الهام در حدیث
الهام در لغت به معنای در دل افتادن، در دل افکندن، در دل افکندن نیکی، در دل افکندن چیزی، در دل افکندن چیزی است در اصطلاح علوم اسلامی به معنای القای معنا و معرفتی از سوی عالم بالا بر قلب آدمی به طریق فیض، و بدون طلب و اکتساب و استفاضه است.
کاربردهای الهام در حدیث
از جست وجو در احادیث معلوم میشود که الهام همانند واژه وحی به دو معنای عام و خاص به کار رفته است؛ معنای خاص آن، القای چیزی و معرفتی در قلب انسان است که مقابل معنای خاص وحی "وحی نبوّت"، و برای بیان تمییز میان نبیّ و ولیّ است[۱]. الهام به این معنا، در برخی احادیث مقابل تحدیث هم قرار گرفته؛ به این بیان که تحدیث، نواختن سمع و القای در قوه شنوایی است، و الهام، انداختن در قلب است[۲] و به توفیق الهی[۳] و وقار و سکینهای که در پی الهام برای او حاصل میشود[۴] از وسوسه شیطانی بازشناخته میشود. آنچه به قلب الهام میشود تنها از سنخ علم و معرفت نیست بلکه از الهام حُبّ و بغض[۵] و طاعت[۶] و شکر و دعا[۷] و صبر[۸] و امور دیگر هم سخن به میان رفته است.
اما الهام به معنای عام، علاوه بر انسانها، فرشتگان[۹] و حیواناتی چون زنبور عسل[۱۰] را هم شامل میشود. و میتوان میان الهام و وحی به معنای عام آن دو رابطه عموم من وجه را استنباط کرد[۱۱].[۱۲]
روایات پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع)
در روایتی، از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که: «أَعْطَانِي الْوَحْيَ وَ أَعْطَى عَلِيّاً الْإِلْهَامَ وَ»[۱۳]؛ از ظاهر این روایت، این گونه استفاده میشود که الهام در برابر وحی قرار گرفته و وحی به پیامبر(ص) و الهام به امير المؤمنين(ع) نسبت داده شده است.
در روایتی دیگر، از آن حضرت نقل شده است: «همانا بعد از من در مقابل هر بدعتی که در برابر ایمان قرار میگیرد، ولیای از اهل بیت من خواهد بود که عهده دار آن (ایمان) است و از آن دفاع میکند. با الهام از خداوند سخن میگوید و حق را آشکار و روشن میسازد و کید مکاران را رد میکند»...[۱۴]. در این حدیث شریف، به صراحت بیان شده است اولیایی که پس از رسول خدا(ص) عهده دار دفاع از دین و مبارزه با بدعت هایند، با الهام الهی سخن میگویند. به يقين بارزترین مصداق و شاید تنها مقصود از این اولیا، امامان اهل بیتاند. بنابر این آنان برخی هدایتها و علوم را از طريق الهام الهی دریافت کرده، بر زبان جاری میکنند.
در نقلی آمده است که امیر المؤمنین(ع) در سحرگاه نوزدهم رمضان، به امام حسن(ع) فرمودند: «قَلْبِي يَشْهَدُ أَنِّي مَقْتُولٌ»[۱۵]؛ «قلبم گواهی میدهد که کشته خواهم شد». گواهی دادن دل يا قلب، تعبیر دیگری از همان الهام است. روشن است که مقصود از دل یا قلب در این گونه تعابیر، جان و روح انسان است؛ نه قلب جسمانی[۱۶].[۱۷]
روایات امام حسن، امام حسین و امام سجاد(ع)
در این موضوع، روایت صریحی از این بزرگواران یافت نشد؛ اما میتوان از خطبههای بلیغ و فصیح آنان، به طور احتمالی الهام شدن برخی مطالب به ائمه را استنباط کرد. در روایتی آمده است که عدهای نزد أميرالمؤمنين(ع) آمدند و از خشکسالی شکایت کردند و از ایشان خواستند که برای آمدن باران دعا کنند. آن حضرت امام حسن و امام حسین(ع) را فراخواندند و از ایشان خواستند که برای نزول باران دست به دعا بردارند. ابتدا امام مجتبی(ع) دعایی زیبا با مضامین عالی برای طلب باران خواندند؛ سپس سیدالشهدا(ع) دعای دیگری را در طلب باران در نهایت فصاحت و با مضامین عالی قرائت فرمودند. به جناب سلمان که راوی این حديث است، گفته شد: آیا این دعاها به آنان آموزش داده شده بود؟ ایشان در پاسخ فرمودند: وای بر شما! مگر حدیث رسول خدا(ص) را نشنیدهاید که فرمود: «خداوند بر زبان اهل بیت من چراغهای حکمت را جاری گردانده است»[۱۸]. این حدیث شریف ممکن است این گونه توجیه شود که خداوند این مطالب حکیمانه را بر قلب امام مجتبی و امام حسين(ع) الهام، و بر زبان آنان جاری کرده است[۱۹].
روایات امام باقر و امام صادق(ع)
در روایتی از امام باقر(ع) نقل شده است که امیرالمؤمنين على(ع) مطابق کتاب و سنت رسول خدا(ص) عمل میکرد. اگر در موردی دانشی از کتاب و سنت نزد ایشان نبود[۲۰]، خداوند علم صحیح را به ایشان الهام میکرد[۲۱]. البته در چند روایت، عبدالرحيم بن روح از امام باقر نقل کرده است: سيرة على(ع) این بود که هرگاه امری روی میداد که حکم آن) در قرآن نازل نشده بود و سنتی (هم از پیامبر(ص)) نبود، حدس میزد (قرعه میانداخت) و به حقیقت میرسید[۲۲]. در پایان این روایات آمده است که امام باقر(ع) فرمود: «هِيَ الْمُعْضِلَاتُ»؛ این مطلب، از امور بسیار مشکل است.
در صورت پذیرفتن روایات عبدالرحیم[۲۳]، میتوان گفت که مقصود از «رجم»[۲۴] در این روایات، حدس زدن پا قرعه انداختن است. در برخی از این روایات، به جای رجم، تعبير «سام» آمده که نوعی قرعه انداختن بوده است[۲۵]. اگر مقصود، قرعه انداختن باشد، به طور طبیعی مربوط به امور جزئی است که قرعه انداختن در آنها جایز است؛ یا آنکه اساسا قرعه برای آن حضرت (به طور خاص) یکی از راههای تشخیص حکم بوده است[۲۶]. احتمال قویتر آن است که مقصود از رجم در این روایات، همان الهام باشد. عمل کردن به حدس و گمان در امور دینی، پذیرفته و پسندیده نیست و موجب اطمینان نیافتن به درستی آن سخن میشود، افزون بر آنکه نمیتوان حکمی را یافت که در آن دستوری از قرآن و سنت، هر چند به شکل کلی، نیامده باشد. بنابراین مقصود از رجم در این گونه موارد، به احتمال زیاد همان الهام است که با تعبیر حدس و گمان، بیان یا نقل شده است[۲۷]؛ زیرا در هر دو حالت (حدس و الهام)، دانشی به قلب فرد افکنده میشود و او مطابق آنچه در قلب خود مییابد، اقدام میکند. تفاوت این دو در آن است که در حدس، ضمانتی بر درستی آن نیست؛ اما الهام منبعی الهی دارد و مطابق با واقع است.
در روایتی دیگر، امام باقر(ع) خبر دادند که شبهای جمعه بر علم ائمه افزوده میشود و ایشان در حالی صبح میکنند که علوم بسیاری به آنان الهام شده است[۲۸]. در روایات متعددی از امام صادق(ع)، افكندن در دل یا شنیدن صدا با گوش، یکی از شیوههای دریافت برخی علوم توسط ائمه(ع) معرفی شده است[۲۹]. در یکی از این روایات نقل شده است: یکی از اصحاب از ایشان پرسید: امام مطلبی را که از او پرسیده میشود و نزد او چیزی نیست، از کجا میداند؟ امام صادق(ع) فرمود: «يُنْكَتُ فِي الْقَلْبِ نَكْتاً أَوْ يُنْقَرُ فِي الْأُذُنِ نَقْراً»[۳۰]؛ یعنی به طور خاصی در قلب افکنده میشود یا با گوش شنیده میشود. البته در برخی از این نقلها آمده است که گاهی هر دو شیوه با هم به کار میروند: «وَ قَدْ يَكُونَانِ مَعاً»[۳۱]؛ یعنی هم در دل افکنده میشود و هم گوش صدا را میشنود. «نکت»، یعنی اثر گذاشتن در چیزی یا به تعبیر دیگر، حک کردن. «نکت الأرض بقضيب أو بأصبعه» یعنی زمین را با چوب یا انگشت خود خراشید[۳۲]. نكت مطلبی در قلب، به تناسب این ریشه به معنای حک کردن یا القای دانشی در قلب است. این عبارت، تعبیر دیگری از الهام است؛ زیرا افزون بر سازگاری آن با معنای لغوی الهام، در برخی از این روایات، به جای نکت در قلب و شنیدن با گوش، آمده است: «إِلْهَامٌ وَ سَمَاعٌ، وَ رُبَّمَا كَانَا جَمِيعاً»[۳۳]؛ یعنی شیوه دریافت علوم توسط ائمه(ع) در این گونه موارد، الهام یا شنیدن یا هر دو است. شباهت کامل این روایات با روایات پیشین و به کارگیری الهام در این روایت به جای القا در قلب، نشانه اتحاد مفهوم الهام با حک کردن در قلب است[۳۴].
روایات امام کاظم و امام رضا(ع)
پیش از این اشاره شد که در برخی روایات امام کاظم(ع)، الهام و شنیدن صدای هاتف غیبی، از شیوههای دریافت علوم توسط ائمه(ع) معرفی شدهاند[۳۵]. در روایتی از آن حضرت در توضیح روایت امام صادق(ع) درباره شیوههای رسیدن علم به ائمه(ع) حک کردن در قلب، به صراحت به الهام تفسير شده است[۳۶].
آن حضرت در حادثهای خبر دادند که مطالبی به دل ایشان افکنده شده است: «أُلْقِيَ فِي رُوعِي»[۳۷]. به نظر میرسد این تعبیر نیز به الهام اشاره دارد.
در روایاتی از امام کاظم(ع)، علم ائمه(ع) به سه دسته گذشته، آینده و حادث تقسیم میشود؛ که علم حادث، از طريق الهام در قلب یا افکندن صدا در گوش به دست میآید[۳۸]. در برخی از این روایات، پس از بیان نکات یادشده، آمده است که پیامیری پس از پیامبر ما نیست[۳۹]. بیان این مطلب که بعد از پیامبر ما پیامبری نیست، تذکری است بر اینکه الهام در قلب و شنیدن صدای هاتف غیبی، نباید این توهم را ایجاد کند که ائمه(ع) همانند پیامبراناند و بر آنان وحی نبوی نازل میشود. پیامبری با رسول اعظم(ص) پایان یافته و الهام با وحی نبوی متفاوت است.
در روایتی از امام رضا(ع) نقل شده است: خداوند عزوجل هرگاه بندهای را برای (سرپرستی) امور بندگانش برگزیند، سینه او را فراخ میکند و در قلب او چشمههای حکمت را جاری میسازد و به او الهامهای ویژه میکند. از همین روی، در پاسخ به هیچ پرسشی ناتوان نمیماند[۴۰]. در روایتی دیگر از آن حضرت نقل شده است که آگاهی هر امام به امامت خود پس از شهادت امام پیشین، به وسيله الهام الهی است[۴۱].[۴۲]
روایات امام جواد، امام هادی، امام عسکری و امام زمان(ع)
