امامت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷: خط ۷:


==واژه‌شناسی لغوی==
==واژه‌شناسی لغوی==
امامت به معناى پيشوايى<ref>فرهنگ فارسى، ج۱، ص۳۴۶ ـ ۳۴۷، «امامت».</ref>، پيشروى، و رهبرى است. [[امام]]{{ع}} نيز به معناى پيشوا، پيشرو<ref>فرهنگ فارسى، ج۱، ص۳۴۶ ـ ۳۴۷، «امامت».</ref>، مقتدا، قيّم، مصلح، الگو، راه اصلى و راهنماست<ref>لسان العرب، ج ۱، ص ۲۱۳ ـ ۲۱۵، «امم».</ref> كسى يا چيزى كه مورد پيروى واقع مى‌گردد، انسان باشد يا كتاب يا چيزى ديگر، به حق باشد يا بر باطل <ref>مفردات، ص ۸۷ ، «ام».</ref> [[امام]]{{ع}} است  <ref>المنجد، ص ۱۷، «ام».</ref>ريشه اين واژه «ا ـ م ـ م» و به معناى قصد<ref> لسان العرب، ج ۱، ص ۲۱۲.</ref> يا قصد با توجه خاص و اين معنا در همه مشتقات آن محفوظ است. [[امام]]{{ع}} نيز كسى است كه همواره مقصود و هدف حركت و تلاش ديگران قرار گيرد، گرچه با اختلاف موارد و قصدكنندگان و جهات و اعتبارات، گوناگون مى‌شود؛ مانند: امام جمعه و جماعت، [[امام]]{{ع}} هدايت و [[امام]]{{ع}} ضلالت <ref>التحقيق، ج ۱، ص ۱۳۶ ـ ۱۳۷، «أمّ».</ref>، بر اين اساس ديگر معانى اين واژه و مشتقات آن از لوازم معناى ريشه است.
* امامت به معناى پيشوايى<ref>فرهنگ فارسى، ج۱، ص۳۴۶ ـ ۳۴۷، «امامت».</ref>، پيشروى، و رهبرى است. [[امام]]{{ع}} نيز به معناى پيشوا، پيشرو<ref>فرهنگ فارسى، ج۱، ص۳۴۶ ـ ۳۴۷، «امامت».</ref>، مقتدا، قيّم، مصلح، الگو، راه اصلى و راهنماست<ref>لسان العرب، ج ۱، ص ۲۱۳ ـ ۲۱۵، «امم».</ref> كسى يا چيزى كه مورد پيروى واقع مى‌گردد، انسان باشد يا كتاب يا چيزى ديگر، به حق باشد يا بر باطل <ref>مفردات، ص ۸۷ ، «ام».</ref> [[امام]]{{ع}} است  <ref>المنجد، ص ۱۷، «ام».</ref>ريشه اين واژه «ا ـ م ـ م» و به معناى قصد<ref> لسان العرب، ج ۱، ص ۲۱۲.</ref> يا قصد با توجه خاص و اين معنا در همه مشتقات آن محفوظ است. [[امام]]{{ع}} نيز كسى است كه همواره مقصود و هدف حركت و تلاش ديگران قرار گيرد، گرچه با اختلاف موارد و قصدكنندگان و جهات و اعتبارات، گوناگون مى‌شود؛ مانند: امام جمعه و جماعت، [[امام]]{{ع}} هدايت و [[امام]]{{ع}} ضلالت <ref>التحقيق، ج ۱، ص ۱۳۶ ـ ۱۳۷، «أمّ».</ref>، بر اين اساس ديگر معانى اين واژه و مشتقات آن از لوازم معناى ريشه است.
* واژه [[امام]]{{ع}} بر زن و مرد اطلاق مى‌شود و جمع آن «[[ائمه]]{{عم}}» و «[[ایمه|ايمّه]]» است.


