عبدالرحمن بن حسان ذهلی
موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد
آشنایی اجمالی
ابن عساکر، در شرح حال عبدالرّحمان بن حسّان بن محدوج عنزی کوفی مینویسد: وی تابعی، و از کسانی بود که همراهِ حجر بن عدی به شام اعزام شد. او را در آغاز نکشتند و پیش معاویه بردند. او با معاویه تند سخن گفت. معاویه او را در اختیار زیاد بن ابیه حاکم کوفه قرار داد و زیاد او را زنده در قبرستان کوفه دفن کرد[۱]. او را در «قُسُّناطِف»، منطقهای کنار فرات، زنده دفن کرد[۲]. رحمت خدا بر او باد.
در بیشترِ منابع تاریخی آوردهاند که: عبدالرّحمان بن حسّان عنزی، از همراهانِ حجر بود. فقط در تاریخ دمشق نام پدر عبدالرّحمان، حسان بن محدوج، بیان شده است. بنیعنز، تیرهای از بکر بن وائل بن قاسط هستند. عنز بن وائل، مسجد «بنوعنز» در کوفه منسوب به آنان بوده است[۳].
بلاذری، نام پدر عبدالرّحمان را «حیّان» نوشته است[۴]. وقتی حجر بن عدی کفنها را دید، گفت: ما را کفن میکنند گویا مسلمان هستیم؛ و ما را میشکند گویا ما کافر هستیم. کریم بن عفیف خثعمی، نگاهی به وی کرد و گفت: نصف ما کشته میشوند و نصف ما نجات مییابند. سعید بن نِمران گفت: بارالها! مرا از کسانی قرار ده که نجات یابد و تو از او راضی باشی. عبدالرّحمان گفت: بارالها! مرا از کسانی قرار ده که با خواریِ آنان، مرا گرامی بداری؛ درحالی که از من راضی باشی[۵].
از آنان خواستند از علی(ع) برائت بجویند. کریم بن عفیف خثعمی و عبدالرّحمان بن حسّان گفتند: ما را پیش معاویه ببرید تا مانند وی بگوییم. آنها را جدا کردند و دیگران این نظر را نپذیرفتند. این دو را پیش معاویه بردند. معاویه به مرد خثعمی گفت: نظرت دربارۀ علی چیست؟ گفت: مانند شما میگویم من از دین علی دوری میجویم. یک ماه او را زندانی کرد و بعد با شفاعتِ شَمِر بن عبدالله خثعمی، آزاد کردند.
معاویه از ابن حسّان پرسید: نظر تو دربارۀ علی چیست؟ پاسخ داد: او از کسانی بود که زیاد ذکر خدا میگفت و از امرکنندگان به حق در نهان و آشکار بود. بعد افزود: جز این از من مپرسید؛ زیرا برای شما بهتر است. معاویه پس از این وی را نزد زیاد والیاش در کوفه فرستاد و به وی نوشت: به بدترین صورت او را بکش. زیاد هم، ابن حسّان را زنده در قُسُّ ناطِف دفن کرد[۶].
طبری، ادامۀ گفت وگوی عبدالرّحمان را در کاخ معاویه، ثبت کرده است: سپس معاویه به عبدالرّحمان بن حسّان گفت: ای برادرِ ربیعه! تو دربارۀ علی چه نظری داری؟ گفت: مرا رها کنید و نپرسید، برایتان بهتر است! گفت: به خدا سوگند تو را رها نمیکنم و باید پاسخ دهی. گفت: گواهی میدهم که او (علی) از کسانی بود که بسیار به یاد خدا بود؛ از فرماندهان به حق و اقامه کنندگان به عدل و عفوکنندگان از مردم. گفت: سخن تو در بارۀ عثمان چیست؟ گفت: او اولین کسی است که درهای ستم را گشود و درهای حق را بست. گفت: خود را به کشتن دادی! پاسخ داد: بلکه تو خود را کشتی. او را معاویه به زیاد بازگرداند و دستور داد با بدترین وجه او را بکشد. زیاد نیز ابن حسّان را زنده دفن کرد[۷].
ابن عساکر دربارۀ حسّان و فرزندش عبدالرّحمان مینویسد: حسّان بن محدوج بن بکر بن وائل، ابوبکر و بعد از او را درک کرد. همراه علی بن ابی طالب(ع) در روز جنگ جمل کشته شد. پسرش با حجر بن عدی گرفته شد. معاویه او را برای زیاد فرستاد و زیاد او را به مقبرۀ کوفه برده، زنده دفن کرد[۸]. رحمت خدا بر او باد.[۹]
منابع
پانویس
- ↑ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۳۴، ص۳۰۱- ۳۰۲، شمارۀ ۳۷۸۵.
- ↑ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۳۴، ص۳۰۱- ۳۰۲؛ جمل من أنساب الأشراف، ج۵، ص۲۶۷؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۳۴۹.
- ↑ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۱۶۱.
- ↑ جمل من أنساب الأشراف، ج۵، ص۲۶۷.
- ↑ جمل من أنساب الأشراف، ج۵، ص۲۶۷.
- ↑ جمل من أنساب الأشراف، ج۵، ص۲۶۷.
- ↑ تاریخ طبری، ج۴، ص۲۰۶؛ ابن اثیر، الکامل، ج۳، ص۴۸۶؛ عبدالحسین امینی، الغدیر، ج۱۱، ص۵۲.
- ↑ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۳۴، ص۳۰۲.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج4، ص 86 - 88.