مکر و فریبکاری

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از کید)

مکر در فارسی عبارت از نقشه‌های شیطانی و فریبنده است و در لغت عرب به هر نوع چاره‌اندیشی و تدبیر و حیله‌گری، اعم از خوب و مفید یا بد و زیان‌آور گفته می‌شود. خدعه و نیرنگ از ویژگی‌های بارز منافقان در مواجهه با پیامبر اکرم (ص) و مسلمانان بوده است و نوع مذموم آن در آیات و روایات مورد نهی قرار گرفته شده است. گفته شده در پیمان برادری و اخوت ایمانی، فریب‌کاری و خیانت‌ورزی و پیمان‌شکنی راه ندارد و مسلمان از این امور پاک است.

معناشناسی

مکر" در فارسی بیشتر به نقشه‌های شیطانی، فریبنده و زیان‌بخش اطلاق می‌شود و در لغت عرب به هر نوع چاره‌اندیشی و تدبیر اعم از خوب و مفید یا بد و زیان‌آور گفته می‌شود[۱]. خدع به معنای مخفی ‌کردنِ آنچیزی است که در شأن او ظهور است، به قصد اضرار و منع خیر[۲]، همچنین به معنای حیله‌گری و نیرنگ ‌بازی است[۳].

علامه طباطبایی می‌نویسد: "مکر به معنای به کاربردن حیله برای منصرف کردن کسی از مقصودش است و این به دو صورت است: یکی ممدوح و یکی مذموم. مکر ممدوح آن است که به منظور عمل صحیح و پسندیده‌ای انجام شود. مکر مذموم آن مکری است که به منظور عمل قبیح و ناپسندی به کار می‌رود"[۴].

خدعه، نیرنگ و دورویی از ویژگی‌های بارز منافقان در مواجهه با پیامبر اکرم (ص) و مسلمانان بوده است[۵].

مکر و فریب در قرآن

قرآن کریم در آیات متعدد از مکر و فریب مذموم نهی کرده است. قبح مکر زمانی آشکار می‌گردد که با هدف گمراه ساختن و انحراف دیگران از طریق حق و اغفال توده‌های ضعیف صورت گیرد. مکر منسوب به خداوند نه مکر ابتدایی که مکر تقابلی برای خنثی‌سازی مکر مکاران است و به مقتضای حکمت و عدالت، ضرورت آن در نظام احسن الهی اجتناب‌ناپذیر است[۶].

برخی از آیاتی گه درباره مکر و فریب به کار رفته عبارت است از:

  1. غافل نبودن خدا از مکر مکاران: وَقَدْ مَكَرُوا مَكْرَهُمْ وَعِنْدَ اللَّهِ مَكْرُهُمْ وَإِنْ كَانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبَالُ[۷].
  2. ابتلای مکاران به نتیجه‌های مکر خویش: اسْتِكْبَارًا فِي الْأَرْضِ وَمَكْرَ السَّيِّئِ وَلَا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ[۸].
  3. تهدید خداوند به مکر متقابل با مکاران: وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ[۹].
  4. در آیاتی نیز مکر و فریب مستکبران زمینه‌ساز کفر مستضعفان معرفی شده است[۱۰].[۱۱]

مکر و فریبکاری در روایات

روایاتی نیز درباره مکر و فریبکاری از ائمه (ع) وارد شده است که برخی از آنها عبارت‌اند از:

  1. امام صادق (ع) فرمودند: "اگر در این نکته که می‌‌باید روزی، اعمال خود را بر خداوند عرضه نمود تردیدی نیست، پس چرا حیله گری و حقّه بازی؟"[۱۲]؛
  2. امیر المؤمنین (ع) می‌‌فرمودند: "حقّه‌بازی و حیله گری در جهنّم است"[۱۳].[۱۴]
  3. علی (ع) می‌فرماید: "حیله‌گر شیطانی است در صورت انسان"[۱۵].
  4. علی (ع) می‌فرماید: "مکر خصلت سرکشان است"[۱۶].
  5. رسول خدا (ص) فرمود: "از ما نیست کسی که با مسلمانی حیله کند"[۱۷].[۱۸]

نفی مکر و فریبکاری

در پیمان برادری و اخوت ایمانی، فریب‌کاری و خیانت‌ورزی و پیمان‌شکنی راه ندارد و مسلمان از این امور پاک است، چنان که رسول خدا (ص)، پیام‌آور برادری حقیقی فرموده است: «‏الْمُسْلِمُ‏ أَخُو الْمُسْلِمِ‏ لَا يَخُونُهُ‏»[۱۹].

اخوت، جلوه‌ای اساسی از جلوه‌های عملی اسلام آوردن است، ظهور صداقت ایمانی است و وفا از اجزای صداقت ایمانی است. راستی در عمل، همان وفاست و خلاف آن، دروغ عملی یعنی خیانت‌ورزی و پیمان‌شکنی است.

