استبصار

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳ سپتامبر ۲۰۱۸، ساعت ۱۰:۳۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل استبصار (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.


استبصار: به معنای بینا شدن، هدایت گشتن، از باطل به حق گرویدن، بصیرت یافتن و شناخت حقانیّت شیعه و مذهب اهل بیت و به آن گرویدن. آنان که اهل بیت را رها کرده و پیروی از دیگران کرده‌اند، در واقع کوردلانی‌اند که چشم بصیرتشان نابیناست.[۱]

مقدمه

  • وقتی به حق بودن تشیع و تبعیّت از عترت و ائمه معصوم پی می‌برند، چشم دلشان به روی حقیقت گشوده می‌شود. این همان استبصار است. در روایات فراوانی از شیعه با عناوینی همچون: مؤمن، عارف، بصیر، مستبصر یاد شده است. در زیارتنامه‌های متعددی نیز، آگاهی و ایمان و شناخت فضایل و مقامات و جایگاه امامان و قبول امامتشان با مستبصر بشأنکم، بفضلکم و. . . عارفا بحقّک مستبصرا. . . بیان شده است. حضرت علی(ع) به سلمان فرمود: شیعیان ما وقتی به حدّ استبصار می‌رسند که فروغ معنوی و نورانیت علمی و غیبی ما را پذیرفته باشند[۲] در حدیث دیگری آن حضرت فرمود: مقصود از خاشعین در آیۀ قرآن شیعیان مستبصرند: الخاشعون هم الشّیعة المستبصرون. . .، چراکه پیروان عقاید دیگری مثل مرجئه، قدریّه، خوارج و دیگرانی چون نواصب، پیامبر خدا را قبول دارند و اختلافی میانشان نیست، اختلافشان دربارۀ ولایت من است که آن را انکار می‌کنند مگر اندکی.[۳] گذشته از این موارد، که استبصار و بینایی دل و فکر را در ایمان به اهل بیت و خلافت ائمه شیعه می‌داند، پیوسته در طول تاریخ کسانی ابتدا در مذهب اهل سنّت بوده‌اند، امّا به برکت عنایت الهی و در سایۀ کسب معرفت و مطالعۀ کتاب و مناظرات با علما یا به اسباب دیگر، شیعه و مستبصر شده و حتّی کتاب در حقانیت مذهب شیعه نگاشته‌اند، یا دست از عناد با شیعه برداشته، علیه تهمت‌های سنّی‌ها به افشاگری پرداخته‌اند.[۴] امروز این حرکت نورانی و مقدّس رو به افزایش و گسترش است و نمونه‌های فراوانی دیده می‌شود که تشیّع را به عنوان مذهب حق می‌پذیرند. کسانی چون محمّد تیجانی و احمد حسین یعقوب الأردنی (مؤلف "عدالة الصحابة"، "الخطط السیاسیّه"، "النظام السیاسی فی الأسلام"، "مرتکزات الفکر السیاسی") و محمّد امین انطاکی (مؤلف "لماذا اخترت مذهب الشیعه" و "فی طریقی الی الشیعه") شیخ سلیم بشری، طرف بحث با سیّد شرف الدین در المراجعات، شیخ محمود ابو ریّه (مؤلف "اضواء علی السنّة المحمّدیّه")، و معتصم سیّد احمد (مؤلف کتاب "الحقیقة الضائعه" با ترجمۀ "حقیقت گمشده" در دو جلد و "رحلتی نحو مذهب آل البیت" و مروان خلیفات (مؤلف "و رکبت السفینة")، ادریس حسینی مغربی (مؤلف "لقد شیّعنی الحسین"، "الخلافة المغتصبه" و "هکذا عرفت الشیعه")، و صائب عبد الحمید (مؤلف "منهج فی الانتماء المذهبی")، سعید ایّوب (مؤلف "عقیدة المسیح الدّجال" و "معالم الفتن")، اسعد وحید القاسم فلسطینی (مؤلف "حقیقة الشیعة الاثنی عشریّه) ، صالح الوردانی مصری (مؤلف "الخدعه"، "رحلتی من السنّة الی الشیعه"، "حرکة اهل البیت"، "عقائد السنّه و عقائد الشیعه"، "السّیف و السّیاسة"، و "دفاع عن الرسول")، محمّد عبد الحفیظ مصری (مؤلف "لماذا انا جعفریّ")، سیّد عبد المنعم محمّد حسن سودانی (مؤلف "بنور فاطمة اهتدیت") ، شیخ عبد اللّه ناصر از کشور کنیا (مؤلف "الشیعة و القرآن"، "الشیعه و الحدیث"، "الشیعة و الصّحابه"، "الشیعة و التقیّه" و "الشیعة و الإمامة")، عبد المحسن عبد اللّه السراوی (مؤلف "القطوف الدانیه")، سیّد علی بدری (مؤلف "احسن المواهب فی حقایق المذاهب")، سیّد یاسین معیوف البدری (مؤلف "یا لیت قومی یعلمون")[۵] و صدها مستبصر دیگر از این قبیل، که نور ولایت اهل بیت دلشان را روشن ساخته و بر تعصبهای کورکورانه و باورهای جاهلی غلبه یافته‌اند و با حرّیت و آزادگی، تشیّع را پذیرفته و اعلام کرده، یا تهمت‌های بی‌اساس به شیعه را پاسخ داده‌اند.[۶]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص:۶۷.
  2. لا یبلغ أحد من شیعتنا حدّ الاستبصار حتّی یعرفنی بالنّورانیّة، فإذا عرفنی بها کان مستبصرا بالغا کاملا قد خاض بحرا من العلم. . .؛ بحار الأنوار، ج ۲۶ ص ۷
  3. بحار الأنوار، ج ۲۶ ص ۲
  4. از جمله ر. ک: "شرف الدین" محمّد رضا حکیمی ص ۱۳۹ بحث استبصار
  5. تعدادی از این کتاب‌ها به فارسی نیز ترجمه شده است، مانند کتابهای تیجانی، احمد یعقوب، صالح الوردانی، مروان خلیفات
  6. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص:۶۷.