تحدیث فرشته با معصوم

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۴ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۹:۳۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

معناشناسی

زبیدی، ابن منظور و ابن اثیر در فرهنگ واژه‌های خود پس از ترجمه تحدیث به سخن گفتن، ذیل این گفتار به تبیین مقصود روایت "قد کان فی الامم محدثون" پرداخته و آن را به معنای مجازی تحدیث دانسته اند و با توجه به روایتی که محدث را به ملهم تفسیر نموده است، می‌نگارند ملهم کسی است که در درونش مطلبی القا می‌شود و با حدس و فراست نسبت به آن اطلاع و آگاهی می‌دهد[۱] وجه تشبیه تحدیث به معنای سخن گفتن از امری و محدث به معنای الهام و القای مطلبی در نفس، آن است که محدث به سبب الهامی که برایش صورت می‌پذیرد، دارای حدس و فراستی صحیح و صادق است.[۲]

آموزه تحدیث در کتاب‌های اهل سنت

آنچه اهل سنت را به واکاوی تعریف و تبیین واژه محدث می‌کشاند، گزارش‌هایی منسوب به پیامبر (ص) است که در آن از مسئله تحدیث در امت خود، همانند امت‌های پیشین سخن به میان آمده است[۳] از این رو مسئله امکان تحدیث، با توجه به تصریح روایات فریقین بر آن آموزه‌ای اختصاصی نمی‌باشد. هر چند در چگونگی و کیفیت آن برداشت‌های متفاوتی صورت گرفته است. در کتب حدیثی اهل سنت می‌توان از میان احادیثی که بر این مسئله دلالت می‌کنند به روایات صحیح بخاری و مسلم و المصنف ابن ابی شیبه اشاره نمود[۴] محمد ابوریه به بررسی امکان الهام از دیدگاه روایات با استناد به کلمات اندیشمندان اهل سنت پرداخته است[۵] از مهم‌ترین پرسش‌ها در مسئله تحدیث، چگونگی گردآوردن اقرار به پایان نبوت با پذیرش استمرار تحدیث است. از این رو تبیین اهل سنت در ذیل عبارت "لم یبق من النبوة الا المبشرات" را می‌توان همسو با پاسخ این پرسش دانست که با وجود اقرار به ختم نبوت، چگونه تحدیث امری ممکن است؟ اهل سنت در ذیل روایت مبشرات با تفسیر مبشرات به رؤیا، به پاسخ این پرسش پرداخته و می‌نویسند؛ اینکه جزء شی مستلزم ثبوت وصف آن باشد قابل پذیرش نیست، به عنوان مثال شخصی که جمله "اشهد ان لا اله الا الله" را با صوت بلند بگوید مؤذن به شمار نمی‌رود و در مورد او گفته نمی‌شود که اذان گفته است، هر چند این عبارت جزئی از اذان است، و همچنان که قرائت مقداری از قرآن به صورت ایستاده سبب صدق نماز بر این گونه رفتار نیست هر چند قرائت مقداری از نماز را تشکیل می‌دهد. در جوابی دیگر بیان شده است، با آنکه رؤیا جزئی از نبوت دانسته شده است، اما تحقق رؤیای صادقه دلالت بر نبوت ندارد بلکه مقصود تشبیه نمودن امر رؤیا به نبوت است[۶] به بیانی گویاتر، برای تحقق نبوت اجتماع ویژگی‌های متعددی لازم است که تحقق برخی از آن برای دیگران امری ممکن و استلزامی برای تحقق نبوت نخواهد داشت. به ویژه عبارت "من غیر ان یکونوا انبیا" تلازم تحدیث یا تکلم، با نبوت را به صراحت مردود دانسته است.[۷]

اهل سنت و واکاوی مفهوم تحدیث

نووی و العینی از گزارش‌کنندگان اصلی دیدگاه‌های متفاوت در تفسیر محدث هستند. این دیدگاه‌ها عبارت‌اند از؛ محدث به معنای ۱. ملهم؛ ۲. مصیب؛ ۳. مفهم؛ ۴. متفرس؛ ۵. کسی که فرشته با او سخن می‌گوید.[۸] با وجود این، اختلاف در تفسیر، العینی آنها را معانی نزدیک به هم دانسته است.[۹] کرمانی در تبیین "مکلمون" که در برخی از گزارش‌ها مطرح شده است[۱۰] به سخن گفتن ملائکه با شخص تحدیث‌شونده تصریح دارد[۱۱] طبری در الریاض پس از تفسیر تحدیث به الهام، امکان معنای ظاهری تحدیث یعنی سخن گفتن ملائکه را نفی نمی‌کند و آن را مسیری متمایز از وحی می‌داند که نام حدیث بر آن اطلاق شده و فضیلت بزرگی است. از دیگر کسانی که تحدیث را مرادف با الهام و مورد خطاب شدن درونی انسان دانسته، می‌توان به ابن تمیه اشاره کرد، خطیب بغدادی از قول او می‌نویسد، وی انکار یک پارچه رهیافت الهام به واقع و حقایق را نادرست، و الهام را از بسیاری از اصول همانند قیاس، ظواهر و استصحاب برتر معرفی نموده است.[۱۲]

مناوی در شرح جامع الصغیر از نگاه قرطبی به معانی متعدد محدث اشاره می‌کند و در حالی که گویی مانعی برای شمول معانی متعدد و گاه مختلف برای محدث نمی‌بیند، از جمله به سخن گفتن ملائکه با محدث اشاره و با قید "بلا نبوة" آن را یکی از معانی مطرح در مفهوم محدث معرفی می‌نماید. وی در انتها در یک نتیجه کلی مسئله تحدیث را کرامت و جایگاه رفیع اولیای الهی می‌داند؟[۱۳]

ابن حجر در فتح الباری با فراوان دانستن مصادیق محدث پس از صدر اسلام به دلیل ختم نبوت از جهتی و برتری امت اسلام از سایر امت‌ها؛ با اشاره به اختلاف در تأویل محدث، تفسیر آن به الهام را دیدگاه بیشتر اندیشمندان اهل سنت می‌داند و در تعریف الهام می‌نویسد: کسی که حدسی صحیح و صواب دارد و به درون او از جانب ملا اعلی حقیقت القا می‌شود. وی با توجه به نتیجه یکسان الهام و تحدیث که درک واقع است، شخص ملهم را همانند کسی که دیگری با او سخن می‌گوید می‌داند. سپس به دیدگاه کسانی که محدث را همان "معلم" یعنی کسی که فرشتگان با او سخن می‌گویند، اشاره و مستند آن را روایت مرفوعه ابی سعید خدری می‌داند که حضرت رسول در پاسخ کیفیت تحدیث می‌فرماید: "تتکلم الملائکة علی لسانه" آنگاه ابن حجر این ظهور از روایت را با مفهومی دیگر جایگزین می‌کند، و احتمال بازگشت معنای روایت به الهام را مطرح می‌نماید، "أی تکلمه فی نفسه وان لم یر مکلما فی الحقیقة فیرجع إلی الالهام"[۱۴] تلاش ابن حجر در تفسیر تحدیث به معنا و مفهومی به جز سخن گفتن ملائکه را به خوبی از چینش کلمات وی می‌توان درک نمود[۱۵] وی مسئله تحدیث را در زمان پیامبر برای افراد خاصی مطرح می‌داند و از قول طیبی می‌نگارد محدث در صدق و راستی آنچه به او الهام می‌گردد به جایگاه پیامبر نزدیک می‌شود[۱۶]

با نگاهی کلی می‌توان معنا و مفهوم محدث در کلام اهل سنت را دوگونه اصلی دانست.