واژه [[امام]]{{ع}} بر زن و مرد اطلاق مى‌شود و جمع آن «[[ائمه]]{{عم}}» و «ايمّه» است.
==امامت در اصطلاح==
 
* در اصطلاح كلامى معانى متعددى از اين واژه ارائه شده كه شايع‌ترين معناى آن رياست عمومى در امور دين و دنيا <ref>شرح المواقف الايجى، ج ۸ ، ص۳۴۵؛ شرح‌المقاصد، ج ۵ ، ص ۲۳۲؛ التعريفات، ص ۱۶.</ref> است و برخى جانشينى [[پيامبر]]{{صل}} در حفظ دين و سياست دنيا<ref>مقدمه ابن خلدون، ص ۱۹۱؛ الاحكام السلطانيه، ص ۵؛ النكت الاعتقاديه، ص ۳۹.</ref> را در تعريف اصطلاحى آن آورده‌اند. برخى كامل‌ترين تعريف را رياست بالاصاله عمومى در امر دين و دنيا در دار تكليف مى‌دانند <ref>تلخيص‌ المحصل، ص ۴۲۶؛ الالفين، ص ۱۲؛ قواعد المرام، ص ۱۷۴.</ref> كه عموم مردم را به حفظ مصالح دين و دنيايشان ترغيب و از آنچه به حال آنان زيانبار است منع كنند<ref>تلخيص‌ المحصل، ص ۴۵۷.</ref>، بنابراين، امامت به معناى رياست عمومى فردى خاص بر امور دين و دنياى مردم در دنيا بالاصاله يا به جانشينى از [[پيامبر]]{{صل}} است، زيرا امامت داراى شئونى همچون رهبرى سياسى و زعامت اجتماعى و مرجعيت دينى و تبيين و تفسير [[وحى]] و ولايت باطنى و معنوى است كه از اين جهت [[امام]]{{ع}} حجت خدا در زمان، ولىّ الله، انسان كاملِ حامل معنويت كلى انسانيت و قطب است <ref>شيعه در اسلام، ص ۱۰۹ ـ ۱۲۴، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۸۴۱ ـ ۸۵۴ ، «امامت».</ref> و چون امامت داراى شئون والايى است، شيعه آن را همانند نبوت به نصّ و امر الهى<ref>الاحكام‌السلطانيه، ص۵؛ شرح‌المقاصد، ج۵، ص۲۳۲؛ شرح المواقف الايجى، ج ۸ ، ص ۳۴۵.</ref> و از اصول دين "مذهب" مى‌داند <ref>الحاشية على الهيات، ص ۱۷۹؛ انيس الموحدين، ص ۱۳۷.</ref>، در حالى كه در ديدگاه [[اهل سنت]] از فروع دين شمرده شده و از اين جهت از افعال مكلفان به شمار مى‌آيد <ref>دلائل‌الصدق، ج۲، ص۸ ؛ انيس‌الموحدين، ص ۱۳۸.</ref>.
در اصطلاح كلامى معانى متعددى از اين واژه ارائه شده كه شايع‌ترين معناى آن رياست عمومى در امور دين و دنيا <ref>شرح المواقف الايجى، ج ۸ ، ص۳۴۵؛ شرح‌المقاصد، ج ۵ ، ص ۲۳۲؛ التعريفات، ص ۱۶.</ref> است و برخى جانشينى [[پيامبر]]{{صل}} در حفظ دين و سياست دنيا<ref>مقدمه ابن خلدون، ص ۱۹۱؛ الاحكام السلطانيه، ص ۵؛ النكت الاعتقاديه، ص ۳۹.</ref> را در تعريف اصطلاحى آن آورده‌اند. برخى كامل‌ترين تعريف را رياست بالاصاله عمومى در امر دين و دنيا در دار تكليف مى‌دانند <ref>تلخيص‌ المحصل، ص ۴۲۶؛ الالفين، ص ۱۲؛ قواعد المرام، ص ۱۷۴.</ref> كه عموم مردم را به حفظ مصالح دين و دنيايشان ترغيب و از آنچه به حال آنان زيانبار است منع كنند<ref>تلخيص‌ المحصل، ص ۴۵۷.</ref>، بنابراين، امامت به معناى رياست عمومى فردى خاص بر امور دين و دنياى مردم در دنيا بالاصاله يا به جانشينى از [[پيامبر]]{{صل}} است، زيرا امامت داراى شئونى همچون رهبرى سياسى و زعامت اجتماعى و مرجعيت دينى و تبيين و تفسير [[وحى]] و ولايت باطنى و معنوى است كه از اين جهت [[امام]]{{ع}} حجت خدا در زمان، ولىّ الله، انسان كاملِ حامل معنويت كلى انسانيت و قطب است <ref>شيعه در اسلام، ص ۱۰۹ ـ ۱۲۴، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۸۴۱ ـ ۸۵۴ ، «امامت».</ref> و چون امامت داراى شئون والايى است، شيعه آن را همانند نبوت به نصّ و امر الهى<ref>الاحكام‌السلطانيه، ص۵؛ شرح‌المقاصد، ج۵، ص۲۳۲؛ شرح المواقف الايجى، ج ۸ ، ص ۳۴۵.</ref> و از اصول دين "مذهب" مى‌داند <ref>الحاشية على الهيات، ص ۱۷۹؛ انيس الموحدين، ص ۱۳۷.</ref>، در حالى كه در ديدگاه [[اهل سنت]] از فروع دين شمرده شده و از اين جهت از افعال مكلفان به شمار مى‌آيد <ref>دلائل‌الصدق، ج۲، ص۸ ؛ انيس‌الموحدين، ص ۱۳۸.</ref>.
* در اصطلاح مديريت، رهبرى از وظايف مدير است كه ديگران را به كوشش مشتاقانه جهت هدفهايى معين ترغيب مى‌كند يا آنها را جهت كسب هدف مشترك تحت تأثير قرار مى‌دهد <ref>اصول مديريت، ص ۲۰۰.</ref>
 
* به گفته بيشتر مفسران، امامت در قرآن با معناى لغوى آن هماهنگ است و [[امام]]{{ع}} كسى است كه به او اقتدا كنند و او را الگو و سرمشق خود قرار دهند <ref>جامع البيان، مج ۱، ج ۱، ص ۷۳۶ ـ ۷۳۷؛ مج ۹، ج۱۵، ص۱۵۹؛ التبيان، ج۶، ص۵۰۴ ؛ التفسير الكبير، ج ۲، ص ۴۴.</ref>؛ خواه عادل و راه يافته باشد و خواه باطل و گمراه <ref>مجموعه آثار، ج ۴، ص ۸۴۲ ، «امامت».</ref>.
در اصطلاح مديريت، رهبرى از وظايف مدير است كه ديگران را به كوشش مشتاقانه جهت هدفهايى معين ترغيب مى‌كند يا آنها را جهت كسب هدف مشترك تحت تأثير قرار مى‌دهد <ref>اصول مديريت، ص ۲۰۰.</ref>
به گفته بيشتر مفسران، امامت در قرآن با معناى لغوى آن هماهنگ است و [[امام]]{{ع}} كسى است كه به او اقتدا كنند و او را الگو و سرمشق خود قرار دهند <ref>جامع البيان، مج ۱، ج ۱، ص ۷۳۶ ـ ۷۳۷؛ مج ۹، ج۱۵، ص۱۵۹؛ التبيان، ج۶، ص۵۰۴ ؛ التفسير الكبير، ج ۲، ص ۴۴.</ref>؛ خواه عادل و راه يافته باشد و خواه باطل و گمراه <ref>مجموعه آثار، ج ۴، ص ۸۴۲ ، «امامت».</ref>.


==اسم اعظم در قرآن==
==اسم اعظم در قرآن==

نسخهٔ ‏۲۳ اکتبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۵:۰۳

امامت به معنای: پيشوايى[۱]، پيشروى، و رهبرى است.

در این باره، تعدادی از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امامت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

واژه‌شناسی لغوی

  • امامت به معناى پيشوايى[۲]، پيشروى، و رهبرى است. امام(ع) نيز به معناى پيشوا، پيشرو[۳]، مقتدا، قيّم، مصلح، الگو، راه اصلى و راهنماست[۴] كسى يا چيزى كه مورد پيروى واقع مى‌گردد، انسان باشد يا كتاب يا چيزى ديگر، به حق باشد يا بر باطل [۵] امام(ع) است [۶]ريشه اين واژه «ا ـ م ـ م» و به معناى قصد[۷] يا قصد با توجه خاص و اين معنا در همه مشتقات آن محفوظ است. امام(ع) نيز كسى است كه همواره مقصود و هدف حركت و تلاش ديگران قرار گيرد، گرچه با اختلاف موارد و قصدكنندگان و جهات و اعتبارات، گوناگون مى‌شود؛ مانند: امام جمعه و جماعت، امام(ع) هدايت و امام(ع) ضلالت [۸]، بر اين اساس ديگر معانى اين واژه و مشتقات آن از لوازم معناى ريشه است.
  • واژه امام(ع) بر زن و مرد اطلاق مى‌شود و جمع آن «ائمه(ع)» و «ايمّه» است.

امامت در اصطلاح

  • در اصطلاح كلامى معانى متعددى از اين واژه ارائه شده كه شايع‌ترين معناى آن رياست عمومى در امور دين و دنيا [۹] است و برخى جانشينى پيامبر(ص) در حفظ دين و سياست دنيا[۱۰] را در تعريف اصطلاحى آن آورده‌اند. برخى كامل‌ترين تعريف را رياست بالاصاله عمومى در امر دين و دنيا در دار تكليف مى‌دانند [۱۱] كه عموم مردم را به حفظ مصالح دين و دنيايشان ترغيب و از آنچه به حال آنان زيانبار است منع كنند[۱۲]، بنابراين، امامت به معناى رياست عمومى فردى خاص بر امور دين و دنياى مردم در دنيا بالاصاله يا به جانشينى از پيامبر(ص) است، زيرا امامت داراى شئونى همچون رهبرى سياسى و زعامت اجتماعى و مرجعيت دينى و تبيين و تفسير وحى و ولايت باطنى و معنوى است كه از اين جهت امام(ع) حجت خدا در زمان، ولىّ الله، انسان كاملِ حامل معنويت كلى انسانيت و قطب است [۱۳] و چون امامت داراى شئون والايى است، شيعه آن را همانند نبوت به نصّ و امر الهى[۱۴] و از اصول دين "مذهب" مى‌داند [۱۵]، در حالى كه در ديدگاه اهل سنت از فروع دين شمرده شده و از اين جهت از افعال مكلفان به شمار مى‌آيد [۱۶].
  • در اصطلاح مديريت، رهبرى از وظايف مدير است كه ديگران را به كوشش مشتاقانه جهت هدفهايى معين ترغيب مى‌كند يا آنها را جهت كسب هدف مشترك تحت تأثير قرار مى‌دهد [۱۷]
  • به گفته بيشتر مفسران، امامت در قرآن با معناى لغوى آن هماهنگ است و امام(ع) كسى است كه به او اقتدا كنند و او را الگو و سرمشق خود قرار دهند [۱۸]؛ خواه عادل و راه يافته باشد و خواه باطل و گمراه [۱۹].

اسم اعظم در قرآن

لفظ «امامت» در قرآن به‌کار نرفته؛ ولی واژه «امام(ع)» به صورت مفرد و جمع در ۱۲ مورد استعمال شده است که برخی از آنها و نیز آیات متعدد دیگر به موضوع امامت ارتباط دارد. آیات مربوط گاهی به پیشوایی بر حق بالاصاله: ﴿﴿ وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا [۲۰]، ﴿﴿ وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا [۲۱] و گاهی به پیشوایی به حق به نحو جانشینی:﴿﴿ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ [۲۲] و گاهی به پیشوایی باطل: ﴿﴿ وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ [۲۳] و گاهی به مفهوم جامع میان پیشوایی بر حق و باطل:﴿﴿ يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ [۲۴] اشاره دارد.

افزون بر آیاتی که واژه امام(ع) یا اولی‌الامر در آن به‌کار رفته است آیات فراوانی با امامت و رهبری پیوند دارد، از جمله برخی آیاتی که در آن مفهوم هدایت آمده ﴿﴿ وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَوْلا أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ [۲۵]؛ ﴿﴿ قُلْ هَلْ مِن شُرَكَائِكُم مَّن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّيَ إِلاَّ أَن يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ [۲۶]، آیه‌ای که مؤمنان را به همراهی با صادقان فرا می‌خواند ﴿﴿ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُم مِّن بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنكَرِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَيَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُواْ اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ [۲۷]، آیه ولایت ﴿﴿ إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ [۲۸]، آیه‌ای که می‌گوید اگر به برخی در زمین قدرت داده شود نماز را برپا می‌دارند، زکات می‌دهند و امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند ﴿﴿ الَّذِينَ إِن مَّكَّنَّاهُمْ فِي الأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنكَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الأُمُورِ [۲۹] و آیاتی که در آن از اعطای مُلک به برخی سخن به میان آمده است. ﴿﴿ أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِّنَ الْمُلْكِ فَإِذًا لاَّ يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيرًا أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُم مُّلْكًا عَظِيمًا [۳۰]؛ ﴿﴿ وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُواْ أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَن يَشَاء وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ [۳۱]. در روایات فراوانی نیز، مصادیق یا تأویل آیاتی از قرآن، مانند:﴿﴿ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنزَلْنَا وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ [۳۲][۳۳]، ﴿﴿ يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ [۳۴][۳۵] و ﴿﴿ وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ [۳۶][۳۷] امامان(ع) دانسته شده‌اند.





  1. امامت در قرآن؛
  2. امامت در حدیث؛
  3. امامت در کلام اسلامی؛
  4. امامت در حکمت اسلامی؛
  5. امامت در عرفان اسلامی؛
  6. امامت از دیدگاه برون‌دینی.

