بکر بن محمد ازدی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۶ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۰۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

آشنایی اجمالی

بکر بن محمد الأزدی[۱]، در سند شش روایت تفسیر کنز الدقائق و به گزارش از الکافی، تفسیر العیاشی، تفسیر القمی و طب الأئمة(ع) ذکر گردیده است؛ برای نمونه:

«حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ بُكَيْرِ [بَكْرِ] بْنِ مُحَمَّدٍ اَلْأَزْدِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: اَلْمَالُ وَ اَلْبَنُونَ حَرْثُ اَلدُّنْيَا وَ اَلْعَمَلُ اَلصَّالِحُ حَرْثُ اَلْآخِرَةِ وَ قَدْ يَجْمَعُهُمَا اَللَّهُ لِأَقْوَامٍ»[۲].[۳]

شرح حال راوی

أبو محمد بکر بن محمد بن عبدالرحمن بن نعیم الأزدی الغامدی انسانی جلیل القدر و از بزرگان طایفه آل نعیم به شمار می‌آید که از خاندان‌های بزرگ و معروف شهر کوفه بودند[۴].

عمویش «شدید» و «عبدالسلام» و پسرعمویش موسی بن عبدالسلام و عمه‌اش «غنیمه»[۵] از راویان امام صادق و امام کاظم(ع) بودند[۶].

بکر بن محمد الازدی یک اثر حدیثی دارد که نجاشی با تعبیر "له كتاب" و شیخ طوسی با تعبیر "له أصل:" از آن یاد کرده‌اند و راویان معروفی مانند احمد بن اسحاق اشعری قمی آن را نقل کردند[۷].[۸]

طبقه راوی

تاریخ ولادت و وفات راوی روشن نیست؛ ولی عمری دراز داشته و به اصطلاح از معمّران بوده است[۹]. بر این اساس، شیخ طوسی نام وی را در دو باب ذکر کرده است؛ هم در باب "من یرو عنهم(ع)" و در اصحاب امام صادق، امام کاظم و امام رضا(ع)؛ هم در باب "من لم يرو عن واحد من الأئمه(ع)"[۱۰].

برقی از او در اصحاب امام صادق و امام کاظم(ع) یاد کرده[۱۱] و ابن حجر عسقلانی به گزارش از شیخ طوسی ایشان را از راویان امام باقر، امام صادق و امام کاظم(ع) به شمار آورده است[۱۲]؛ ولی در اسناد روایات، بیشترین روایاتش از امام صادق(ع) است که گاه باواسطه و گاه بی‌واسطه[۱۳] است و در یک سند از أبو الحسن الأول(ع) روایت کرده[۱۴] که امام کاظم(ع) مراد است و در یک سند نیز از أبو الحسن(ع) روایت کرده[۱۵] که می‌تواند امام کاظم یا امام رضا(ع) باشد، گرچه انصرافش به امام کاظم(ع) بیشتر است؛ همچنین در یک سند هم از امام باقر(ع) روایت کرده است[۱۶].

بر این اساس، بعضی از محققان نوشته‌اند: "إن إدراك بكر بن محمد الأزدي الأئمة أبا جعفر، وأبا عبدالله، وأبا الحسن الكاظم، والرضا(ع)، وطول عمره حتى قال النجاشي وتبعه غيره: وعمر عمراً طویلاً، وإدراكه مثل أحمد بن إسحاق الأشعري الذي أدرك أيام الإمام الحجة - أرواحنا له الفداء - أوجب علو الإسناد به"[۱۷].

آیت‌الله بروجردی، بکر بن محمد الأزدی را از راویان طبقه پنجم برشمرده است[۱۸].[۱۹]

استادان و شاگردان راوی

عبدالسلام، أبو بصیر، خضر، عثیمه، اسحاق بن جعفر، أبان بن عثمان و سدیر از کسانی هستند که بکر بن محمد الأزدی از آنها روایت نقل کرده[۲۰] و استاد حدیثی وی به شمار می‌آیند و از میان راویانی که از بکر بن محمد حدیث نقل کرده‌اند و شاگرد حدیثی وی محسوب می‌گردند، می‌‌توان ابراهیم بن هاشم، محمد بن عیسی، احمد بن اسحاق بن سعد، ابن أبی عمیر، سیف بن عمیرة، ابراهیم بن هاشم، عباس بن معروف، عبدالله بن الصلت القمی و احمد بن احمد[۲۱] را برشمرد.[۲۲]

جایگاه حدیثی راوی

محمد بن عیسی العبیدی از بکر بن محمد الأزدی با تعبیر "خيرٌ فاضلٌ" یاد کرده است[۲۳].