  1. در یک معنا تبیین‌کنندگان احادیث با عبارات خود به این نکته توجه داده‌اند که تحدیث به معنای تکلم ملائکه نیست بلکه مسئله تحدیث مربوط به فراست و باطن روشن و ضمیر آگاه است، هر چند محقق‌کننده این امر را خود خداوند سبحان بدانیم.
  2. در تفسیر دیگر، یکی از معانی و مفاهیم تحدیث، سخن‌گفتن ملائکه است و آن را یکی از تفاسیر ممکن و بلکه مؤید به روایات دانسته است[۱۷]

در مجموع، یک تفسیر جدی از اهل سنت نسبت به تحدیث، گفتگوی مستقیم فرشته با محدث است که احادیثی نیز آن را تأیید می‌نماید. به هر حال، گستره نگاه اهل سنت به مسئله تحدیث تجلیلی و با عظمت است. قرطبی در ذیل آیه ۵۱ سوره حج می‌نویسد، محدثین هم‌پای نبوت هستند (طبق قرائت ابن عباس)، زیرا آنان از امور غیبی عالی خبر می‌دهند و به حکمت باطنی سخن می‌گویند و گفتارشان با واقع مطابقت دارد و در گفتارشان معصوم از خطا و دروغ می‌باشند[۱۸] اهل سنت محتوا و مضمون آنچه الهام می‌شود را اخبار و آگاهی‌هایی از زمان آینده می‌دانند.

پس از نگاهی ثبوتی به مسئله تحدیث، در نگاهی اثباتی به این مسئله باید گفت؛ اندیشمندان اهل سنت تحقق تحدیث در مورد برخی از صحابه و دیگران را به جهت فراوانی از حد شمارش خارج می‌دانند و انکار مسئله الهام که معنای تحدیث دانسته شد با توجه به شهرت و فراوانی آن ستیزه با واقعیت بیان شده است[۱۹] العینی در این مورد می‌نویسد: "و أنها لا تنقطع إلی یوم الدین"[۲۰] مبارک فوری در تحفة الأحوذی الهام را امری محقق برای غیر انبیا می‌داند و شاهدی بر تحقق آن بیان می‌کند[۲۱] علامه امینی شواهد متعددی از کتب تراجم اهل سنت به دست می‌دهد که در منزلت افرادی - حتی در سال‌های متأخر از زمان صحابه - مسئله رؤیت و گفتگوی فرشته با آنها مطرح شده است[۲۲][۲۳]

جستاری در مفهوم تحدیث از نگاه شیعه

طرح مسئله تحدیث در منابع معرفتی شیعه به صورت گسترده است. به گونه‌ای که فصل‌هایی مستقل از جوامع حدیثی شیعه را به خود اختصاص داده و گاه شاخه‌های متعدد بر آن متفرع گردیده است. از نگاه شارحان شیعی، تحدیث به معنای لغوی آن است و محدث کسی است که فرشته با او سخن می‌گوید و گفتن و شنیدن در مسئله تحدیث اصالت دارد. ملاصالح مازندرانی در شرح اصول الکافی در ترجمه محدث می‌نگارد: "یتکلمه الملک"[۲۴] مرحوم استرآبادی در تعریف محدث می‌نویسد: "الذین یحدثهم الملائکة"[۲۵] و جناب فیض در الوافی آورده: "الذی یحدثه الملک"[۲۶] با توجه به ورود روایاتی در زمینه تفاوت نهادن میان محدث و نبی و رسول همت فزاینده شارحان احادیث شیعه به سمت تبیین و تشریح این دسته از آموزه‌ها سوق یافته است.

