الهام: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) |
(←منابع) |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
* [[پرونده:000055.jpg|22px]] [[مرکز فرهنگ و معارف قرآن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴''']]؛ | * [[پرونده:000055.jpg|22px]] [[مرکز فرهنگ و معارف قرآن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴''']]؛ | ||
* [[پرونده:440259451.jpg|22px]] | * [[پرونده:440259451.jpg|22px]] [[عبدالرحیم سلیمانی بهبهانی|سلیمانی بهبهانی، عبدالرحیم]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)''']]؛ | ||
==جستارهای وابسته == | ==جستارهای وابسته == |
نسخهٔ ۱۱ ژوئن ۲۰۱۸، ساعت ۱۵:۰۲
- اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل الهام (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
الهام در لغت به معنای در دل افتادن، در دل افکندن، در دل افکندن نیکی، در دل افکندن چیزی، در دل افکندن چیزی است در اصطلاح علوم اسلامی به معنای القای معنا و معرفتی از سوی عالم بالا بر قلب آدمی به طریق فیض، و بدون طلب و اکتساب و استفاضه است.
واژهشناسی لغوی
- الهام، مصدر باب «افعال» از ریشه «ل ـ هـ ـ م» است. فرهنگنویسان عربی، «لَهْم» را «بلعیدن به یکباره» [۱] و «بلعیدن» [۲] معنا کردهاند. برخی پژوهشگران واژههای قرآن، در تلاشی نه چندان موفق و با هدف ارائه یک مؤلّفه معنایی مشترک از همه موارد بهکار رفته، «لَهْم» را در اصل به معنای «ورود چیزی در درون چیز دیگر» دانستهاند؛ با این توضیح که گاهی در امور مادّی مانند بلعیدن غذا و گاه در ارتباط با امور معنوی، چون القای معارف و معانی در دل بهکار میرود[۳] معنای لغوی «لَهْم» و نیز اثرپذیری از قرآن ﴿﴿ فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾﴾[۴] و مفسران نخستین، سبب شده که واژهنامههای عربی، «الهام» را به معنای «تلقین» [۵]، «القای چیزی در دل» [۶] و «القای چیزی در دل از سوی خداوند و ملأ اعلا» [۷] بدانند. الهام به عنوان یکی از گونهها و مراتب وحی الهی به مفهوم لغوی و عام آن [۸] و نیز تفاوتهای آن دو، از مباحث دیگری است که در فرهنگنامههای عربی بازتاب یافته است [۹] این واژه در زبان فارسی و با اثرپذیری از عربی به معنای در دل افتادن، در دل افکندن، در دل افکندن نیکی، در دل افکندن چیزی، در دل افکندن چیزی از سوی خدا که وی را به انجام یا فرو گذاری چیزی وا دارد، آموختن و فرو خوراندن چیزی به کسی ترجمه شده است [۱۰][۱۱].
- معنای لغوی الهام را انداختن چیزی در دل [۱۲]، افکندن چیزی در دل از سوی خداوند و ملأ اعلی [۱۳] و تلقین کردن [۱۴] دانستهاند[۱۵].
- افزون بر کاربرد لغوی، در متون علوم و معارف اسلامی، الهام معنای اصطلاحی ویژهای پیدا کرده است. و اگر چه در رشتههای مختلف علوم اسلامی مثل تفسیر و کلام و اخلاق و فلسفه این اصطلاح رواج دارد اما بیشتر، آن را اصطلاحی عرفانی دانستهاند [۱۶] مطابق این اصطلاح، الهام عبارت است از:القای معنا و معرفتی از سوی عالم بالا بر قلب آدمی به طریق فیض، و بدون طلب و اکتساب و استفاضه [۱۷] برخی، الهام اصطلاحی را به عام و خاص تقسیم کردهاند و الهام عام را شامل مؤمن و مسلم و کافر، و الهام خاص را ویژه اولیا و اوصیا دانستهاند [۱۸][۱۹].
- از طرف دیگر برخی، معارف افاضه شده به طریق الهام را منحصر در علوم عملی متعلق به صلاح و فساد اعمال در مقابل علوم نظری دانستهاند [۲۰]. جهت تبیین بیشتر، به ذکر اصطلاحات دیگری میپردازیم که معنایی نزدیک یا مرتبط با اصطلاح الهام دارند[۲۱]:
- خاطر: خطاب یا چیزی است که به قلب خطور میکند بدون این که انسان تلاشی برای تحقق آن کرده باشد. خطاب قلبی یا بدون واسطه، از ناحیه خداوند است که خاطر ربّانی، سبب اوّل و نَقْر خاطر گفته میشود، و یا از جانب فرشته، و تحریککننده به عمل دارای مصلحت مستحب یا واجب است که الهام و خاطر ملکی خوانده میشود، و یا از جانب نفس سِفلی است کههاجس نام گرفته، و یا از ناحیه شیطان و دعوت کننده به شرّ و مخالفت با اوامر حق است که وسواس تعبیر میشود [۲۲][۲۳].
- لَمّه: به استناد حدیث: « لِلشَّيْطَانِ لَمَّةٌ بِابْنِ آدَمَ وَ لِلْمَلَكِ لَمَّة»[۲۴] هجوم شیطان بر قلب و القای مطلب از ناحیه وی را لمّه شیطانی و وسواس، و القای از جانب فرشته را لمّه مَلَکی و الهام دانستهاند [۲۵][۲۶]
- رؤیای صادقه: بنابر یک رأی، اگر القای فرشته در بیداری صورت گیرد نام آن الهام، و اگر در خواب حاصل شودرؤیای صادقه است [۲۷]، و بر رأی دیگر رؤیای صادقه قسمیاز الهام است [۲۸][۲۹]
- فراست: مأخوذ از تفرّس "به معنای تثبّت" و بر توسّم اطلاق میشود که اطلاع از عالم غیب است بدون استدلال. فراست گاه عادی است که به قرائن حال دانسته میشود، و گاه موهبت الهی است که در دلها وارد میشود [۳۰] فرق میان فراست و الهام آن است که در فراست، کشف امور غیبی به واسطه تفرّس آثارِ صورت است، و در الهام بیواسطه آن[۳۱][۳۲].
- حدس: بنابر یک معنا، از مراتب قوّه قدسیه ای است که موجب تحقق علوم بدیهی و ضروری میشود، و بنابر معنای دیگر، قسیم فکر و از اقسام علوم نظری و کسبی است [۳۳]. حدس در معنای دوم آن است که ذهن در وقت تصور مطلوب، بیآن که حرکتی برای پیدا کردن حدّ وسط بکند، مطلوب به صورت دفعی نزدش حاضر گشته، و انتقال به مطلوب حاصل شود، خواه به دنبال شوق و طلب مطلوب بیاید یا بدون طلب و شوق [۳۴]. حدس به این معنا را اهل ریاضات، کشف گویند [۳۵]. فرق حدس و الهام آن است که حدس، انتقال دفعی یا از اقسام القائات وارد بر قوه عاقله است، و الهام، القای از عالم بالا بر قلب مستعد است [۳۶] و حدس گاهی مسبوق به توجه و التفات است و الهام مسبوق به توجه نیست [۳۷]. البته گاهی الهام و حدس مترادف هم به کار رفته و شامل مواردی از قبیل ادراکات ناگهانی، بدون مقدمه و پر شتاب ذهنی، روشن بینی و تله پاتی، اکتشافات و فرضیههای دانشمندان و نوابغ هم دانسته شده است [۳۸][۳۹].
- تحدیث: بنابر روایات منقول از امام صادق(ع)، محدّث کسی است که کلام فرشته را میشنود بیآن که در بیداری یا خواب او را ببیند [۴۰]، و فرق آن با الهام این است که الهام، القای در قلب است و تحدیث ملائکه، نواختن سمع و القای در آن است [۴۱]. هر چند در روایت دیگری نَکْت و القای در قلب توسط مَلَک، نشانه محدَّث بودن شخص دانسته شده است [۴۲]. در جمع بین دو حدیث، سمع را به سمع قلب و گوش دل در مقابل گوش ظاهر تفسیر کردهاند [۴۳][۴۴].
