محاربه در علوم قرآنی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۷: خط ۱۷:
در مورد اینکه آیا مجازات‌های چهارگانه فوق جنبه تخییری دارد یعنی [[حکومت]] اسلام هر کدام از آنها را در باره هر کسی [[صلاح]] ببیند اجراء می‌کند، و یا متناسب با چگونگی [[جرم]] و جنایتی است که از آنها انجام گرفته؟ یعنی اگر افراد [[محارب]] [[دست]] به کشتن انسان‌های بی‌گناهی زده‌اند [[مجازات]] [[قتل]] برای آنها [[انتخاب]] می‌شود و اگر [[اموال]] مردم را با تهدید به اسلحه ببرند انگشتان دست و پای آنها قطع می‌شود و اگر هم دست به آدم‌کشی و هم سرقت اموال زده باشند اعدام می‌شوند و [[جسد]] آنها برای [[عبرت]] مردم مقداری به دار آویخته می‌شود و اگر تنها اسلحه به روی مردم کشیده‌اند بدون اینکه خونی ریخته شود و یا سرقتی انجام گیرد به شهر دیگری [[تبعید]] خواهند شد، [[شک]] نیست که معنای دوم به [[حقیقت]] نزدیکتر است، و این مضمون در چند [[حدیث]] از [[ائمه اهل بیت]]{{ع}} وارد شده است<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، جلد۴، صفحه ۳۵۹؛ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، جلد۳، صفحه ۵۰۴؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، جلد۳، صفحه ۲۹۱؛ سیوطی، عبدالرحمان بن ابی بکر، الدر المنثور فی التفسیر بالماثور، جلد۲، صفحه ۷۷۷؛ طباطبایی، محمد حسین ، المیزان فی تفسیر القرآن، جلد۵، صفحه ۳۲۶؛ فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، جلد۱۱، صفحه ۳۴۵؛ حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، جلد۱، صفحه ۶۲۱؛ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیرالقمی، جلد۱، صفحه ۱۶۷.</ref>.<ref>[[فرهنگ‌نامه علوم قرآنی (کتاب)|فرهنگ نامه علوم قرآنی]]، ج۱، ص ۴۸۰.</ref>
در مورد اینکه آیا مجازات‌های چهارگانه فوق جنبه تخییری دارد یعنی [[حکومت]] اسلام هر کدام از آنها را در باره هر کسی [[صلاح]] ببیند اجراء می‌کند، و یا متناسب با چگونگی [[جرم]] و جنایتی است که از آنها انجام گرفته؟ یعنی اگر افراد [[محارب]] [[دست]] به کشتن انسان‌های بی‌گناهی زده‌اند [[مجازات]] [[قتل]] برای آنها [[انتخاب]] می‌شود و اگر [[اموال]] مردم را با تهدید به اسلحه ببرند انگشتان دست و پای آنها قطع می‌شود و اگر هم دست به آدم‌کشی و هم سرقت اموال زده باشند اعدام می‌شوند و [[جسد]] آنها برای [[عبرت]] مردم مقداری به دار آویخته می‌شود و اگر تنها اسلحه به روی مردم کشیده‌اند بدون اینکه خونی ریخته شود و یا سرقتی انجام گیرد به شهر دیگری [[تبعید]] خواهند شد، [[شک]] نیست که معنای دوم به [[حقیقت]] نزدیکتر است، و این مضمون در چند [[حدیث]] از [[ائمه اهل بیت]]{{ع}} وارد شده است<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، جلد۴، صفحه ۳۵۹؛ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، جلد۳، صفحه ۵۰۴؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، جلد۳، صفحه ۲۹۱؛ سیوطی، عبدالرحمان بن ابی بکر، الدر المنثور فی التفسیر بالماثور، جلد۲، صفحه ۷۷۷؛ طباطبایی، محمد حسین ، المیزان فی تفسیر القرآن، جلد۵، صفحه ۳۲۶؛ فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، جلد۱۱، صفحه ۳۴۵؛ حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، جلد۱، صفحه ۶۲۱؛ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیرالقمی، جلد۱، صفحه ۱۶۷.</ref>.<ref>[[فرهنگ‌نامه علوم قرآنی (کتاب)|فرهنگ نامه علوم قرآنی]]، ج۱، ص ۴۸۰.</ref>


== جستارهای وابسته ==
==جستارهای وابسته==
* [[جنگ]]
* [[بغی]]
* [[قیام مسلحانه]]


==منابع==
==منابع==

نسخهٔ ‏۲۷ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۸:۱۳

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث محاربه است. "محاربه" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

به آیه ۳۳ سوره مائده "آیه محاربه" می‌گویند: ﴿إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ[۱]