علامه امینی در تفسیری گسترده و شمولی که تبیین‌های مختلف از محدث را در بر دارد، می‌نگارد: محدث کسی است که فرشته با او سخن می‌گوید بدون آنکه پیامبر باشد یا آنکه فرشته را ببیند، یا آنکه در او دانشی به طریق الهام و مکاشفه از مبدأ اعلی ایجاد شود، یا آنکه در قلبش از حقایقی که بر دیگران مخفی است پدید آید، یا معانی دیگری که ممکن است از آن اراده نمود.[۲۷] مرحوم سید شرف الدین در بیانی ناظر به مصادیق محدث در اهل سنت، قائل به پیوندی وثیق میان مسئله تحدیث و عصمت است به گونه ای که تحقق تحدیث را وابسته به برخورداری از عصمت می‌داند، نه آنکه تحدیث نشانه و سببی برای تحقق عصمتی هر چند محدود باشد[۲۸] وی میان تحدیث به نبی و دیگران تفاوت قائل است. مسئله تحدیث ملائکه با انبیا نزد شرف الدین، تکلم حقیقی ملائکه با پیامبر است، و تحقق تحدیث در مورد سایر معصومین، امری مجازی به معنای الهام حقیقیت توسط خدا به جانشین نبی است. در فرایند الهام، واقع برای شخص تحدیث شده مانند سپیدی صبح بدون هیچ گونه اشتباه و تردیدی آشکار می‌گردد، همانند آنجا که فرشته‌ای آن حقیقت را برایش از جانب خدا بازگو نماید. وی تأکید دارد در تحدیث به معصومینی غیر از انبیا تحدیث و تکلم حقیقی صورت نمی‌پذیرد بلکه القای صواب به روح و قلب او انجام می‌یابد. شرف الدین از جهت نتیجه، میان تحدیث به انبیا و اوصیا تفاوتی نمی‌نهد، هر چند گونه حصول آن را در این دو شأن، متفاوت می‌بیند[۲۹] علامه امینی همانند سید شرف‌الدین رؤیت ملائکه را مرز میان نبوت و محدث می‌داند.[۳۰]

شیوه و نشانه‌های تحدیث

در دسته ای از احادیث شیعه برای بیان نشانه محدث بودن از تعبیر "النکت فی القلب و النقر فی الاسماع" استفاده شده است و در برخی روایات از الهام نام برده‌اند. نقر در لغت به معنای کوبیدن و اثر گذاشتن به کار رفته است[۳۱] که در جهت مادی و معنوی متناسب با آن افاده معنا می‌کند[۳۲] نکت نیز به معنای اثر و نکته و نقطه ای است که در شیء ایجاد و حادث می‌شود[۳۳] برخی روایات به تقسیم علم و آگاهی پیشوایان شیعه پرداخته و علوم ایشان را به سه گونه تقسیم نموده‌اند. در این گفتار، دانش امام با توجه به معیار زمان تقسیم شده است. از همین رو علوم امام را با ملاحظه مجموعه این روایات می‌توان به علم و آگاهی از گذشته، آگاهی و شناخت از حال و معرفت و علم به آینده تقسیم و میان آنها تمایز نهاد. علم روزانه یا به تعبیر روایات "علم حادث"، که آگاهی از زمان حاضر است با تعبیر، "نکت (یا قذف فی القلوب و نقر فی الاسماع" بیان شده است. از این رو نکت و نقر در روایات از مجاری علم امام به حوادث و وقایع زمان حال دانسته شده است. مجری و انجام‌دهنده نکت و نقر ملائکه معرفی شده‌اند.[۳۴] برید بن معاویه عجلی از امام باقر (ع) در تبیین محدث نقل می‌کند: "و المحدث الذی یسمع الکلام کلام الملائکه و ینقر فی اذنیه و ینکت فی قلبه". شنیدن کلام ملائکه با نقر در اذن در روایات مرداف یکدیگر قرار داده شده است و این دو در تفسیر هم یا به جای یکدیگر به کار رفته است، همانند: "النقر فی الاسماع حدیث الملائکه نسمع کلامهم و لانری اشخاصهم"[۳۵]، یا این عبارت: "أما النقر فی الأسماع فانه من الملک"[۳۶] کیفیت شنیدن صدای فرشته، نه همانند شنیدن سخنان روزمره، بلکه تجلی و تحققی یک باره همانند افکندن زنجیری در ظرف دانسته شده است. جملاتی مانند "فیسمع طنینة کطنین الطست"[۳۷] "یسمع الصوت مثل صوت السلسله فی الطست"[۳۸] در توصیف نحوه شنیده شدن صدای ملائکه به کار رفته است. این امر از جهت القاء همانند نکت در قلب توصیف شده است که یک باره انجام می‌پذیرد، نه به تدریج و به صورت طولانی.

