ابوبصیر عتبه بن اسید
مقدمه
عتبه[۱] فرزند اَسید بن جاریه مشهور به ابوبصیر، ثقفی نسب، حلیف بنو زهره (از تیرههای قریش)، از مستضعفان و از مسلمانان نخستین[۲] بود. ابن اثیر[۳] به نقل از طبری نام مادرش را سالمه دختر عبد بن یزید بن هاشم بن مطلب آورده است. ابوبصیر پس از ایمان آوردن، زندانی شد و پس از صلح حدیبیه گریخت و به همراه پنج تن از دیگر مستضعفان زندانی به مدینه رفت. اخنس بن شریق ثقفی (از اشراف مکه و حلیف بنوزمره) و ازهر بن عبدعوف (عموی عبد الرحمان بن عوف)، شخصی به نام جُحیش بن جابر عامری را که به چالاکی و تدبیر شهره بود[۴]، اجیر کردند و از او خواستند نامهای را همراه مولایشان به نام کوثر[۵] به مدینه ببرد و براساس صلحنامه حدیبیه، خواستار بازگشت ابوبصیر به مکه شود. اصرار قریش به بازگشت ابوبصیر و عدم اصرار به بازگشت همراهان وی[۶]، جایگاه ممتاز ابوبصیر را میان قریش نشان میدهد.
رسول خدا (ص) بر اساس مفاد صلح نامه، او را به خویشتنداری سفارش کرد و با آرزوی رهایی مستضعفان زندانی، ابوبصیر را به نمایندگان قریش سپرد. او در میان راه باب گفتگو را با آنان گشود و برای ایجاد فضای صمیمی، از الفاظ عاطفی مانند اخا بنی عامر استفاده کرد و با برانگیختن احساسات نماینده قریش درباره تیزی شمشیرش، آن را به بهانه دیدن، گرفت و سپس او را کشت و با همان شمشیر به مسجد رسول خدا (ص) بازگشت و خطاب به آن حضرت، از وفای به عهد و نجات جانش سخن گفت. به روایت موسی بن عقبه[۷] او غنایمی همراه داشت که خواستار تخمیس آنها شد. پیامبر فرمود: "در صورتی که مردانی همراه او باشند، وی نبردآفرین است". ابوبصیر با شنیدن این سخن [۸]، به عیص (در منطقه ذوالمروه) رفت و در ساحل دریای سرخ، در مسیر کاروانهای تجاری قریش به سوی شام مستقر شد. ابوجندل، فرزند سهیل بن عمرو[۹]، عدهای از مسلمانان دربند قریش و تعدادی از قبایل غفار، اسلم و جُهَینه با آگاهی از ابوبصیر و گفتار رسول خدا (ص)، به ابوبصیر پیوستند و گروهی سیصد نفری را بر ضد قریش تشکیل دادند[۱۰]. ابوبصیر پیش از پیوستن ابوجندل، امام جماعت فراریان بود[۱۱]. آنان اموال کاروانهای قریش را مصادره میکردند و مردان آنها را میکشتند، جز اینکه ربیع بن عاص را به احترام خویشاوندیاش با رسول خدا (ص) آزاد کردند[۱۲]. قریش از کار آنان به ستوه آمد و با فرستادن ابوسفیان به مدینه[۱۳]، رسول خدا (ص) را به خدا و حق خویشاوندی سوگند دادند تا آنان را نزد خود فراخواند و اعلام داشتند از آن پس کسانی که به مدینه بروند، از آزار قریش در امان خواهند بود [۱۴].
رسول خدا (ص) با فرستادن نامهای، خواستار بازگشت ابوبصیر و ابوجندل به مدینه شد. اما ابوبصیر در بستر بیماری بود و در حالی که آن نامه را در دست داشت و میخواند، درگذشت. ابوجندل بر وی نماز گزارد، او را در همان مکان دفن کرد و بر قبر وی مسجدی ساخت[۱۵] او پیوسته نماز میخواند، خدا را حمل میکرد و میگفت: "من ينصر الله فسوف ينصره"[۱۶]؛ او پسری داشت که نزد معاویه رفت و شهادت داد زیاد فرزند ابوسفیان است[۱۷][۱۸]
اسلام آوردن ابوبصیر
ابوبصیر و تشکیل اردوگاه
مقدمات بازگشت ابوبصیر به مدینه
ابوبصیر و زمان مرگ
جستارهای وابسته
- خزرج (قبیله)
- بنیزهره (قبیله)
- حبیب بن اسید ثقفی (برادر)
منابع
پانویس
- ↑ تصحیف شده به عبید؛ ابن حجر، الاصابه، ج۴، ص۳۵۹.
- ↑ قدیم الاسلام و الصحبه، ر. ک: ابن ماکولا، ج۱، ص۳۱۹.
- ↑ ابن اثیر، ج۶، ص۳۲.
- ↑ ابن سید الناس، ج۲ف ص۱۳۰؛ موسی بن عقبه، ص۳۲۵.
- ↑ ابن حجر، فتح، ج۵، ص۲۵۷.
- ↑ موسی بن عقبه، ص۳۲۵.
- ↑ موسی بن عقبه، ص۳۲۵.
- ↑ یا به روایت ابن عقبه ص۳۲۵ که آن حضرت نخمیس را عهدشکنی شمرد و فرمود: با غنایمت هر کجا میخواهی برو.
- ↑ طبری، ج۲، ص۲۸۴؛ ابن عساکر، ج۲۵، ص۲۹۷.
- ↑ طبرسی، ج۱، ص۲۰۶؛ ابن شهر آشوب، ج۱، ص۱۷۵؛ ابن سید الناس، ج۲، ص۱۳۲.
- ↑ موسی بن عقبه، ص۳۲۶؛ ابن سید الناس، ج۲، ص۱۳۲.
- ↑ موسی بن عقبه، ص۳۲۶؛ طبرسی، ج۱، ص۲۰۶؛ قیاس کنید با ابن سید الناس، ج۲، ص۱۳۲.
- ↑ طبرسی، ج۱، ص۲۰۶؛ ابن شهر آشوب، ج۱، ص۱۷۵.
- ↑ طبری، ج۲، ص۲۸۴.
- ↑ ابن هشام، ج۳، ص۷۸۷؛ ابن سعد، ج۴، ص۱۰۰؛ احمد بن حنبل، ج۴، ص۳۳۱؛ طبری، ج۲، ص۲۸۴؛ بیهقی، ج۹، ص۲۲۷؛ احمدی میانجی، ج۱، ص۲۸۴.
- ↑ ابن حجر، الاصابه، ج۴، ص۳۵۹. بحث فقهی عملکرد ابوبصیر را بنگرید: ابن حزم، ج۵، ص۶۱۰.
- ↑ ابن عساکر، ج۲۵، ص۲۹۷.
- ↑ حسینیان مقدم، حسین، مقاله «ابوبصیر ثقفی»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص:۱۵۵.