حیا در معارف دعا و زیارات
مقدمه
واژه حیا را به معنای آزرم، حُجب، خجلت و شرمساری دانستهاند[۱]. قرآن کریم، راه رفتن یکی از دختران شعیب برای دعوت حضرت موسی (ع) را سرشار از حیا معرفی کرده است[۲].
رسول خدا (ص)، حیای عاقلانه را علم، و حیای جاهلانه را حماقت خوانده است[۳]. امام صادق (ع) نیز ایمان و حیا را لازم و ملزوم یکدیگر دانسته است[۴]. امام سجاد (ع) فرمود: «انسان مؤمن، هیچ کار حقی را به خاطر ریا انجام نمیدهد و به خاطر حیا ترک نمیکند»[۵]. بنابراین حیای عاقلانه که توأم با ایمان است، خصلتی پسندیده است که آدمی را از بیباکی در معصیت و هتاکی بیآبرویی حفظ میکند؛ اما احساس انفعالی که موجب ترک طاعت الهی و طرح سؤال و کسب علم شود حیای احمقانه است.
آموزههای صحیفه سجادیه در مورد حیا بر رابطه انسان با خداوند مبتنی است و بیپروایی انسان در ارتکاب گناه، نافرمانی از خداوند و قدرنشناسی نعمتهای او را یادآوری میکند.
از منظر امام زینالعابدین (ع)، بسیاری از توقعات انسان از خداوند نامعقول و ناشی از جهل او به عظمت خالق یگانه هستی و ضعف و ناتوانی در انجام وظیفه شکرگزاری نسبت به آفریدگار بیهمتاست: «بار خدایا! من [نسبت به تو] از شرم و حیا بهرهای چندان نبردهام»[۶].
اندکی درنگ، موجب میشود تا انسان شرمندگی خود را نسبت به خداوند درک کند و از سستی خود در عبادت احساس ناخرسندی کند: «خداوندا! این جایگاه کسی است که به سبب اعمال خود، از تو شرمنده، بر خود خشمگین واز تو خشنود است»[۷].
انسان عاقل خود به خوبی احساس میکند که در صورت ارتکاب گناه نمیتواند سر خود را به سوی آسمان بلند کند و از خداوند عزیز درخواست اجابت دعا نماید. امام عرضه میدارد: «ای خداوند، اگر چنان بگریم که مژگانم فرو ریزد... و از شرم تو دیده به سوی آسمان بر نکنم، شایسته آن نیستم که حتی یک گناه از گناهانم را از نامه عملم محو کنی»[۸].
از منظر امام سجاد (ع)، با اینکه انسان نسبت به خداوند، نافرمانی و عصیان کرده است، اما پناهگاهی جز او ندارد و اگر لحظهای از نعمت و عنایت خداوند محروم شود، هلاک خواهد شد، از اینرو با سرافکندگی دست نیاز به سوی خالق بینیاز دراز میکند: «بارالها! در عین شرمزدگی، همانند بینوایان عیالمند دست نیاز به سوی تو دراز کردهام و اقرار میکنم که به تسلیم در احسان تو کاری نکردهام جز آنکه از عصیان تو چشم پوشیدهام و در همه حال از نعمتهای تو بیبهره نبودهام»[۹]. «خداوندا! اینک در جایگاه ندامت ایستادهام و به درگاه تو توبه میکنم؛ توبه کسی که از افراط در گناه پشیمان و از بار گران معاصی ترسان و از ورطهای که در آن افتاده سخت شرمنده است»[۱۰].
از منظر امام چهارم (ع)، توجه انسان به رفتارهای ناشایستی که مرتکب شده است چنان او را شرمنده میکند که نمیتواند صدای خود را برای درخواست از درگاه خداوند بلند کند و زبان او به مناجات با حضرت حق باز نمیشود: «كُلُّ ذَلِكَ حَيَاءٌ مِنْكَ لِسُوءِ عَمَلِي، وَ لِذَاكَ خَمَدَ صَوْتِي عَنِ الْجَأْرِ إِلَيْكَ، وَ كَلَّ لِسَانِي عَنْ مُنَاجَاتِكَ»[۱۱]؛ «[خداوندا!] از کردارهای ناپسند خود شرمندهام؛ زیرا در اثر گناه، صدایم به درخواست بلند نمیشود و زبانم توانراز و نجوای با تو را ندارد».[۱۲].[۱۳]
منابع
پانویس
- ↑ فرهنگ واژگان مترادف.
- ↑ ﴿فَجَاءَتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِي عَلَى اسْتِحْيَاءٍ قَالَتْ إِنَّ أَبِي يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ أَجْرَ مَا سَقَيْتَ لَنَا فَلَمَّا جَاءَهُ وَقَصَّ عَلَيْهِ الْقَصَصَ قَالَ لَا تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ﴾ «آنگاه یکی از آن دو که با شرم گام برمیداشت نزد او آمد، گفت: پدرم تو را فرا میخواند تا مزد آبی را که برای ما (به گوسفندان) دادی به تو بپردازد و چون (موسی) نزد او آمد و داستان (خود) را برای او بازگفت، (شعیب) گفت: مهراس که از گروه ستمکاران رهایی یافتی» سوره قصص، آیه ۲۵.
- ↑ اصول کافی، ج۲، ص۱۰۶.
- ↑ بحارالانوار، ج۴۷، ص۴۵.
- ↑ بحارالانوار، ج۶۴، ص۴۹۱.
- ↑ نیایش چهلوهفتم.
- ↑ نیایش سیودوم.
- ↑ نیایش شانزدهم.
- ↑ نیایش دوازدهم.
- ↑ نیایش دوازدهم.
- ↑ دعای ۱۶.
- ↑ اصول کافی، محمد بن یعقوب کلینی، اسلامیه، تهران، ۱۳۶۲؛ بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، دارالوفا، بیروت، ۱۴۰۴؛ الصحیفة السجادیة، امام زینالعابدین (ع)، نشر الهادی، قم، ۱۴۱۸؛ صحیفه سجادیه، ترجمه عبدالمحمد آیتی، انتشارات سروش، تهران، ۱۳۷۵؛ قرآن حکیم، ترجمه آیتالله ناصر مکارم شیرازی، دارالقرآن الکریم، قم، ۱۳۷۳؛ واژگان مترادف و متضاد (الکترونیکی)، فرجالله خداپرستی، دانشنامه فارس، شیراز، ۱۳۹۲
- ↑ شایستهنژاد، علی اکبر، مقاله «حیا»، دانشنامه صحیفه سجادیه، ص ۲۹۳.