نجاشی درباره‌اش نوشته است: "وجه في هذه الطائفة من بيت جليل بالكوفة من آل نعيم الغامديين"[۲۴].

علامه حلی نام راوی را دو بار ذکر کرده؛ یک بار با عنوان أبو محمد بکر بن محمد بن عبدالرحمن بن نعیم الأزدی الغامدی، و درباره‌اش نوشته است: "وجه في هذه الطائفة، من بيت جليل في الكوفة، وكان ثقة"[۲۵] و بار دوم با عنوان "بكر بن محمد الأزدي، ابن أخي سدير الصيرفي" از او یاد کرده و درباره‌اش نوشته است: "ابن أخي سدير الصيرفي، قال الكشي: قال حمدويه: ذكر محمد بن عيسى العبيدي بكر بن محمد الأزدي، فقال: خير فاضل، وعندي في محمد بن عيسى توقف"[۲۶].

ابن داود نیز مانند علامه از راوی با دو عنوان یاد کرده و "بكر بن محمد الأزدي ابن اخي سدير الصیرفی" را ممدوح و بکر بن محمد بن عبدالرحمن الأزدی را ثقه دانسته است[۲۷].

بر این اساس، از دیدگاه علامه و ابن داود، «بکر بن محمد بن عبدالرحمن» ثقه، و «بکر بن محمد الأزدی» ممدوح یا کسی است که وثاقتش ثابت نشده است، درحالی که بی‌تردید این دو عنوان از یک شخص حکایت می‌کنند و منشأ اشتباه علامه و ابن داود، عبارت کشی است که بکر بن محمد الأزدی را برادرزاده سدیر صیرفی معرفی کرده و به گزارش از محمد بن عیسی العبیدی چنین نوشته است: "خير فاضل"[۲۸].

آیت الله خویی: "والذي أوقعهما في ذلك عبارة الكشي المتقدمة، إلا أنه لا ينبغي الشك في عدم تعدد الرجل، و أن بكر بن محمد الأزدي رجل واحد و هو ابن محمد بن عبدالرحمن، والذي يدلنا على ذلك أن بكر بن محمد أزدي بلا إشكال، و سدير الصيرفي لم يذكر فيه - ولا في ابنه حنان ولا في أبيه حكيم ولا في جده صهيب - أن يكون من الأزد، بل ذكر الشيخ في رجاله عند ذكره في أصحاب السجاد(ع): أن سديرا كان مولى، و من كان من الأزد لا يحتاج أن يكون مولى، لأن الأزديين كانوا بيتاً كبيراً جليلاً بالكوفة أضف إلى ذلك أن الظاهر من عبارة الكشي أن قوله: و بكر بن محمد كان ابن أخي سدير الصيرفي هو اجتهاد منه و قد ذكر سند اجتهاده: بأن علي بن محمد القتيبي، قال: حدثنا أبو محمد الفضل بن شاذان، قال: حدثنا ابن أبي عمير، عن بكر بن محمد، قال: حدثني عمي سدير، فاستشهد الكشي بقوله: أن بكر بن محمد كان ابن أخي سدير الصيرفي، بما ذكره من الرواية، ولكنه أخطأ في اجتهاده أما أولاً فلعدم ذكر الأزدي في الرواية، فلو صحت الرواية، لم يثبت أنب سديرا هو عم بكر بن محمد الأزدي و أما ثانياً فلأنه لم يذكر فيها أن سديرا كان هو الصيرفي، فلعله - إن لم يكن سديرا تحريف شديد - كان لبكر بن محمد عم آخر يسمي سديرا، فمن أين ثبت أن سديرا الصيرفي كان عما لبكر بن محمد الأزدي؟! و أما ثالثاً فلأن اعتماد الكشي على علي بن محمد لا يكشف عن وثاقته، على ما ذكرناه في المدخل. إذن لم يثبت أن بكر بن محمد الأزدي روى عن عم له يسمى سديرا و يستنتج من جميع ما ذكرناه: أن بكر بن محمد الأزدي رجل واحد و هو ثقة، بشهادة النجاشي، و محمد بن عيسي العبيدي"[۲۹].[۳۰]

