تقیه در فقه سیاسی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۴ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۰۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث تقیه است. "تقیه" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل تقیه (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

تقیه از ریشۀ "وقی یقی"، به معنای حفظ و صیانت و پرهیز کردن است[۱] و در اصطلاح، خودداری از اظهار عقیده و مذهب و یا ترک برخی از احکام شرع، به منظور حفظ خود از گزند دیگری و یا رعایت مصالح دینی و مدارا نمودن با دیگر فرق اسلامی و مذهبی است؛ مشروط بر این که غرض عقلایی بر آن مترتب شود[۲]. تقیه، نه از باب ضعف و ترس، بلکه روش و تمهیدی برای حفظ نیروهای انسانی و هدر ندادن افراد مؤمن در راه موضوعات کم اهمیت می‌باشد. در اسلام، "عمار" فرزند "یاسر" نخستین کسی بود که با وجود ایمان قلبی، در برابر شکنجه‌های طاقت‌فرسای مشرکین مکه، به ظاهر از اسلام بیزاری جست و پیامبر(ص) کارش را پسندیده و او را ستود[۳]. تقیه دارای اقسامی به شرح ذیل است:

  1. تقیه خوفی: این نوع از تقیه در مورد دعوت انبیاء و ابلاغ رسالت آنها منتفی است[۴]؛
  2. تقیه تحبیبی: یعنی برای جلب محبت طرف مقابل، عقیده خود را مکتوم کند تا نظر او، برای همکاری در اهداف مشترک جلب شود[۵]؛
  3. تقیه پوششی: آن است که برای رسیدن به هدف، نقشه‌ها و مقدمات کار کتمان گردد. دو نوع اخیر از تقیه را می‌توان در زندگی پیامبران - به ویژه پیامبر اسلام(ص) و ائمه(ع) - کاملاً مشاهده کرد[۶]. برخی، تقیه را به اضطراری، سرّی و مداراتی، و برخی دیگر به اجباری (اکراهیه)، احتیاطی (خوفیه)، نهانی (کتمانیه) و تجانسی (مداراتی) تقسیم نموده‌اند[۷][۸].

منابع

پانویس

  1. لغت‌نامه دهخدا، ج۵، ص۶۸۹۴؛ فرهنگ معین، ج۱، ص۱۱۲۳.
  2. وسائل الشیعه، ج۱۱، باب ۲۴ از ابواب امر به معروف، حدیث ۶؛ تصحیح الاعتقاد، ص۶۶؛ اوایل المقالات، ص۹۶.
  3. ﴿مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ «بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شده‌اند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶؛ القواعد الفقهیه، ج۲، ص۱۸؛ بیضاوی، تفسیر القرآن، ذیل آیه ۱۰۶ از سوره نمل؛ تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۴۲۳.
  4. ﴿الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا «همان کسانی که پیام‌های خداوند را می‌رسانند و از او می‌ترسند و از هیچ کس جز خدا نمی‌ترسند و حسابرسی را خداوند بسنده است» سوره احزاب، آیه ۳۹؛ وسایل الشیعه، ج۱۱، باب ۲۹، روایت ۱۱ و باب ۲۶، حدیث ۲.
  5. القواعد الفقهیه، ج۲، ص۱۲۱.
  6. مجمع البیان، ج۸، ص۵۲۱، ذیل آیه ۲۸ از سورۀ مؤمن؛ تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۳۳۴-۳۳۳.
  7. الرسائل، ج۲، ص۱۹۶.
  8. فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژه‌نامه فقه سیاسی، ص ۶۷.