هرثمة بن سلیم در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط HeydariBot (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۰۱:۵۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

از جمله کسانی که قبل از واقعه کربلا همای سعادت بر او سایه افکند و نور هدایت فرا راه او تابید، هرثمة بن سلیم بود. او همچون «عبیدالله بن حر جعفی» خرقۀ جفا دیده کشید و چشم از روشنی فروبست و دل به بیابان ظلمت سپرد و دست از یاری حسین(ع) شست.

هرثمه مردی شجاع و مجاهد و از شیعیان امیر مؤمنان(ع) بود و حضرت را در جنگ صفین یاری کرد، اما عاقبت کار او به سعادت نینجامید.

نصر بن مزاحم از هرثمه نقل می‌‌کند: موقعی که امیرمؤمنان(ع) به سوی صفین در حرکت بود به کربلا رسیدیم و در آنجا پیاده شدیم و با حضرت نماز جماعت خواندیم و هنگامی که نماز تمام شد، حضرت مقداری از خاک کربلا برداشت و آن را بویید، سپس به آن اشاره کرد و فرمود: «چه قدر از تو در عجبم، ای خاک! همانا از تو جمعیتی در قیامت محشور خواهند شد که بدون حساب وارد بهشت خواهند شد»[۱]

هرثمه از این خبر غیبی متعجب شد و چون امام(ع) را به خوبی نمی‌شناخت، وقتی از صفین بازگشت به همسرش «جرداء» که از شیعیان علی(ع) بود گفت: آیا از مولایت ابوالحسن تعجب نمی‌کنی؟ چون وقتی به کربلا رسیدیم چنین و چنان از غیب گفت. همسر گفت: رها کن این سخن را زیرا امیرمؤمنان(ع) جز به حق سخن نگوید.

هرثمه می‌‌گوید: روزگار گذشت تا آنکه عبید الله بن زیاد حاکم کوفه شد و لشکری برای جنگ با حسین بن علی(ع) و اصحابش اعزام نمود. من هم در میان سپاه ابن زیاد بودم تا به حضرت حسین و اصحابش رسیدیم. از قضا در کربلا به یاد داستان علی(ع) افتادم که خاک کربلا را بویید و فرمود: «از تو جمعیتی محشور می‌‌شوند که بدون حساب وارد بهشت خواهند شد». من دیگر کراهت داشتم به همراه لشکر عبیدالله بروم؛ لذا به سوی اسبم رفتم و از لشکر عمرسعد فاصله گرفته به محضر حسین(ع) آمدم و پس از عرض سلام، خبر غیبی پدرش علی(ع) را برای او نقل کردم. امام حسین(ع) به من خطاب کرد و فرمود: «آیا با مایی یا با دشمنان ما؟!»

گفتم: ای پسر رسول خدا، نه با شما هستم و نه با دشمن شما، من زن و فرزندم در کوفه هستند و از ابن زیاد بر آنان می‌‌ترسم!

امام حسین(ع) به من خطاب کرد و فرمود: «برو از ما دور باش تا کشتن ما را نبینی، پس به حق آنکه جان محمد در دست اوست هر کس کشتن ما را ببیند و دادخواهی ما را بشنود و ما را یاری نکند، خداوند او را داخل آتش کند»[۲]

هرثمه می‌‌گوید: من از صحنه کربلا دور شدم تا کشتن حسین و یارانش بر من مخفی ماند [۳].

آری، هرثمه که روزی از یاران امیرمؤمنان(ع) بود، برای حفظ جان خود و زن و فرزندش دست از یاری حسین بن علی(ع) برداشت و آن حضرت را یاری نکرد!.[۴]

منابع

پانویس

  1. «وَاهاً لَكِ أَيَّتُهَا اَلتُّرْبَةُ لَيُحْشَرَنَّ مِنْكِ قَوْمٌ يَدْخُلُونَ اَلْجَنَّةَ بِغَيْرِ حِسَابٍ»
  2. «فَوَلِّ هَرَباً حَتَّى لَا تَرَى لَنَا مَقْتَلًا فَوَ الَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ لَا يَرَى مَقْتَلَنَا الْيَوْمَ رَجُلٌ وَ لَا يُغِيثُنَا إِلَّا أَدْخَلَهُ‏ اللَّهُ‏ النَّارَ»
  3. وقعه صفین، ص۱۴۰.
  4. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام حسین، ص:۶۱۴-۶۱۶.