منابع

پانویس

  1. ر.ک: أ. منابع شیعی: رجال البرقی، ص۴۰؛ رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۵۹۲، ش۱۱۰۷؛ رجال النجاشی، ص۱۰۸، ش۲۷۳؛ الفهرست (طوسی)، ص۹۵، ش۱۲۶؛ رجال الطوسی، ص۳۳۳، ش۴۹۵۵، ص۳۵۳، ش۵۲۳۲، ص۴۱۷، ش۶۰۳۲؛ معالم العلماء، ص۶۴، ش۱۴۳؛ خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۲۶، ش۲؛ نقد الرجال، ج۱، ص۲۹۶، ش۷۹۳؛ جامع الرواة، ج۱، ص۱۲۸؛ إکلیل المنهج، ص۱۴۹، ش۱۸۱؛ تعلیقه علی منهج المقال، ص۹۹؛ منتهی المقال، ج۲، ص۱۶۶، ش۴۸۰؛ طرائف المقال، ج۱، ص۳۴۴، ش۲۵۶۲؛ شعب المقال، ص۱۶۷، ش۲۷؛ أعیان الشیعه، ج۳، ص۵۹۸؛ معجم رجال الحدیث، ج۴، ص۲۵۷، ش۱۸۶۹ و ص۲۵۸، ش۱۸۷۳؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۲، ص۵۹، ش۲۲۳۸؛ قاموس الرجال، ج۲، ص۳۷۴، ش۱۱۸۸. ب. منابع سنّی: لسان المیزان، ج۲، ص۵۸.
  2. تفسیر کنز الدقائق، ج۱۱، ص۴۹۷ به گزارش از تفسیر القمی، ج۲، ص۲۷۴.
  3. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 614.
  4. ر.ک: الفوائد الرجالیه (بحر العلوم)، ج۱، ص۲۸۳.
  5. علامه حلی، عنوان غیثمه را درست می‌داند و در ضبط آن نوشته است: و عمته غیثمة: بفتح الغین المعجمة، و اسکان الیاء المنقطة تحتها نقطتین، و فتح الثاء المنقطة فوقها ثلاث نقط. (إیضاح الإشتباه، ص۱۱۷، ش۱۰۴).
  6. رجال النجاشی، ص۱۰۸، ش۲۷۳.
  7. ر.ک: رجال النجاشی، ص۱۰۸، ش۲۷۳؛ الفهرست (طوسی)، ص۹۵، ش۱۲۶.
  8. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 615.
  9. ر.ک: رجال النجاشی، ص۱۰۸، ش۲۷۳. و عمّر عمرا طویلا.
  10. رجال الطوسی، ص۱۵۷، ش۳۷: بکر ابن محمد أبو محمد الأزدی الکوفی عربی، ص۳۳۳، ش۴۹۵۵: بکر بن محمد الأزدی، له کتاب، ص۳۵۳، ش۵۲۳۲: بکر بن محمد الأزدی، له کتاب روی عن أبی عبدالله(ع) و ص۴۱۷، ش۶۰۳۲: بکر بن محمد الأزدی، روی عنه العباس بن معروف.
  11. ر.ک: رجال البرقی، ص۴۰ و ۴۸
  12. بکر بن محمد بن عبدالرحمن الأزدی العامری الکوفی أبو محمد؛ ذکره ابن النجاشی فی رجال الشیعة و قال: من بیت جلیل کان ثقة عمر طویلا؛ وقال الطوسی: روی عن الباقر و ولده الصادق و ولده الکاظم؛ روی عن عبدالله بن مسکان و أحمد بن إسحاق و غیرهما. (لسان المیزان، ج۲، ص۵۸).
  13. «و حدثنی أبی، عن سعد بن عبدالله، عن أحمد بن محمد بن عیسی، عن أبیه، عن سیف بن عمیرة، عن بکر بن محمد، عن أبی عبدالله(ع) قال: وکل الله بقبر الحسین فی سبعین ألف [ملک] ملکا شعثا غبرا یبکونه إلی یوم القیامة یصلون عنده الصلاة الواحدة من صلاتهم [من صلاة أحدهم] تعدل ألف صلاة من صلاة الآدمیین یکون ثواب صلاتهم و أجر ذلک لمن زار قبره». (کامل الزیارات، ص۸۶، (ح۱۴)، ص۱۲۱، (ح۲).
