مخالفان امام علی
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امام علی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- عدالتمحوری و دینمداری امام علی (ع) سبب مخالفت گروههایی با ایشان شد؛ لکن آن حضرت در نحوۀ مقابله با ایشان نه حبّ و بغض شخصی، بلکه مصلحت عموم مسلمانان و نظام اسلامی را در نظر داشت.
- خوارج مهمترین مخالفان امام علی (ع) بودند. این گروه نخست آرام بوده و تنها به انتقاد و بحثهای آزاد بسنده میکردند. پس از آنکه چنین انتقادهایی را مؤثر ندانسته و به زعم خود از تغییر روش علی (ع) مأیوس شدند، تصمیم به انقلاب گرفته، امنیت راهها را سلب و غارتگری و آشوب پیشه کردند تا با این کارها حکومت را تضعیف نمایند.[۱]
- تا زمانی که خوارج تنها به اظهار عقیده قناعت کرده بودند، علی (ع) متعرض آنها نشد، حتی به تکفیر خود از طرف آنها اهمیت نداد و ایشان را به زندان و شلاق مجازات نکرد. حقوق ایشان را از بیتالمال قطع نکرده و با نهایت جوانمردی، به آنها آزادی در اظهار عقیده و بحث و گفتوگو داد. رفتار علی (ع) با خوارج در بالاترین درجه آزادی و دموکراسی بود. آنها همه جا در اظهار عقیدۀ خود آزاد بودند و حضرت و اصحاب ایشان نیز با عقیدۀ آزاد با آنان روبهرو شده و بحث میکردند. طرفین استدلال میکردند و سؤالات یکدیگر را پاسخ میدادند.[۲] ایشان در جلسه سخنرانی علی (ع) وارد میشدند و قصد برهم زدن جلسه را داشتند؛ اما علی (ع) با سعۀ صدر کامل با ایشان رفتار میکرد. روزی امام بر فراز منبر بود فردی سؤال کرد و علی (ع) بیدرنگ پاسخ گفت. یکی از خوارج فریاد زد: خدا این مرد را بکشد که چقدر دانشمند است. مردم قصد تعرض به او را داشتند، اما علی (ع) فرمود: رهایش کنید. او تنها به من فحش داد.
- خوارج در نماز به علی (ع) اقتدا نمیکردند چون او را کافر میدانستند. روزی هنگامی که علی (ع) امام جماعت بود فردی از خوارج به نام ابن الكوّاء وارد شد و آیهای را با صدای بلند خواند تا با کنایه به علی (ع) بفهماند که تو چون کافر شدهای تمام اعمال قبل خویش را هدر دادهای. علی (ع) به دستور قرآن، هنگام تلاوت او سکوت کرد، اما پس از آنکه ابن الكواء چندین بار آیه را تکرار کرد تا نماز را به هم بزند، علی (ع) با آرامش این آیه را خواند:
- صبر کن، وعدۀ خدا حق است و فرا میرسد. این مردم بیایمان و یقین، تو را تکان ندهند و سبکسارت نکنند.[۳]
- حضرت علی (ع) تفاوت میان دشمنان خود را به خوبی میدانست. معاویه آگاهانه دنبال باطل بود ولی خوارج انسانهای حقجویی بودند که از روی نادانی و حماقت اشتباه کرده بودند؛ از اینرو علی (ع) بین این دو دسته از دشمنان خود تفاوت قائل شدند و در بستر شهادت فرمودند: گرچه خوارج اقدام به قتل من کردند، اما بعد از من ایشان را نکشید، چون کشته شدن اینها پس از من به نفع معاویه و به ضرر حقیقت است.[۴] گرچه کشته شدن اینها در زمان من به نفع من بود ولی پس از من به نفع معاویه خواهد بود.[۵]
- علی (ع) به خوبی میدانست ابن ملجم دشمن خطرناکی برای او است. اما در برابر توصیه دیگران برای از بین بردن او قصاص قبل از جنایت نکرد و فرمود: من خواهان زندگی او هستم در حالی که او خواهان مرگ من است، من میخواهم او زنده بماند و سعادت او را دوست دارم، اما او میخواهد مرا بکشد.[۶]
- پس از آنکه خوارج فعالیت خود را از بحثهای فکری به مخالفت عملی و آشوبگری توسعه دادند، علی (ع) با شجاعت ایشان را سرکوب کردند و در توضیح این کار فرمودند: اینها مثل سگ هاری شدهاند که به هر کس میرسند او را هم هار میکنند. همانگونه که هر کس به خود حق میدهد سگ هار را از بین ببرد تا دیگران را هار نکند، من نیز چارهای جز از بین بردن اینها نداشتم وگرنه طولی نمیکشید که بیماری هاری خود را به جامعه اسلامی سرایت داده و جامعه را در جمود و تحجر و حماقت و نادانی فرو میبردند. من خطر این گروه را برای اسلام پیشبینی کرده بودم.[۷][۸]
دستهبندی مخالفان امام علی
- امیرمؤمنان (ع) در دوران خلافتش سه دسته را از خود طرد کرد و با آنان به پیکار برخاست:
- اصحاب جمل (ناکثین): این جماعت در غالب اهل پولپرستی، صاحبان مطامع و طرفداران تبعیض بودند. سخنان علی (ع) درباره عدل و مساوات بیشتر متوجه این جمعیت است.
- اصحاب صفین (قاسطین): روح این گروه، روح سیاستبازی و تقلب و نفاق بود. آنها میکوشیدند زمام حکومت را در دست گرفته و بنیان حکومت علی (ع) را فرو ریزند. جنگ علی (ع) با معاویه و افراد او در حقیقت جنگ با نفاق و دورویی بود.
- اصحاب نهروان (خوارج یا مارقین): شاخصههای مهم این افراد را میتوان در عصبیتهای ناروا، خشکهمقدسیگری و جهالتهای خطرناک یافت.[۹]
ویژگیهای اصلی مخالفان امام علی
- جهل: از اصلیترین ویژگیها که هم در خوارج و هم در یاران معاویه وجود داشت، جهل است. جهل شامیان سبب شد تا معاویه بتواند آنچه میخواهد با نام اسلام ترویج کند. هنگامی که پیک علی (ع) در شام بود، معاویه در روز چهارشنبه گفت: اعلام نماز جمعه کنید و در همان روز نماز جمعه خواند و کسی هم اعتراض نکرد. مخفیانه نماینده علی (ع) را خواست و به او گفت: به علی (ع) بگو با صدهزار شمشیرزن به سراغ تو میآیم که چهارشنبه را از جمعه تشخیص نمیدهند.[۱۰] خوارج نیز چنان جاهل بودند که برای دشمنی خود با علی (ع)، فلسفه و مبنا ساخته بودند و آن را به صورت یک مذهب و روش دینی درآوردند؛ یعنی تعصب را با جهل آمیختند.[۱۱] در اوصاف خوارج در آینده بیشتر سخن خواهیم گفت.
- نفاق: نفاق، بارزترین مشخصۀ معاویه و طرفداران او بود که بخش مهمی از مخالفان امام علی (ع) را تشکیل میدادند و علی (ع) سالیان متمادی مشغول مبارزه با آنها بود. مشکلترین مبارزهها مبارزه با نفاق است. مبارزه با زیرکهایی که احمقها را وسیلۀ خود قرار میدهند. این پیکار چون مبارزه با جریان پنهان است از مبارزه با کفر دشوارتر است. نفاق دو رو دارد: روی ظاهر که اسلام است و چهرۀ باطن که کفر و شیطنت است و درک آن برای مردم عادی بسیار دشوار و گاهی ناممکن است؛ چون درک تودهها از ظاهر فراتر نمیرود. پیامبر (ص) فرمودند: من بر امتم از مؤمن و مشرک نمیترسم، بلکه از منافق دانای زمان میترسم که آنچه را میپسندد، میگوید و آنچه را ناشایست میداند، میکند. هر قدر در جامعهای افراد احمق و جاهل بیشتر باشد بازار نفاق داغتر است، زیرا جاهل ابزار دست منافق است.[۱۲] تاریخ اسلام گواه این مطلب است که هرگاه مسلمانان با کفر روبهرو شدهاند پیروز گشته و هر زمان در مقابل جبهۀ نفاق قرار گرفتهاند مغلوب شدهاند؛ زیرا شناخت و مبارزه با جبهۀ کفر آسان و تشخیص خط نفاق بسیار مشکل است.[۱۳] در میان دشمنان امیرمؤمنان (ع) از سرکردۀ جبهه نفاق معاویه بود. او در هر زمان برای حفظ حکومت خود از ترفندی سود میجست. هنگامی که عثمان در اثر انحرافاتش در محاصره مخالفان و نیازمند حمایت بود، معاویه هیچ کمکی به او نکرد. زیرا او به خوبی دریافته بود که در چنین شرایطی مرده عثمان بیشتر از زنده او مفید است؛ از اینرو با وقتکشی زمینه را برای قتل او فراهم ساخت. بلافاصله پس از کشتهشدن عثمان، معاویه جاسوسان خود را گسیل داشت تا لباس خونآلود و انگشت بريدۀ عثمان را به شام آوردند. او نیز پیراهن خلیفۀ سوم را بر سر دروازه شام یا مسجد جامع دمشق آویزان کرد و در خطبهای عوامفریبانه در غم کشته شدن خلیفۀ مظلوم به شدت گریست و مردم را به انتقامجویی و خونخواهی تحریک کرد. مردم که از قتل مظلومانۀ عثمان به شدت ناراحت بوده و امام علی (ع) را قاتل او میدانستند، برای خونخواهی عثمان حاضر به جنگ با علی (ع) شدند.[۱۴] اکثر مردم دورههای پیشین باور نمیکردند که معاویه در قتل عثمان دست داشته و یا حداقل در دفاع از او کوتاهی کرده باشد، زیرا هر دو اموی بوده، پیوند قبیلهای بسیار محکمی داشتند. معاویه بارها از حمایت و محبت عثمان بهرهمند بود. اما امام علی (ع) با تیزبینی توانست تشخیص دهد که معاویه برای قتل عثمان زمینهچینی کرده و در لحظاتی که کاملاً قادر به حمایت بود، او را تنها گذاشت. امیرمؤمنان (ع) در نامه ۲۸ و ۳۷ نهج البلاغه این نکته را به معاویه گوشزد کردهاند: تو بسیار مسئله عثمان و قاتلان او را مطرح میکنی، در حالی که تا جایی که یاری او به سود تو بود وی را حمایت کردی، ولی آنجا که یاری تو به سود عثمان بود وی را تنها گذاشتی و با وقتکشی زمینه مرگ او را فراهم آوردی.[۱۵] معاویه در خونخواهی عثمان، هم بهانهای برای مبارزه با امام علی (ع) پیدا کرد و هم توانست خود را در نظر عوام مردم به ابزار دین مجهز کند. امویان پس از حکومت عثمان، بر بیتالمال و مناصب حکومتی دست یافتند. تنها عامل نیرومندی که کسر داشتند دیانت بود. او پس از قتل عثمان خود را مؤمن و مدافع خون ریخته شدۀ خليفۀ مظلوم جلوه داد و با زبردستی این عامل را نیز استخدام کرد. او با سر دادن آیه ۳۳ سوره اسراء ﴿﴿وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا﴾﴾؛ هرکس مظلومانه کشته شود ما برای ولی او حقی قرار دادهایم توانست سپاهی به نام دین ضد امام علی (ع) تجهیز کند. معاویه پس از این ماجرا با اجیر کردن روحانینمایان پولپرستی همچون ابوهریره، عامل روحانیت را نیز در اختیار گرفت.[۱۶] او در جنگ صفین نیز هنگامی که خود را در آستانه شکست میدید منافقانه دستور داد قرآنها را بر سر نیزهها کردند و به سپاه امام علی (ع) گفت: قرآن در میان ما و شما حاکم است. در حالی که او نه اهل قرآن بود و نه اعتقادی به آن داشت. او برای رسیدن به هدفهای خود از تظاهر به هر عقیدهای بهره میبرد.[۱۷] معاویه حتی پس از شهادت امام علی (ع) دست از دشمنی با وی بر نداشت. او پس از مشاهده تأثیر روش و اندیشه امام علی (ع) بر جانها، دستور داد بر ایشان در منابر و خطابهها لعن کنند. طرفداران علی (ع) را به هر بهانهای هرچند به ناروا دستگیر میکرد و با هزینههای مالی فراوان برخی را به جعل حدیث ضد امام علی (ع) و به نفع امویان تشویق میکرد. این سنت سوء تا سالها پس از مرگ معاویه نیز ادامه داشت.[۱۸]
- تعصب باطل: یکی از ویژگیهای برخی دشمنان امام علی (ع) جمود و تعصب باطل بود که بیش از همه در میان خوارج دیده میشد و میتوان گفت خوارج نخستین جریان جمود فکری و تعصب باطل در دنیای اسلام هستند. ایشان عقل و منطق را در اجرای دین به کار نبرده و سرسختانه بر ظاهر تأكيد میکردند. ظاهربینی آنان ضربههای سختی به جامعه اسلامی وارد آورد. جمود و جهالت ایشان به قدری بود که توطئه قتل امام علی (ع) را در شب نوزدهم رمضان ترتیب دادند تا اجر بیشتری از این عبادت ببرند.[۱۹] از آنجا که خوارج مهمترین دشمنان امام علی (ع) بودند، ایشان را بهطور جداگانه بررسی مینماییم.[۲۰]
خوارج
- خوارج در لغت به معنای شورشیان است. پیدایش این گروه به جنگ صفين باز میگردد. در آخرین روزی که سپاه امام علی (ع) در آستانه پیروزی بود سپاه معاویه قرآنها را بر سر نیزه کردند تا یاران علی (ع) دچار تردید شوند. علی (ع) با تیزهوشی دستور به ادامه جنگ داد و فرمود: حقیقت قرآن منم و این کاغذها ظاهر قرآن است. کاغذ قرآن در برابر حقیقت آن احترامی ندارد. اصحاب خاص امام علی (ع) به رهبری مالک اشتر به جنگ ادامه دادند، ولی برخی افراد ظاهربین نادان و مقدسنمای فاقد تشخیص، امام را به ترک جنگ مجبور کردند. تلاش علی (ع) برای روشن کردن این افراد بیفایده بود و حضرت به ناچار حکمیت را پذیرفت. عمروعاص از سوی معاویه حکم شد و امام علی (ع) نیز عبدالله بن عباس را معرفی کرد؛ اما این جاهلان به بهانۀ خویشاوندی او با علی (ع)، با این پیشنهاد مخالفت کردند. امام علی (ع) مالک اشتر را معرفی کرد که با او نیز مخالفت کردند. سرانجام ابوموسی اشعری را که فردی احمق و با گرایشهایی ضد علی (ع) بود، معرفی کردند. او نیز با سادهلوحی از عمروعاص فریب خورد و معاویه برای خلافت تعیین شد. پس از این رسوایی، مقدسنمایان، امام را مقصر دانستند و مدعی شدند حکمیت انسان کفر است و حکم تنها از آن خداوند است. آنها امام علی (ع) را کافر دانسته و او را به توبه و استغفار امر کردند، اما علی (ع) این کار را نپذیرفت و ایشان حکم ارتداد علی (ع) را صادر کردند. این عده در آیندهای نه چندان دور باغی و شورشی شدند و به خوارج لقب یافتند. حزب سیاسی ایشان کمکم تبدیل به یک جریان فاسد عقیدتی با اصول عقایدی خشک و شکننده شد.[۲۱] در میان دشمنان امام علی (ع) خطر خوارج بیش از دیگران و مقابله با ایشان نیز دشوارتر بود؛ زیرا تقوای ظاهری آنان هر مؤمن نافذالايمانی را به تردید وا میداشت. جوی تاریک و فضایی پر از شک و تردید به وجود آمده بود. امام علی (ع) در عظمت مقابله با خوارج فرمودند: تنها من بودم که چشم این فتنه را درآوردم. کسی غیر از من جرأت چنین اقدامی را نداشت. در آن شرایط موج تاریکی و شبههناکی بالا گرفته بود.[۲۲] امام علی (ع) میدانست که قوت گرفتن ایشان اسلام را به جمود و تحجر و ظاهرگرایی میکشاند و لطمه جبرانناپذیری بر اسلام وارد میسازد.[۲۳]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ همان، ص ۳۱۴.
- ↑ همان، ج ۱۸، ص ۴۵۳؛ ج ۱۶، ص ۳۱۱.
- ↑ روم، آیه ۶۰؛ مطهری مرتضی، سیری در نهج البلاغه، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۳۱۱.
- ↑ مطهری مرتضی، سیری در نهج البلاغه، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۶۱۳.
- ↑ یادداشتها، ج ۳، ص ۳۶۹.
- ↑ مطهری مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، مجموعه آثار، ج ۱۴، ص ۲۲۹.
- ↑ همان، ج ۱۶، ص ۶۰۷.
- ↑ محمدی، عبدالله، امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت صفحه ۶۳ تا۷۵.
- ↑ محمدی، عبدالله، امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت صفحه ۹۳ تا۱۰۶.
- ↑ همان، ص ۶۱۱.
- ↑ مطهری مرتضی، حکمتها و اندرزها، مجموعه آثار، ج ۲۲، ص ۲۴۹.
- ↑ مطهری مرتضی، جاذبه و دافعه علی، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۳۳۸.
- ↑ آشنایی با قرآن، ج ۱، ص ۱۶۶.
- ↑ مطهری مرتضی، نبرد حق و باطل، مجموعه آثار، ج ۳، ص ۴۴۵.
- ↑ مطهری مرتضی، سیری در نهج البلاغه، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۴۷۸.
- ↑ مطهری مرتضی، حماسه حسینی، مجموعه آثار، ج ۱۷، ص ۴۳۳.
- ↑ مطهری مرتضی، اسلام ونیازهای زمان، مجموعه آثار، ج ۲۱، ص ۸۸.
- ↑ مطهری مرتضی، حماسه حسینی، مجموعه آثار، ج ۱۷، ص ۴۳۸.
- ↑ مطهری مرتضی، اسلام ونیازهای زمان، مجموعه آثار، ج ۲۱، ص ۹۲.
- ↑ محمدی، عبدالله، امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت صفحه ۹۳ تا۱۰۶.
- ↑ مطهری مرتضی، جاذبه و دافعه علی، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۲۹۴؛ ج ۲۱، ص ۸۸.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۹۰.
- ↑ مطهری مرتضی، سیری در نهج البلاغه، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۴۹۲.