنان [[شکایت]] کرد. آن [[حضرت]] [[خشم]] آن سه تن را، خشم الهی [[وصف]] نمود <ref>ابن عساکر، ج۱۰، ص۴۶۳.</ref>.<ref>[[حسین حسینیان مقدم|حسینیان مقدم، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوبکر بن ابی‌قحافه»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۱۶۸.</ref>
 
===[[حنین]]===
===[[حنین]]===
از ابوبکر در [[غزوه حنین]] در سال هشتم خبری نیست، جز آنکه فراوانی [[سپاهیان]] [[مسلمان]]، اعجاب وی را برانگیخت و گفت: کسی به واسطه کمی نیرو بر ما [[پیروز]] نخواهد شد. [[آیه]] {{متن قرآن|لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ فِی مَوَاطِنَ کَثِیرَةٍ وَیَوْمَ حُنَیْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ}}<ref>«بی‌گمان خداوند در نبردهایی بسیار و در روز (جنگ) «حنین» شما را یاری کرده است؛ هنگامی که فزونیتان شما را به غرور واداشت اما هیچ سودی برای شما نداشت و زمین با گستردگیش بر شما تنگ شد سپس با پشت کردن (به دشمن) واپس گریختید» سوره توبه، آیه ۲۵.</ref>. در این باره نازل شد<ref>واقدی، المغازی، ج۳، ص۸۹۰.</ref>. در این [[نبرد]]، [[مسلمانان]] نخست با [[شکست]] [[سختی]] روبه‌رو شدند و جز تنی چند [[پایداری]] نکردند. [[منابع اهل سنت]]<ref>ابن هشام، ج۴، ص۸۵؛ واقدی، المغازی، ج۳، ص۹۰۰.</ref> [[ابوبکر]] را در شمار [[ثابت]] قدمان این [[نبرد]] و منابع [[شیعی]]، وی را نخستین گریخته آن دانسته و گفته‌اند: سبب اصلی شکست مسلمانان، گفتار ابوبکر مبنی بر [[اعتماد]] بر کثرت نیروهای رزمی بود<ref>مفید، الافصاح، ص۶۸ و ۱۵۷.</ref>. در این نبرد، [[ابوقتاده]] مشرکی را کشت و [[مسلمانی]] به برداشتن [[جامه]] و [[سلاح]] وی [[اصرار]] داشت. ابوبکر خواسته وی را [[نادرست]] دانست و [[رسول خدا]]{{صل}} با [[تأیید]] گفته وی، جامه و سلاح آن [[مشرک]] را به ابوقتاده داد<ref>واقدی، المغازی، ج۳، ص۹۰۸.</ref>. در مسیر [[حنین]] به [[طائف]]، ابوبکر، [[سعید بن عاص]] (ابو حیحه) را به سبب دشمنی‌اش با رسول خدا{{صل}} [[لعنت]] کرد. [[عمرو]] و آبان [[فرزندان]] [[سعید]] نیز [[ابو قحافه]] را لعنت کردند و گفتند نه از میهمان [[پذیرایی]] و نه از [[ظلم]] جلوگیری می‌کرد. رسول خدا{{صل}} فرمود: «[[دشنام]] به [[مردگان]]، سبب [[آزار]] زندگان است. [[مشرکان]] را به طور عمومی لعنت کنید»<ref>واقدی، المغازی، ج۳، ص۹۲۵.</ref>. بر اساس [[روایت]] [[جابر بن عبدالله انصاری]]، ابوبکر و [[شمر]] از [[نجوا]] کردن رسول خدا{{صل}} با [[امام علی]]{{ع}} در [[غزوه طائف]] برآشفتند و آن [[حضرت]] در پاسخ به [[اعتراض]] آنان فرمود: «[[خداوند]] با وی نجوا می‌کند»<ref>صفار، ص۴۳۰.</ref>.
از ابوبکر در [[غزوه حنین]] در سال هشتم خبری نیست، جز آنکه فراوانی [[سپاهیان]] [[مسلمان]]، اعجاب وی را برانگیخت و گفت: کسی به واسطه کمی نیرو بر ما [[پیروز]] نخواهد شد. [[آیه]] {{متن قرآن|لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ فِی مَوَاطِنَ کَثِیرَةٍ وَیَوْمَ حُنَیْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ}}<ref>«بی‌گمان خداوند در نبردهایی بسیار و در روز (جنگ) «حنین» شما را یاری کرده است؛ هنگامی که فزونیتان شما را به غرور واداشت اما هیچ سودی برای شما نداشت و زمین با گستردگیش بر شما تنگ شد سپس با پشت کردن (به دشمن) واپس گریختید» سوره توبه، آیه ۲۵.</ref>. در این باره نازل شد<ref>واقدی، المغازی، ج۳، ص۸۹۰.</ref>. در این [[نبرد]]، [[مسلمانان]] نخست با [[شکست]] [[سختی]] روبه‌رو شدند و جز تنی چند [[پایداری]] نکردند. [[منابع اهل سنت]]<ref>ابن هشام، ج۴، ص۸۵؛ واقدی، المغازی، ج۳، ص۹۰۰.</ref> [[ابوبکر]] را در شمار [[ثابت]] قدمان این [[نبرد]] و منابع [[شیعی]]، وی را نخستین گریخته آن دانسته و گفته‌اند: سبب اصلی شکست مسلمانان، گفتار ابوبکر مبنی بر [[اعتماد]] بر کثرت نیروهای رزمی بود<ref>مفید، الافصاح، ص۶۸ و ۱۵۷.</ref>. در این نبرد، [[ابوقتاده]] مشرکی را کشت و [[مسلمانی]] به برداشتن [[جامه]] و [[سلاح]] وی [[اصرار]] داشت. ابوبکر خواسته وی را [[نادرست]] دانست و [[رسول خدا]]{{صل}} با [[تأیید]] گفته وی، جامه و سلاح آن [[مشرک]] را به ابوقتاده داد<ref>واقدی، المغازی، ج۳، ص۹۰۸.</ref>. در مسیر [[حنین]] به [[طائف]]، ابوبکر، [[سعید بن عاص]] (ابو حیحه) را به سبب دشمنی‌اش با رسول خدا{{صل}} [[لعنت]] کرد. [[عمرو]] و آبان [[فرزندان]] [[سعید]] نیز [[ابو قحافه]] را لعنت کردند و گفتند نه از میهمان [[پذیرایی]] و نه از [[ظلم]] جلوگیری می‌کرد. رسول خدا{{صل}} فرمود: «[[دشنام]] به [[مردگان]]، سبب [[آزار]] زندگان است. [[مشرکان]] را به طور عمومی لعنت کنید»<ref>واقدی، المغازی، ج۳، ص۹۲۵.</ref>. بر اساس [[روایت]] [[جابر بن عبدالله انصاری]]، ابوبکر و [[شمر]] از [[نجوا]] کردن رسول خدا{{صل}} با [[امام علی]]{{ع}} در [[غزوه طائف]] برآشفتند و آن [[حضرت]] در پاسخ به [[اعتراض]] آنان فرمود: «[[خداوند]] با وی نجوا می‌کند»<ref>صفار، ص۴۳۰.</ref>.
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش