حسن بصری

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۴۲ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

آشنایی اجمالی

ابوسعید حسن بن یسار بصری انصاری از مردم میشان[۱]، ناحیه‌ای بزرگ بین واسط، بصره و اهواز[۲] است. گفته شده که پدرش یسار از اسیران میشان بوده و هنگامی که به مدینه برده شد، ربیع دختر نضر (عمه أنس بن مالک) او را خرید و آزاد کرد.

حسن در سال ۲۱هـ در مدینه متولد گردید و در وادی القری نشأت یافت. به گفته وی تا چهارده سالگی هنگامی که عثمان بن عفان کشته شد، در مدینه بوده[۳] و در سن شانزده سالگی هنگام جنگ جمل، از مدینه خارج شده و در این جنگ شرکت نکرده است. وی علوم قرائت را از بزرگانی چون حطان بن عبدالله رقاشی و ابوالعالیه فرا گرفت[۴] و حدیث را از کسانی چون انس بن مالک، جابر بن عبدالله انصاری و عبدالله بن عباس آموخته و روایت کرده است[۵]. گویند حسن فردی فقیه، قاری و پیشوای اهل بصره[۶] و به گفته ابن خلکان، کسی بود که علم و زهد و ورع و عبادت را در خود جمع کرده بود[۷]. عجلی بر وثاقت وی تأکید کرده است[۸].

او دارای شاگردان بسیاری بوده که در حلقه درسش پرورش یافته‌اند که از آن میان نام بزرگانی چون واصل بن عطا از پایه گذاران مذهب معتزله[۹]، ابوعمرو بن علاء و عاصم جحدری]به چشم می‌‌خورد[۱۰]. ابونعیم اصفهانی می‌‌گوید حسن بصری در روزگار ابوموسی در اصفهان بوده است[۱۱]. حسن به گفته خویش، زمانی همراه عبدالرحمان بن سمره در جنگی که در کابل و اندقان رخ داده، شرکت کرده است[۱۲].

الندیم می‌‌نویسد که حسن مدتی کاتب ربیع بن زیاد حارثی (والی خراسان) بود و زمانی چند برای انس بن مالک در شاپور کتابت می‌‌کرد. وی از کسانی است که با ابن اشعث بیعت کرد، ولی هنگامی که ابن اشعث شکست خورد و لشکریان او دستگیر شدند، بر حجاج وارد شد و حجاج او را امان داد، اما حسن به امان‌نامه اطمینان نکرد و از ترس حجاج متواری گشت و تا هنگام فوت متواری بود و سخنانی در مذمت حجاج گفت[۱۳]. وی در نهایت در اول رجب سال ۱۱۰ در بصره درگذشت و در غرب شط العرب به خاک سپرده شد[۱۴]. او دارای آثار و تألیفاتی بوده که عبارت‌اند از: کتاب التفسیر للقرآن، کتاب الی عبدالملک بن مروان فی الرد علی القدریه کتاب عدد آی القرآن، نزول القرآن[۱۵] مناظره حسن بصری[۱۶] کتاب الاخلاص رسالة فی فضل مکّه و رسالة الی عبدالرحیم بن أنس فی الترغیب بمجاورة مکّه المکرّمة[۱۷].[۱۸]

جرح حسن بصری

حسن بصری از سوی ائمۀ جرح و تعدیل قدح شده است. ابن حجر در مورد وی می‌گوید: كان يرسل كثيرا ويدلس؛ او احادیث مرسل زیادی دارد و تدلیس هم می‌کند. تدلیس یکی از اسباب جرح است، و اگر موجب جرح راوی نباشد روایت او را مجروح می‌کند.

ابوبکر بزار معتقد است: کان يروي عن جماعة لم يسمع منهم فيتجوز ويقول حدثنا وخطبنا[۱۹]؛ او از جماعتی که از آنها حدیث نشنیده روایت می‌کند و پا را فراتر می‌گذارد و می‌گوید بر من حدیث کردند و خطبه خواندند.

ابن حجر می‌گوید: گفتن «حدثنا» در چنین موردی کذب است نه تدلیس و کذب از تدلیس بدتر است[۲۰].

ملا علی قاری هم در شرح سخن ابن حجر می‌گوید: هرگاه حدیثی با لفظ صریح در شنیدن از راوی نقل شود در حالی که جایز نباشد یعنی از الفاظ أخبرنی یا حدثنی یا سمعته که بر شنیدن مستقیم و بدون واسطه دلالت کند استفاده شود و حال آنکه روای از ایشان نشنیده، چون در طبقۀ بالاتری هستند ناقل حدیث دروغگو محسوب می‌شود و نه مدلسه[۲۱].

علاوه بر نقاط ضعف فوق، وی با امیرالمؤمنین(ع) هم مخالف بوده است. براساس برخی اقوال روزی حسن بصری مشغول وضو بود و آب زیادی مصرف می‌کرد. حضرت امیر به وی متذکر شدند که مصرف این همه آب اسراف است. او در پاسخ امیرالمؤمنین(ع) گفت: ریختن این مقدار آب اسراف است ولی این همه خون که تو ریختی اسراف نبود![۲۲].[۲۳]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. الطبقات الکبری ۷/۱۵۶.
  2. معجم البلدان ۵/۲۴۲.
  3. الطبقات الکبری ۷/۱۵۶و ۱۵۷.
  4. غایة النهایه ۱/۲۳۵.
  5. تهذیب الکمال ۶/۹۷و ۹۸.
  6. الوافی بالوفیات ۱۲/۳۰۶.
  7. وفیات الاعیان ۲/۶۹.
  8. تاریخ الثقات ۱۱۳.
  9. سیر اعلام النبلاء ۵/۴۶۵.
  10. غایة النهایه ۱/۲۳۵.
  11. ذکر اخبار اصبهان ۱/۳۰۵.
  12. الطبقات الکبری ۷/۱۵۷.
  13. الفهرست (الندیم) ۲۰۲.
  14. لغت نامه دهخدا ۶/۷۸۹۲.
  15. الفهرست (الندیم) ۲۰۲، ۲۰۳ و ۲۳۵.
  16. الذریعه ۲۲/۲۹۱.
  17. هدیة العارفین ۱/۲۶۵.
  18. فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی ج۱، ص۲۵۰ ـ ۲۵۱.
  19. تقریب التهذیب، ج۱، ص۱۶۰؛ فتح الباری، ج۱۳، ص۶۶؛ تهذیب التهذیب، ج۲، ص۲۳۵.
  20. نخبة الفکر، ص۲۲۹؛ شرح نخبة الفکر، ج۱، ص۴۱۹؛ تهذیب التهذیب، ج۲، ص۲۳۵.
  21. متى (وقع) أي الحديث بصيغة صريحة لا يجوز فيها أي في السماع وهي لفظ أخبرني أو حدثني أو سمعته والحال أنه ثبت عدم السماع، (كان) أي الراوي (كاذبا) وليس بمدلس أصلا؛ شرح نخبة الفکر، ج۱، ص۴۱۹.
  22. احتجاج، ج۱، ص۱۷۱. در روایتی امیرالمؤمنین(ع) او را سامری این امت معرفی کرد. و او را از دشمنان حضرت امیر(ع) معرفی کرده‌اند و از جنگ‌های آن حضرت ناراحت بود و با این ناراحتی از دنیا رفت. برای اطلاع بیشتر دربارۀ وی ر.ک: احتجاج، ج۱، ص۴۰۲؛ بحار الانوار، ج۳۲، ص۲۲۵؛ ج۴۱، ص۳۰۲.
  23. حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱، ص ۲۵۱.