منبع‌شناسی جامع امامت

  1. فرهنگ فارسى، ج۱، ص۳۴۶ ـ ۳۴۷، «امامت».
  2. فرهنگ فارسى، ج۱، ص۳۴۶ ـ ۳۴۷، «امامت».
  3. فرهنگ فارسى، ج۱، ص۳۴۶ ـ ۳۴۷، «امامت».
  4. لسان العرب، ج ۱، ص ۲۱۳ ـ ۲۱۵، «امم».
  5. مفردات، ص ۸۷ ، «ام».
  6. المنجد، ص ۱۷، «ام».
  7. لسان العرب، ج ۱، ص ۲۱۲.
  8. التحقيق، ج ۱، ص ۱۳۶ ـ ۱۳۷، «أمّ».
  9. شرح المواقف الايجى، ج ۸ ، ص۳۴۵؛ شرح‌المقاصد، ج ۵ ، ص ۲۳۲؛ التعريفات، ص ۱۶.
  10. مقدمه ابن خلدون، ص ۱۹۱؛ الاحكام السلطانيه، ص ۵؛ النكت الاعتقاديه، ص ۳۹.
  11. تلخيص‌ المحصل، ص ۴۲۶؛ الالفين، ص ۱۲؛ قواعد المرام، ص ۱۷۴.
  12. تلخيص‌ المحصل، ص ۴۵۷.
  13. شيعه در اسلام، ص ۱۰۹ ـ ۱۲۴، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۸۴۱ ـ ۸۵۴ ، «امامت».
  14. الاحكام‌السلطانيه، ص۵؛ شرح‌المقاصد، ج۵، ص۲۳۲؛ شرح المواقف الايجى، ج ۸ ، ص ۳۴۵.
  15. الحاشية على الهيات، ص ۱۷۹؛ انيس الموحدين، ص ۱۳۷.
  16. دلائل‌الصدق، ج۲، ص۸ ؛ انيس‌الموحدين، ص ۱۳۸.
  17. اصول مديريت، ص ۲۰۰.
  18. جامع البيان، مج ۱، ج ۱، ص ۷۳۶ ـ ۷۳۷؛ مج ۹، ج۱۵، ص۱۵۹؛ التبيان، ج۶، ص۵۰۴ ؛ التفسير الكبير، ج ۲، ص ۴۴.
  19. مجموعه آثار، ج ۴، ص ۸۴۲ ، «امامت».
  20. و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند؛ سوره انبیاء، آیه: ۷۳.
  21. برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم؛ سوره سجده، آیه: ۲۴.
  22. و زمامدارانی که از شمایند؛ سوره نساء، آیه: ۵۹.
  23. و زمامدارانی که از شمایند؛ سوره قصص، آیه: ۴۱.
  24. روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم؛ سوره اسراء، آیه: ۷۱.
  25. و کافران می‌گویند: چرا نشانه‌ای از پروردگارش بر او فرو فرستاده نشده است؟ تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و هر گروهی رهنمونی دارد؛ سوره رعد، آیه: ۱۳.
  26. بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی «حق» رهنمون باشد؟ بگو خداوند به «حق» رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟؛ سوره یونس، آیه: ۳۵.
  27. مردان و زنان منافق، همگون یکدیگرند که به کار ناپسند فرمان می‌دهند و از کار شایسته باز می‌دارند! و (در بخشش) ناخن خشکی می‌ورزند، خداوند را فراموش کرده‌اند و خداوند نیز آنان را از یاد برده است، بی‌گمان منافقانند که نافرمانند؛ سوره توبه، آیه: ۶۷.
  28. سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند؛ سوره مائده، آیه: ۵۵.
  29. همان کسانی که اگر آنان را در زمین توانمندی دهیم نماز بر پا می‌دارند و زکات می‌پردازند و به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناپسند باز می‌دارند و پایان کارها با خداوند است؛ سوره حج، آیه: ۴۱.
  30. آیا ایشان را بهره‌ای از فرمانروایی است؟ که در آن صورت سر سوزنی به کسی (چیزی) نمی‌دهند. یا اینکه به مردم برای آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است رشک می‌برند؟ بی‌گمان ما به خاندان ابراهیم کتاب (آسمانی) و فرزانگی دادیم و به آنان فرمانروایی سترگی بخشیدیم؛ سوره نساء، آیه: ۵۳ - ۵۴.
  31. و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما گمارده است، گفتند:چگونه او را بر ما پادشاهی تواند بود با آنکه ما از او به پادشاهی سزاوارتریم و در دارایی هم به او گشایشی نداده‌اند. گفت: خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و نیروی تن او افزوده است و خداوند پادشاهی خود را به هر که خواهد می‌دهد و خداوند نعمت‌گستری داناست؛ سوره بقره، آیه: ۲۴۷.
  32. پس به خداوند و پیامبرش و نوری که فرو فرستاده‌ایم ایمان آورید و خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است؛ سوره تغابن، آیه: ۸.
  33. نورالثقلین، ج ۵ ، ص ۳۴۱.
  34. بر آنند که نور خداوند را با دهانهاشان خاموش کنند و خداوند کامل‌کننده نور خویش است هر چند کافران نپسندند؛ سوره صف، آیه: ۸.
  35. نورالثقلین، ج ۵ ، ص ۳۱۶ - ۳۱۷.
  36. و ما برای آنان این گفتار را به هم پیوستیم باشد که پند گیرند؛ سوره قصص، آیه: 51.
  37. الکافی، ج ۱، ص ۴۱۵؛ بصائر الدرجات، ص ۵۱۵ .