  14. أحمد بن إسحاق، قال: حدثنی بکر بن محمد الأزدی، عن أبی الحسن الأول(ع). قرب الإسناد، ص۳۱۴، ح۱۲۱۹).
  15. « الحسین بن محمد عن أحمد بن إسحاق الأشعری عن بکر بن محمد الأزدی قال: سألت أبا الحسن(ع) عن المتعة أهی من الأربع؟ فقال: لا». (الکافی، ج۵، ص۴۵۱، ح۲).
  16. «و منها ما روی بکر بن محمد، عن محمد بن علی بن الحسین(ع) قال: خرج أبی فی نفر من أهل بیته و أصحابه إلی بعض حیطانه وأمر بإصلاح سفرة فلما وضعت لیأکلوا أقبل ظبی من الصحراء یتبغم فدنا من أبی فقالوا: یا ابن رسول الله ما یقول هذا الظبی؟ قال: یشکو أنه لم یأکل منذ ثلاث شیئا فلا تمسوه حتی أدعوه لیأکل معنا قالوا: نعم فدعاه فجاء یأکل معهم فوضع رجل منهم یده علی ظهره فنفر فقال أبی: ألم تضمنوا لی آنکم لا تمسوه؟ فحلف الرجل أنه لم یرد به سوءا فکلمه أبی و قال للظبی: ارجع فلا بأس علیک فرجع یأکل حتی شبع ثم تبغم و انطلق فقالوا: یا ابن رسول الله! ما قال الظبی؟ قال: دعا لکم بالخیر و انصرف». (الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۲۶۰ - ۲۶۱، ح۵).
  17. ر.ک: تهذیب المقال، ج۴، ص۱۱۴.
  18. الموسوعة الرجالیه (طبقات رجال التهذیب)، ص۱۶۲؛ (طبقات رجال الکافی)، ص۸۱.
  19. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 615-617.
  20. تفسیر کنز الدقائق، ج۷، ص۱۰۸؛ المحاسن، ج۲، ص۴۸۸، (ح ۵۶۱) و ص۴۹۰، (ح۵۶۹)؛ تفسیر العیاشی، ج۲، ص۲۳۹، (ح ۳)، الکافی، ج۱، ص۴۴۸، (ح ۲۹)؛ تهذیب الأحکام، ج۲، ص۳۲۶، ح۱۳۳۸؛ رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۵۹۲، ش۱۱۰۸.
  21. تفسیر کنز الدقائق، ج۵، ص۷۹؛ قرب الإسناد، ص۱۴، (ح۴۳) و ص۳۲، (ح۱۰۴)؛ بصائر الدرجات، ج۱، ص۲۶۱، (ح۵)؛ کامل الزیارات، ص۱۲۱، (ح ۲)؛ من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۴۲؛ الأمالی (صدوق)، ص۴۱۹، (ح ۷)، الفهرست (طوسی)، ص۹۵، ش۱۲۶؛ رجال النجاشی، ص۱۰۸، ش۲۷۳.
  22. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 617-618.
  23. رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۵۹۲، ش۱۱۰۷.
  24. رجال النجاشی، ص۱۰۸، ش۲۷۳؛ خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۲۶، ش۲.
  25. خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۲۵ - ۲۶، ش۱.
  26. خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۲۶، ش۲.
  27. الرجال (ابن داود)، ص۵۸، ش۲۶۳ و ش۲۶۵.
  28. رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ج۲، ص۸۵۶، ش۱۱۰۷.
  29. معجم رجال الحدیث، ج۴، ص۲۶۰.
  30. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 618-621.