در روایتی از امام هادی(ع) نقل شده است که وحی به دو نوع مستقيم و الهام تقسیم میشود که وحی الهام، همان قرار گرفتن در قلب است[۴۳]. بنا بر این روایت، الهام یکی از اقسام وحی به شمار میرود[۴۴]
محتوای علوم الهامی اهل بیت
درباره محتوای علوم الهامی روایاتی وجود دارد. در روایتی آمده است هرگاه دانشی از قرآن و سنت نزد امیرالمؤمنین(ع) نبود، خداوند علم صحیح آن را به ایشان الهام میکرد. در روایات امام کاظم(ع) محتوای علوم الهامی به گونهای روشنتر نقل شده است. بنا بر روایتی، آن حضرت علوم ائمه(ع) را به سه دسته گذشته، آینده و حادث تقسیم کردند، و علم حادث را الهام یا القای در گوش معرفی نمودند: «وَ هُوَ عَلى ثَلَاثَةِ وُجُوهٍ: مَاضٍ، وَ غَابِرٌ، وَ حَادِثٌ؛ فَأَمَّا الْمَاضِي فَمُفَسَّرٌ، وَ أَمَّا الْغَابِرُ فَمَزْبُورٌ، وَ أَمَّا الْحَادِثُ فَقَذْفٌ فِي الْقُلُوبِ، وَ نَقْرٌ فِي الْأَسْمَاعِ»[۴۵]، علوم گذشته تفسیری، علوم باقی مانده مکتوب، و علوم حادث حک شدن در قلب یا در گوش نواختن است». این گونه تعابیر ظهور در آن دارد که مقصود از گذشته، علوم مربوط به گذشته، و مقصود از آینده، علوم مربوط به آینده است؛ اما در پایان این روایت، علوم حادث برترین قسم علم اهل بیت(ع) معرفی شده است[۴۶]. در روایتی از امام صادق(ع) نیز به صراحت مقصود از غابر علم به آینده، و مزبور علم به گذشته دانسته شده است[۴۷].
در مقابل، در روایت دیگری از امام کاظم(ع) نقل شده است: «فَأَمَّا الْغَابِرُ فَمَا تَقَدَّمَ مِنْ عِلْمِنَا»؛ یعنی علم گذشته ائمه(ع)؛ و در توضیح مزبور آمده است: «أَمَّا الْمَزْبُورُ فَمَا يَأْتِينَا»[۴۸]؛ یعنی علومی که در آینده به آنان داده میشود. این بیان، ظهور در آن دارد که گذشته و آینده صفت خود علماند، نه محتوای آن؛ بنابراین مقصود از علم حادث که به شكل الهام (حک شدن در قلب) است، علومی است که پیوسته به قلب ائمه(ع) افکنده میشود؛ نه آنکه محتوای این علوم، فقط حوادث جاری است. محتوای علوم حادث، ضرورتأ حوادث جاری جهان مادی نیست؛ بلکه علوم مختلفی است که بخشی از آن، خبر از حوادث جاری جهان مادی است. ممکن است بخشی به زمانهای دیگر، امور معنوی یا حتی تفسیر و تأويل قرآن و مانند آن مربوط باشد. این تفسير از علوم حادث، با شریفتر بودن این دانش تناسب دارد[۴۹].
به هر حال، این دسته از روایات نشان میدهد که علوم الهامی پیوسته به ائمه عطا میشوند با مربوط به حوادث جاری جهاناند؛ البته میتوان هر دو تفسیر را با هم جمع کرد؛ هرچند گویا روایات یادشده در مقام بیان دو تعریف از علوم حادث نیستند[۵۰].
منبع علوم الهامی اهل بیت
در برخی روایات، الهام به طور مستقیم به خداوند نسبت داده شده است[۵۱]. البته در یک روایت آمده است که فرشته در قلب امام علمی را میافکند: «يَأْتِيهِ مَلَكٌ فَيَنْكُتُ فِي قَلْبِهِ كَيْتَ وَ كَيْتَ»[۵۲]؛ البته با توجه به روایات یاد شده در بحث تحديث، احتمال دارد این تعبیر، اشتباه راوی یا تصحیف نسخه برداران باشد. مؤید این برداشت، روایتی مشابه روایت یادشده است که در آن به جای قلب، گوش آمده. از امام صادق درباره محدث سؤال شد. آن حضرت فرمودند: «يَبْعَثُ اللَّهُ مَلَكاً يَنْقُرُ فِي أُذُنِهِ كَيْتَ وَ كَيْتَ وَ كَيْتَ»[۵۳]؛ «خداوند فرشتهای را به سوی او میفرستد که در گوش او چنین و چنان میافکند». البته احتمال اینکه این دو، دو روایت مستقل باشند نیز وجود دارد. بنابراین خداوند به طور مستقیم با با واسطه فرشتگان، مطالب را به قلب برگزیدگان خود الهام میکند[۵۴].
پرسش وابسته
جستارهای وابسته
- الهام به امام؛(ع)
- الهام به پیامبر؛(ص)
- الهام به پیامبر خاتم؛(ص)
- الهام به ولی؛
- الهام به وصی؛
- الهام به اهل بیت (ع)؛
- الهام به فاطمه زهرا (س).
منابع
پانویس
- ↑ بحارالأنوار، ج۸، ص۲۸؛ ج۱۶، ص۳۷۰ و ۳۲۲ و ۳۱۸؛ و ج۴۹، ص۱۹۶.
- ↑ بحارالأنوار، ج۲۶، ص۱۸؛ و ج۶۶، ص۴۷۸.
- ↑ بحارالأنوار، ج۲۶، ص۷۷.
- ↑ بحارالأنوار، ج۲۶، ص۶۰ و اصول کافی، ج۱، ص۳۲۶.
- ↑ بحارالأنوار، ج۴۰، ص۴۷.
- ↑ بحارالأنوار، ج۵۱، ص۳۱۵؛ ج۵۳، ص۷۸.
- ↑ بحارالأنوار، ج۸۶، ص۱۸۲.
- ↑ بحارالأنوار، ج۹۵، ص۳۱۱.
- ↑ بحارالأنوار، ج۱۹، ص۲۸۷؛ ج۳، ص۲۷۲.
- ↑ بحارالأنوار، ج۱۹، ص۲۸۷.
- ↑ بحارالأنوار، ج۱۸، ص۲۵۴.
- ↑ عبدالرحیم سلیمانی بهبهانی|سلیمانی بهبهانی، عبدالرحیم، الهام ۱ (مقاله)|مقاله «الهام»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱ ص۳۹۶-۴۰۲
- ↑ محمد بن حسن طوسی، الأمالی، ص۱۸۹؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة في معرفة الأئمة، تحقیق هاشم رسولی محلاتی، ج۱، ص۳۹۰؛ حسن بن محمد دیلمی، ارشاد القلوب إلى الصواب، ج۲، ص۲۵۴: «خداوند به من وحی، و به على الهام عطا کرده».
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۳۶-۱۳۷؛ احمد بن محمد برقی، المحاسن، ص۲۰۸. سند این روایت، صحيح است.
- ↑ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة في معرفة الأئمة، تحقیق هاشم رسولی محلاتی، ج۱، ص۴۳۷.
- ↑ ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان في تفسير القرآن، ج۲، ص۲۲۳؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسير نمونه، ج۱، ص۸۷.
- ↑ هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی ص۲۵۵.
- ↑ ر.ک: عبدالله بن جعفر حمیری، قرب الإسناد، ص۱۵۸؛ سیدهاشم بحرانی، مدينة معاجز الأئمة الاثنی عشر، ج۳، ص۳۹۶.
- ↑ سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی ص۲۵۷.
- ↑ گویا مقصود آن است که اگر چیزی به طور روشن در ظاهر قرآن و سنت نباشد، علم به آنکه در واقع، تفسیر و تفصيل قرآن و سنت است. به امام الهام میشود.
- ↑ ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۲۳۴. سند این روایت، صحيح است. مرحوم صفار این روایت را با دو سند دیگر نیز نقل کرده است (ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۲۳۵). روایت اول از این دو روایت، صحیح السند، و دومی دارای سند موثق است.
- ↑ ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۸۹؛ محمد بن محمد مفید، الاختصاص، ص۳۱۰.
- ↑ وثاقت او نزد بسیاری از رجالیون ثابت نشده است؛ هر چند برخی مانند مرحوم مجلسی او را تأیید کردهاند (ر.ک: سید ابو القاسم موسوی خویی، معجم رجال الحدیث، ج۱۰، ص۸-۷).
- ↑ خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۶، ص۱۱۹: الرجم: القذف بالغيب وبالظن، محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۲۲۷: الرجم. القول بالظن و الحدس، وفي الصحاح: أن يتكلم الرجل بالظن؛ فخر الدين بن محمد طریحی، مجمع البحرین، ج۶، ص۶۸:الرجم هو أن يتكلم الرجل بالظن.