در شان نزول این آیه چنین نقل کرده‌اند که: جمعی از مشرکان خدمت پیامبر آمدند و مسلمان شدند اما آب و هوای مدینه به آنها نساخت، رنگ آنها زرد و بدنشان بیمار شد، پیامبر(ص) برای بهبودی آنها دستور داد به خارج مدینه در نقطه خوش آب و هوایی از صحرا که شتران زکات را در آنجا به چرا می‌بردند بروند و ضمن استفاده از آب و هوای آنجا از شیر تازه شتران به حد کافی استفاده کنند، آنها چنین کردند و بهبودی یافتند اما به جای تشکر از پیامبر(ص) چوپانهای مسلمان را دست و پا بریده و چشمان آنها را از بین بردند و سپس دست به کشتار آنها زدند و شتران زکات را غارت کرده و از اسلام بیرون رفتند. پیامبر(ص) دستور داد آنها را دستگیر کردند و همان کاری که با چوپان‌ها انجام داده بودند به عنوان مجازات در باره آنها انجام یافت، یعنی چشم آنها را کور کردند و دست و پای آنها را بریدند و کشتند تا دیگران عبرت بگیرند و مرتکب این اعمال ضد انسانی نشوند، آیه فوق در باره این گونه اشخاص نازل گردید و قانون اسلام را در مورد آنها شرح داد.

منظور از "محاربه با خدا و پیامبر" آن چنان که در احادیث اهل بیت(ع) وارد شده و شان نزول آیه نیز کم و بیش به آن گواهی می‌دهد این است که کسی با تهدید به اسلحه به جان یا مال مردم تجاوز کند، اعم از اینکه به صورت دزدان گردنه‌ها در بیرون شهرها چنین کاری کند و یا در داخل شهر، بنا بر این افراد چاقوکشی که حمله به جان و مال و نوامیس مردم می‌کنند نیز مشمول آن هستند.

و منظور از قطع دست و پا طبق آنچه در کتب فقهی اشاره شده همان مقداری است که در مورد سرقت بیان گردیده یعنی تنها بریدن چهار انگشت از دست یا پا می‌باشد.

در مورد اینکه آیا مجازات‌های چهارگانه فوق جنبه تخییری دارد یعنی حکومت اسلام هر کدام از آنها را در باره هر کسی صلاح ببیند اجراء می‌کند، و یا متناسب با چگونگی جرم و جنایتی است که از آنها انجام گرفته؟ یعنی اگر افراد محارب دست به کشتن انسان‌های بی‌گناهی زده‌اند مجازات قتل برای آنها انتخاب می‌شود و اگر اموال مردم را با تهدید به اسلحه ببرند انگشتان دست و پای آنها قطع می‌شود و اگر هم دست به آدم‌کشی و هم سرقت اموال زده باشند اعدام می‌شوند و جسد آنها برای عبرت مردم مقداری به دار آویخته می‌شود و اگر تنها اسلحه به روی مردم کشیده‌اند بدون اینکه خونی ریخته شود و یا سرقتی انجام گیرد به شهر دیگری تبعید خواهند شد، شک نیست که معنای دوم به حقیقت نزدیکتر است، و این مضمون در چند حدیث از ائمه اهل بیت(ع) وارد شده است[۲].[۳]

جستارهای وابسته

منابع

  1. فرهنگ‌نامه علوم قرآنی

پانویس

  1. «کیفر کسانی که با خداوند و پیامبرش به جنگ برمی‌خیزند و در زمین به تبهکاری می‌کوشند جز این نیست که کشته یا به دار آویخته شوند یا دست‌ها و پاهایشان ناهمتا بریده شود یا از سرزمین خود تبعید گردند؛ این (کیفرها) برای آنان خواری در این جهان است و در جهان واپسین عذابی سترگ خواهند داشت» سوره مائده، آیه ۳۳.
  2. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، جلد۴، صفحه ۳۵۹؛ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، جلد۳، صفحه ۵۰۴؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، جلد۳، صفحه ۲۹۱؛ سیوطی، عبدالرحمان بن ابی بکر، الدر المنثور فی التفسیر بالماثور، جلد۲، صفحه ۷۷۷؛ طباطبایی، محمد حسین ، المیزان فی تفسیر القرآن، جلد۵، صفحه ۳۲۶؛ فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، جلد۱۱، صفحه ۳۴۵؛ حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، جلد۱، صفحه ۶۲۱؛ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیرالقمی، جلد۱، صفحه ۱۶۷.
  3. فرهنگ نامه علوم قرآنی، ج۱، ص ۴۸۰.