برخی فریب‌کاری و خیانت‌ورزی را نشانه زیرکی و چاره‌اندیشی می‌دانند و با اظهار دیانت و امانت، چهره ایمانی به خود گیرند و در پس آن مکاری نمایند، حال آن‌که فرد و جامعه فرو رفته در فریب و خیانت از ویژگی انسانی به دور است؛ و چون این امور چهره گشایند، سلامت فردی و اجتماعی رخ برتابد. پیمان برادری جلوه‌ای از تعهد الهی آدمی است و تا انسان به عهد الهی خویش پشت نکند و از تمس به ریسمان الهی جدا نشود، دست به خیانت و فریب نمی‌آلاید[۲۰].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۷۷۲.
  2. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۳، ص۲۸.
  3. بهاءالدین خرمشاهی، قرآن کریم، ترجمه، توضیحات و واژه‌نامه، ص۸۱۰.
  4. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۸۶.
  5. نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص۲۴۹؛ شرف‌الدین، سید حسین، ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم، ص ۲۷۵.
  6. شرف‌الدین، سید حسین، ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم، ص ۲۷۵.
  7. «و بی‌گمان نیرنگ خود را به کار بردند و نیرنگشان نزد خداوند (آشکار) است و نه آنست نیرنگشان که بدان کوه‌ها از میان برود» سوره ابراهیم، آیه ۴۶.
  8. «از سر گردنکشی در زمین و نیرنگ زشت؛ و نیرنگ زشت، جز به نیرنگباز برنمی‌گردد» سوره فاطر، آیه ۴۳.
  9. «آنان نیرنگ می‌باختند و خداوند تدبیر می‌کرد و خداوند بهترین تدبیر کنندگان است» سوره انفال، آیه ۳۰.
  10. وَقَالَ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا بَلْ مَكْرُ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ إِذْ تَأْمُرُونَنَا أَنْ نَكْفُرَ بِاللَّهِ وَنَجْعَلَ لَهُ أَنْدَادًا وَأَسَرُّوا النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ وَجَعَلْنَا الْأَغْلَالَ فِي أَعْنَاقِ الَّذِينَ كَفَرُوا هَلْ يُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ «ناتوان شمرده‌شدگان به گردنکشان می‌گویند: بلکه نیرنگ شب و روز شما بود که به ما فرمان می‌دادید به خدا کفر بورزیم و برای او شریک قرار دهیم؛ و چون عذاب را بنگرند پشیمانی را آشکار می‌دارند؛ و ما غل‌ها را بر گردن کافران می‌نهیم، آیا کیفری جز آنچه می‌کردند خواهند دید؟» سوره سبأ، آیه ۳۳.
  11. شرف‌الدین، سید حسین، ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم، ص ۲۷۵.
  12. « عَنِ الصَّادِقِ (ع) قَالَ: إِنْ كَانَ الْعَرْضُ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَقّاً فَالْمَكْرُ لِمَا ذَا»؛ بحار الأنوار، ج ۷۵، ص ۲۸۴.
  13. « مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ (ع) أَنَّهُ كَانَ يَقُولُ: الْمَكْرُ وَ الْخَدِيعَةُ فِي النَّارِ»؛ بحار الأنوار، ج ۷۵، ص ۲۸۵.
  14. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۹۸.
  15. «اَلْمَكُورُ شَيْطَانٌ فِي صُورَةِ إِنْسَانٍ»؛ جمال‌الدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، تصحیح سید جلال‌الدین محدث، ج۱، ص۳۸۱.
  16. «اَلْمَكْرُ شِيمَةُ اَلْمَرَدَةِ»؛ جمال‌الدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، تصحیح سید جلال‌الدین محدث، ج۱، ص۱۶۴.
  17. «لَيْسَ مِنَّا مَنْ مَاكَرَ مُسْلِماً»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۳۷.
  18. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۲۵۳-۲۵۴.
  19. «مسلمان برادر مسلمان است، به او خیانت نکند». أبومحمد الحسین بن سعید الکوفی الاهوازی، کتاب المؤمن، الطبعة الاولی، مدرسة الامام المهدی، قم، ۱۴۰۴ ق، ص۴۳؛ سنن الترمذی، ج۴، ص۲۸۷؛ المغنی، ج۱۰، ص۴۸۱؛ محیی الدین أبوزکریا یحیی ابن شرف النووی، المجموع فی شرح المهذب، دارالفکر، بیروت، ج۱۴، ص۱۷۳؛ مجمع الزوائد، ج۶، ص۲۸۳؛ کنزالعمال، ج۱، ص۱۵۰؛ دلیل الفاتحین، ج۳، ص۲۱.
  20. دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌، سیره نبوی، ج۲، ص ۶۰۶.