- ↑ ر.ک: خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۴، ص۱۱؛ محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۳۰۸.
- ↑ ر.ک: محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۲، ص۱۷۷.
- ↑ ر.ک: محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۲، ص۳۳-۳۲.
- ↑ ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۱۳۰.
- ↑ ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۱۹-۳۱۶؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۶۵۸-۶۵۶. این روایات، مستفیضاند.
- ↑ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۱۶. سند این روایت، صحيح است.
- ↑ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۱۶. سند این روایت، صحيح است.
- ↑ ر.ک: خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۵، ص۳۳۹؛ محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۲، ص۱۰۰؛ مبارک بن اثیر جزری، النهاية في غريب الحديث و الاثر، تصحیح محمود محمد طناحی، ج۵، ص۱۱۳.
- ↑ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۱۷.
- ↑ هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی، ص۲۵۷.
- ↑ ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۱۷؛ محمد بن محمد مفید، الاختصاص، ص۲۸۶. سند این دو روایت، موثق است.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۶۵۸: «وَ أَمَّا النَّكْتُ فِي الْقُلُوبِ فَإِلْهَامٌ»، همچنین ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۱۸.
- ↑ محمد بن محمد مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله على العباد، تصحيح مؤسسة آل البيت، ج۲، ص۲۳۰.
- ↑ ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۳۰۲. سند این روایت، صحیح است. همچنین ر.ک: همان، ج۱، ص۶۵۶؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۱۹-۳۱۸.
- ↑ ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱۵، ص۳۰۲-۳۰۳؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۱۹.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۰۱؛ «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ لِذَلِكَ وَ أَوْدَعَ قَلْبَهُ يَنَابِيعَ الْحِكْمَةِ وَ أَلْهَمَهُ الْعِلْمَ إِلْهَاماً فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَا يُحَيَّرُ فِيهِ عَنِ الصَّوَابِ». محمد بن ابراهيم نعمانی، الغيبة، تحقیق علی اکبر غفاری، ص۲۲۳.
- ↑ ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۷۶؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۴۶۶. سند این روایت، صحيح است.
- ↑ هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی، ص۲۶۰.
- ↑ ر.ک: على بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۲، ص۲۷۹.
- ↑ هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی، ص۲۶۱.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۳۰۲. سند این روایت، صحیح است؛ همچنین ر.ک: همان، ج۱، ص۲۵۹؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۱۹.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۳۰۲. سند این روایت، صحیح است؛ همچنین ر.ک: همان، ج۱، ص۲۵۹؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۱۹.
- ↑ محمد بن محمد مفید، الارشاد في معرفة حجج الله على العباد، تصحيح مؤسسة آل البيت، ج۲، ص۱۸۶: «أَمَّا الْغَابِرُ فَالْعِلْمُ بِمَا يَكُونُ وَ أَمَّا الْمَزْبُورُ فَالْعِلْمُ بِمَا كَانَ وَ أَمَّا النَّكْتُ فِي الْقُلُوبِ فَهُوَ الْإِلْهَامُ وَ النَّقْرُ فِي الْأَسْمَاعِ حَدِيثُ الْمَلَائِكَةِ».
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۶۵۸؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۱۸.
- ↑ اختلافات دیگری نیز در این روایات دیده میشود. مثلا در برخی اغابر، در مقابل «مزبوره قرار گرفته و در برخی غابر، مزبور معرفی شده است؛ در برخی غابر علم به آینده و در برخی علم به گذشته دانسته شده است (ر.ک: روایات و منابع یادشده). به همین دلیل، اطمینان به جزئیات این روایات، دشوار است.
- ↑ هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی، ص۲۶۶.
- ↑ برای نمونه، ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۲۳۴-۲۳۵ و ۴۵۲. در این روایات، چنین تعابیری آمده است: «أَلْهَمَهُ اللَّهُ الْحَقَّ فِيهِ إِلْهَاماً». البته ممکن است این نسبت دادن، از باب نسبت تمام امور به خداوند باشد.
- ↑ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۲۲.
- ↑ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۲۳. سند این روایت، صحیح است.
- ↑ هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی، ص۲۶۸.