نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Wasity(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۲۲ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۹:۰۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۲۲ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۹:۰۸ توسط Wasity(بحث | مشارکتها)
1. اگر لطف بر خداوندواجب باشد، هیچ گناهکاری در جهان وجود نخواهد داشت؛ زیرا هیچ مکلفی نیست مگر آنکه خداوند میتواند به لطف خویش او را از گناه دور بدارد؛ اما بسیارند مکلفانی که راه گناهکاری در پیش گرفتهاند[۱۵][۱۶].
پاسخ: این اشکال از این رو پدید آمده است که به تعریف شیعه از لطف راه نیافته است. بنابر تعریف شیعه، لطف، قدرتبنده بر معصیت را از میان نمیبرد؛ بلکه او را به طاعت نزدیک میسازد و از معصیت دور میکند بیآنکه به اضطرار و الزام بینجامد[۱۷].
2. آیا خداوند، کافران را نیز از لطف خویش بهرهمند میسازد؟ اگر پاسخ، آری است، سخنی باطل است؛ زیرا باید غرض لطف حاصل آید و حال آنکه کافرایمان نیاورده است. اگر پاسخ، منفی است، یا بدین روی است که خداوندتوانایی آن را ندارد و لازمه این، عجز خداوند و باطل است، و یا در همان حال که خداوندتوانایی دارد، کافر را از آن بهرهمند نمیسازد که این اخلال به واجب و بر خداوند محال است[۱۸][۱۹].
پاسخ: چنان که گذشت، معنای لطف آن نیست که غرض لطف ناگزیر حاصل آید. لطف، فیذاته، لطف است خواه هدف آن حاصل آید یا نه. اثر لطف آن است که مکلف را به طاعت نزدیک میسازد به گونهای که آن را بر معصیت ترجیح دهد. اینکه مکلف از لطف بهره نبرد و همچنان در معصیت مانَد، به خود او باز میگردد و نیروی اختیاری که از آن برخوردار است[۲۰][۲۱].
3. إخبار از بهشتی بودن بنده (وعد) یا جهنمی بودن او (وعید)، مفسده است؛ زیرا او را میفریبد و بر معصیت وامیدارد. بر خداوند محال است که چنین کند و این با وجوب لطف ناسازگار است[۲۲][۲۳].
پاسخ: إخبار از بهشتی بودن بنده، اغوا و فریفتن نیست؛ زیرا ممکن است با الطافی همراه گردد که بنده را از انگیزه معصیت تهی کند و چون احتمال فریفتن از میان میرود، مفسده بودن مطلق نیز از میان میرود. إخبار از جهنمی بودن بنده نیز مفسده نیست. اگر إخبار برای جاهلی مانند ابولهب باشد، مفسده پیش نمیآید؛ زیرا وی درستی خبر پیامبر (ص) را باور ندارد تا إخبار سبب اصرار او بر کفر گردد. اگر إخبار برای کسی مانند ابلیس باشد که از درستی خبر پیامبر (ص) آگاه است، باز هم او را به اصرار به کفر نمیکشاند؛ زیرا او میداند که با اصرار، عقوبتش افزون میگردد[۲۴][۲۵].
واجب نیست که فعل مورد لطف، امری معین باشد؛ بلکه روا است که مکلف میان دو امر مخیر باشد به گونهای که هر یک از آنها از مصلحت مطلوب نصیب بَرَد و بتواند بر جای دیگری بنشیند؛ مانند کفارات روزه[۲۶][۲۷].
پانویس
با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل میشوید: