جار الله زمخشری
موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد
آشنایی اجمالی
ابوالقاسم محمود بن عمر بن محمد بن احمد، مشهور به جارالله زمخشری خوارزمی مفسر، متکلم، ادیب و لغت شناس مشهور سده پنجم و ششم هجری. در چهارشنبه ۲۷ رجب سال ۴۶۷ه در روستای «زَمَخْشَر» از توابع خوارزم چشم به جهان گشود. [۱] وی در حادثهای یک پایش را از دست داده بود. بنا بر مشهور وی پایش را بر اثر سرما و برف از دست داد؛ ولی یاقوت حموی به نقل از زمخشری نوشته است قطع پای او بر اثر نفرین مادرش بوده است؛ چه اینکه در کودکی پای گنجشکی را قطع کرده، مادرش چون از حادثه باخبر شد، ناراحت شده و او را نفرین کرد که خدا پایت را قطع کند. زمخشری بعد از وقوع این قضیه برای تحصیل راهی بخارا شد تا اینکه روزی از مرکب سقوط کرد و پایش شکست و در نهایت سبب قطع آن گردید. [۲] گویا تحصیلات مقدماتی را در خوارزم فرا گرفت و به زودی راهی سفر به شهرهای گوناگون خراسان، بغداد و مکه گردید و ازآن رو که مدتی در مکه سکونت داشت به جاراللّه ملقب گردید. او در این بلاد با استادان و شیوخ بسیاری ملاقات کرد و با بهرهگیری از ایشان کوله باری از علوم و فنون گوناگون اندوخته و به شهرتی بینظیر در روزگار خود دست یافت. ادبیات را از محمود بن جریر ضبّی اصفهانی و علی بن مظفر نیشابوری فراگرفت و حدیث را نزد ابومنصور نصر حارثی و ابوسعد شقانی شنید. [۳] وی در تفسیر، فقه، حدیث، نحو، لغت، علم بیان، بلاغت و ادبیات استادی کامل و فردی بینظیر بود؛ چنان که مرجع علمی بسیاری از بزرگان این فنون و علوم به شمار میرفت. [۴] او از چنان آوازه ای برخوردار بود که هنگام ورود به شهرها، طالبان علم به محض اطلاع از ورود او به گردش جمع شده و از وی بهره میبردند. [۵] در یکی از سفرها که زمحشری وارد بغداد شد مورد استقبال گرم شریف ابوالسعادات بن شجری از علمای بزرگ بغداد قرار گرفت و ابوالسعادت در مدح و تمجید از او اشعاری را خواند. [۶] زمخشری شاگردان بسیاری را تربیت کرده که از آن میان میتوان به افرادی همچون ابوالمحاسن اسماعیل بن عبداللّه طویلی، عبدالرحیم بن عبداللّه بزّار، عامر بن حسن سمسار و احمد بن محمود شاشی اشاره کرد که از وی روایت کردهاند. [۷] او علاوه بر علوم و فنون یادشده، نسب شناس چیره دست بود و در شعر نیز دستی داشت. یافعی پارهای از اشعار او را ذکر کرده است. [۸] گفته شده وی در کلام، معتزلی مذهب و معتقد به خلق قرآن بود[۹] و در فروع و فقه حنفی مذهب به شمار میرفت. [۱۰] زمخشری سرانجام در شب عرفه سال ۵۳۸ه در جرجانیه از توابع خوارزم درگذشت. [۱۱] وی آثار و تألیفات فراوانی دارد که ازجمله مشهورترین آنها الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل است که به نوشته بروکلمان بالغ بر ۲۴ شرح و تعلیقه بر آن نوشته شده است و یازده نفر آن را به صورتهای گوناگون به اختصار درآورده و سه مورد ردّیه بر آن نگاشتهاند. [۱۲]
دیگر آثار وی عبارتاند از: اساس البلاغة فی اللغه، اساس التقدیس، اسرار المواضع، اطواق الذهب، اعجب العجب شرح لامیة العرب، الامالی، انموذج فی مختصر المفصل، جواهر اللغه، خصائص العشرة الکرام البرره، دیوان التمثل، دیوان الرسائل، دیوان شعر، الرائض فی الفرائض، ربیع الابرار و نصوص الاخبار فی الادب و النوادر، الرسالة المبکیه، الرسالة الناصحه، رؤوس المسائل فی الفقه، زیادات النصوص، سوائر الامثال، شافی العی من کلام الامام الشافعی، شرح ابیات الکشاف، شرح کتاب سیبویه، شرح مختصر القدوری فی فروع الحنفیه، شقائق النعمان فی مناقب النعمان الامام ابی حنیفه، صحیح العربیه، ضالة الناشد، طلبة العفاة فی شرح التصرفات، الفائق و نسیم الرائق فی غریب الحدیث، فصوص الاخبار، فصوص النصوص، القسطاس فی العروض، الامکنة و الجبال و المیاه، کلمات العلماء، المحاجاة و متمم مهام ارباب الحاجات فی الاحاجی و الاغلوطات، المستقصی فی الامثال، معجم الحدود، المفرد و المرکب فی العربیّه، المفرد و المؤلف فی النحو، المفصل فی النحو، المقامات، مقدمة الادب فی اللغه، مناسک الحج، المنتخب من ضالة المنشد، المنهاج فی الاصول، نزهة المتأنس، نصائح الصغار، نصائح الکبار، نصائح الملوک، نوابغ الکلم، [۱۳] نکت الاعراب فی غریب الاعراب (فی غریب اعراب القرآن)، متشابه اسماء الرواة، مختصر الموافقة بین اهل البیت و الصحابه، الاصل لابی سعید الرازی اسماعیل، الکلم النوابغ فی المواعظ، رسالة المسأمه، عقل الکّل، صمیم العربیّه، الاجناس، حاشیة علی المفصّل، روح المسائل، تسلیة الضریر، رسالة الاسرار، دیوان خطب، [۱۴] المنتقی من شرح شعر المتنبی للواحدی[۱۵].[۱۶]
جستارهای وابسته
- اسباب نزول القرآن (کتاب)
منابع
- جمعی از پژوهشگران، فرهنگنامه مؤلفان اسلامی ج۴
پانویس
- ↑ نزهة الالباء، ص۳۹۲.
- ↑ معجم الادباء، ج ۱۹، ص۱۲۶ ـ ۱۲۷.
- ↑ معجم الادباء، ج ۱۹، ص۱۲۶ ـ ۱۲۷.
- ↑ وفیات الاعیان، ج ۵، ص۱۶۸ ـ ۱۶۹.
- ↑ سیر اعلام النبلاء، ج ۲۰، ص۱۵۴.
- ↑ المستفاد من ذیل تاریخ بغداد، ج ۱۹، ص۲۲۸.
- ↑ الانساب، ج ۳، ص۱۶۴.
- ↑ مرآة الجنان، ج ۳، ص۲۰۶.
- ↑ وفیات الاعیان، ج ۵، ص۱۶۹.
- ↑ الجواهر المضیئه، ج ۳، ص۴۴۸.
- ↑ تاریخ الاسلام، ج ۳۶، ص۴۸۹.
- ↑ تاریخ الادب العربی، ج ۵، ص۲۲۴ و ۲۳۸.
- ↑ هدیة العارفین، ج ۲، ص۴۰۲.
- ↑ معجم الادباء، ج ۱۹، ص۱۳۴.
- ↑ الاعلام، ج ۷، ص۱۷۸.
- ↑ فرهنگنامه مؤلفان اسلامی، ج۴، ص۴۱۱ - ۴۱۲.