- وحی: معنای لغوی وحی، تفهیم، اعلام و القای سریع و نهانی یک معنا و معرفت است که پوشیده از دیگران، فقط برای مخاطب خاص آن قابل فهم است [۴۵]. و گاه به گونهای به کار میرود که شامل وضع قوانین تکوینی در نهاد طبیعت ﴿﴿ بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحَى لَهَا ﴾﴾ [۴۶]، هدایت غریزی جانوران ﴿﴿ وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ ثُمَّ يَتَوَفَّاكُمْ وَمِنكُم مَّن يُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْ لاَ يَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ قَدِيرٌ ﴾﴾ [۴۷] و ودایع فطری انسانها ﴿﴿ فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾﴾ [۴۸] نیز میشود. اما در فرهنگ اسلامی و در یک اصطلاح خاص، فقط به آنچه بر پیامبران نازل شده، وحی اطلاق میگردد [۴۹] و از موارد دیگر با عنوان الهام و مانند آن یاد میشود [۵۰][۵۱].
- با این توضیح معلوم میشود که الهام، یکی از مصادیق وحی به معنای عام آن است. و اما تفاوت آن با وحی به معنای خاص "وحی نبوّت" این است که شخصی که به او الهام میشود نمیداند که از کجا و به چه وسیله ای به او الهام شده است به خلاف وحی [۵۲]. الهام، گاهی بدون واسطه موجودی از موجودات، و از وجه خاص که حق با اشیاء دارد حاصل میشود، ولی وحی از طریق ملائکه و شهود فرشتگان بر نفس نبوی افاضه میشود، به همین جهت، احادیث قدسیه را با آن که کلام حق است وحی نمیدانند [۵۳]. البته بعضی این فرق را منکرند و وساطت مَلَک را در هر دو قائل هستند [۵۴]. از طرف دیگر، مطابق آیه شریفه: ﴿﴿ وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْيًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاء إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ﴾﴾ [۵۵] یکی از اقسام وحی بر انبیاء، وحی بدون واسطه فرشته است [۵۶]. فرق دیگر آن که وحی، از اقسام مکاشفات شهودیِ متضمن کشف معنوی است، چون وحی گاهی از طریق تمثل فرشته به صورتی از صور و معانی بر نبیّ عرضه میشود، ولی الهام، کشف معنوی صِرف بدون مکاشفه شهودی است. فرق چهارم آن که وحی از خواص نبوت است و تبلیغ، از شرایط آن است، ولی الهام از خواص اهل ولایت بوده و شرط تبلیغ به دیگران در آن نیست [۵۷]. پنجم آن که وحی از حق تعالی به واسطه عقل کلّ بر بشریت نبیّ وارد میشود، و الهام از حق تعالی، به واسطه نفس کلّ، بر مُلهَم وارد میشود [۵۸]. ششم آن که وضوح وحی زیادتر از الهام است [۵۹][۶۰].
الهام در قرآن
الهام در حدیث
کاربرد الهام در علم کلام و سایر علوم اسلامی
حجیت الهام
منابع
- مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴؛
- سلیمانی بهبهانی، عبدالرحیم، دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)؛
جستارهای وابسته
- الهام در قرآن
- الهام در حدیث
- الهام به معصوم (زیرشاخهٔ علم معصوم)
- الهام به امام
- الهام به پیامبر
- الهام به پیامبر خاتم
- الهام به ولی
- الهام به وصی
- الهام به اهل بیت
- الهام به فاطمه زهرا
منبعشناسی جامع وحی و الهام
پانویس
- ↑ ترتيبالعين، ص ۷۴۹؛ لسانالعرب، ج ۱۲، ص ۳۵۴، «لهم».
- ↑ الصحاح، ج ۵ ، ص ۲۰۳۶ ـ ۲۰۳۷؛ مقاييس اللغه، ج ۵ ، ص ۲۱۷؛ مفردات، ص ۷۴۸، «لهم».
- ↑ التحقيق، ج ۱۰، ص ۲۴۴، «لهم».
- ↑ پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد؛ سوره شمس، آیه ۸.
- ↑ ترتيبالعين، ص ۷۴۹؛ لسانالعرب، ج ۱۲، ص ۳۴۶، «لهم».
- ↑ مقاييس اللغه، ج ۵ ، ص ۲۱۷؛ الصحاح، ج ۵ ، ص ۲۰۳۷؛ لسان العرب، ج ۱۲، ص ۳۴۶، «لهم».
- ↑ مفردات، ص ۶۴۸؛ لسانالعرب، ج ۱۲، ص ۳۴۶؛ التحقيق، ج ۱۰، ص ۲۴۵، «لهم».
- ↑ مقاييس اللغه، ج ۵ ، ص ۲۱۷؛لسان العرب، ج ۱۲، ص ۳۴۶، «لهم».
- ↑ الفروق اللغويه، ص ۶۹ ؛ مفردات، ص ۸۵۸ ـ ۸۶۰ ؛ التحقيق، ج ۱۰، ص ۲۴۵، «لهم».
- ↑ لغت نامه، ج ۲، ص ۲۸۱۰؛ لسان العرب، ج ۱۲، ص ۳۴۶، «لهم».
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص: ۱۹۸
- ↑ مقاییس اللغة، ج ۵، ص۲۱۷؛ الصحاح، ج۵، ص۲۰۳۷ و مجمع البحرین، ج۶، ص ۱۷۱.
- ↑ لسان العرب، ج۱۲، ص ۳۴۶؛ مفردات راغب، ص ۷۴۸.
- ↑ لسان العرب، همان؛ ترتیب العین، ص ۷۴۹.
- ↑ دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۸.
- ↑ التعریفات، ص۱۵؛ موسوعة مصطلحات التصوف الاسلامی، ص ۸۵ـ ۸۷؛ فرهنگ معارف اسلامی، ج۱، ص ۲۸۲.
- ↑ انسان کامل، ص ۲۳۹؛ التعریفات، ص ۱۵؛ الشواهد الربوبیه، ص ۳۴۸ـ ۳۴۹؛ شرح العقائد النسفیه، ص ۴۵؛ گوهر مراد، ص ۵۸ و کشاف اصطلاحات الفنون، ج۲، ص ۱۳۰۸.
- ↑ جامع الأسرار، ص ۴۵۳ـ ۴۵۷؛ انسان کامل، ص ۲۳۸ و کشف الأسرار، ج۵، ص ۴۱۰ـ ۴۱۱.
- ↑ دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۸.
- ↑ المیزان، ج۵، ص ۳۱۱ و ج۲۰، ص ۲۹۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۸.
- ↑ اصطلاحات الصوفیه، ص ۱۵۸؛ الرسالة القشیریة، ص ۴۳؛ انسان کامل، ص ۲۳۵ و ۲۳۹؛ مشارق الدراری، ص ۲۸۹ و الفتوحات المکّیة، ج۱، ص ۳۵۴.
- ↑ دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۸.
- ↑ بحارالأنوار، ج۶، ص ۱۹؛ ج۶۷، ص ۵۰.
- ↑ لسان العرب، ج۱۲، ص ۳۳۴؛ فتوحات، ج۱، ص ۳۵۹؛ مجمع البحرین، ج۶، ص ۱۶۵ و احیاء علوم الدین، ج۳، ص ۳۶.
- ↑ دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۸.
- ↑ انسان کامل، ص ۲۳۹.
- ↑ شرح منازل السائرین، ص ۱۳۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۸.
- ↑ فرهنگ معارف اسلامی، ج۳، ص ۴۳۶.
- ↑ فرهنگ معارف اسلامی، ج۳، ص ۴۳۷.
- ↑ دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۸.
- ↑ گوهر مراد، ص ۵۶ـ ۵۷؛ شرح اشارات، ج۱، ص ۱۱ـ ۱۲ و ۲۱۳ـ ۲۱۴؛ ج۲، ص ۳۵۸.
- ↑ گوهر مراد، ص ۵۷؛ شرح اشارات، ج۲، ص ۳۵۸.
- ↑ گوهر مراد، ص ۵۷.
- ↑ شرح اصول کافی ملاصدرا، ج۲، ص ۴۵۵.
- ↑ شرح مقدمه قیصری، ص ۵۸۹.
- ↑ توحید، ص ۱۳۸ ۱۴۲.
- ↑ دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۸.
- ↑ بحارالأنوار، ج۶۱، ص ۱۶۷.
- ↑ بحارالأنوار، ج۲۶، ص ۱۸.
- ↑ بحارالأنوار، ج۲۶، ص ۶۷.
- ↑ المیزان، ج۳، ص ۲۲۰ـ ۲۲۱.
- ↑ دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۸.
- ↑ لسان العرب، ج۱۵، ص ۲۴۰؛ مفردات راغب، ص ۸۵۸.
- ↑ زیرا پروردگارت به آن، وحی کرده است؛ سوره زلزله، آیه: ۵.
- ↑ و خداوند شما را آفریده است سپس شما را میمیراند و برخی از شما را به فرودینترین سالهای زندگانی باز میگردانند، تا آنجا که پس از دانستن، چیزی نداند؛ بیگمان خداوند دانایی تواناست؛ سوره نحل، آیه: ۷۰.
- ↑ پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد؛ سوره شمس، آیه: ۸.
- ↑ المیزان، ج۱۲، ص ۲۹۲ و مجمع البحرین، ج۱، ص ۴۳۱.
- ↑ المیزان، ج۱۶، ص ۱۰؛ تفسیر مراغی، ج۶، ص ۲۰؛ جامع البیان، ج۱۴، ص ۱۸۳؛ مجمع البیان، ج۶، ص ۵۷۳؛ ج۱۰، ص ۷۹۹؛ التبیان، ج۲، ص ۴۵۸؛ ج۶، ص ۴۰۲ و ج۹، ص ۴۲۲.
- ↑ دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۸.
- ↑ الشواهد الربوبیه، ص۳۴۸ـ ۳۴۹؛ علم الیقین فی اصول الدین، ص ۳۶۰ـ ۳۶۱؛ تفسیر مراغی، ج۶، ص ۲۰ ۲۱ و کیمیاء السعادة، ص ۱۰۴.
- ↑ شرح مقدمه قیصری، ۵۹۰؛ شرح اصول کافی، ج۲، ص ۴۵۶؛ کیمیاء السعادة، ص ۱۰۵.
- ↑ احیاء علوم الدین، ج۳، ص ۲۵؛ المبدء والمعاد، ص ۶۰۸ـ ۶۰۹؛ الشواهد الربوبیة، ص ۳۴۸ـ ۳۴۹؛ علم الیقین فی اصول الدین، ص ۳۶۰ـ ۳۶۱.
- ↑ و هیچ بشری نسزد که خداوند با او سخن گوید مگر با وحی یا از فراسوی پردهای یا فرستادهای فرستد که به اذن او آنچه میخواهد وحی کند؛ بیگمان او فرازمندی فرزانه است؛ سوره شوری، آیه: ۵۱.
- ↑ المیزان، ج۱۸، ص ۷۳ـ ۷۵.
- ↑ شرح مقدمه قیصری، ص ۵۸۶ـ ۵۹۱؛ حق الیقین فی معرفة اصول الدین، ص ۱۳۴ و شرح اصول کافی، ج۲، ص ۴۵۶.
- ↑ جامع الأسرار، ص ۴۴۹ـ ۴۵۰، انوار جلیّه، ۱۶۸ـ ۱۷۱.
- ↑ علم الیقین فی اصول الدین، ص ۳۶۰ـ ۳۶۱؛ المبدأ والمعاد، ص ۶۰۸ـ ۹۰۹؛ الشواهد الربوبیة، ص ۳۴۸ـ ۳۴۹ و انوار جلیّه، ص۱۷۱.
- ↑ دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۸.