در مورد ارتباط الهام و تحدیث باید گفت، بر اساس روایت شیخ مفید، علم و آگاهی که توسط قلب انسان درک می‌گردد الهام و تأثیرپذیری و معرفتی که توسط دستگاه شنیداری محقق می‌گردد، تحدیث دانسته شده است[۳۹] با این بیان، هم‌پوشی و تساوی مفاهیم نکت فی القلب و الهام که در برخی دیگر از روایات بیان شده است روشن می‌شود. مطلبی که در قلب امام آشکار و درک می‌گردد از آن به الهام نام برده می‌شود یا آنچه امام توسط گوش خود درک می‌کند و می‌شنود که حدیث ملائکه نامیده شده نیز به واسطه فرشته انجام می‌گیرد.[۴۰] بر این اساس می‌توان گفت، در دستگاه معرفتی شیعه، آموزه الهام یا («نکت فی القلب») و آموزه تحدیث یا ("نقر فی الاسماع") دو مجرای تحقق آگاهی و دو شیوه برای رهیافت امام به حقیقت است که گاه از مجموع این دو به تحدیث یاد شده است.[۴۱]

تفاوت رسول، نبی و محدَّث

از نکات حساس در مسئله تحدیث، چیستی تفاوت میان محدث و نبی و ایجاد تمایز میان آنهاست. در تفاوت میان محدث و نبی هر چند روایاتی ویژه این مسئله وارد شده است، اما تلفیق و جمع‌بندی میان این روایات و روایات دیگری که به توصیف تحدیث و مجاری علم امام پرداخته‌اند با ابهاماتی روبه‌روست. به صورت خلاصه می‌توان گفت؛ در بیان ویژگی رسول، موضوع آشکار شدن فرشته و سخن گفتن با وی مطرح است[۴۲] در بیان ویژگی نبی، دیده شدن فرشته در خواب، شنیدن صدای او و عدم معاینه و رؤیت او در بیداری مطرح شده است[۴۳] و در بیان ویژگی محدث آمده است، محدث صدا را می‌شنود و صورت فرشته را در بیداری و خواب نمی‌بیند[۴۴] در مقابل، در گزارش‌هایی دیگر ارتباط محدث یا امام با ملائکه به گونه‌های دیگر مطرح شده است. در این موارد از مصافحه با فرشتگان[۴۵] مشاهده و سخن گفتن با برخی از ملائکه[۴۶] دیدن فرشته در خواب[۴۷]، مخاطب فرشته قرار گرفتن[۴۸] سخن به میان آمده است. اینکه روایات میان رسول نبی و امام چه تمایز و تفاوت‌هایی قائلند، شارحان اصول کافی را در ذیل باب "الفرق بین النبی و المحدث" به تبیین مراد روایات کشانده است، که به مهم‌ترین آن اشاره و آنگاه دیدگاه برگزیده و دلایل آن بیان می‌شود.[۴۹]

دیدگاه فیض در مسئله تحدیث

ملامحسن فیض در بیان چگونگی تحقق و حصول علم و دانش در وعاء و قلوب کسانی که از چنین استعدادی بهره مند می‌باشند، بر این باور است که قلب انسان صالح این قابلیت را دارد که تمامی علوم در او نقش بربندد و ظرف تجلی آن، همانند آینه باشد. مانع تحقق علم در قلب یا نقصان ذاتی است مثل قلب کودک، یا عصیان زیاد و پلیدی است. سپس ایشان تحصل علوم غیر ضروری در قلب را گاه به اکتساب از طریق استدلال و فراگیری می‌داند که مخصوص علما و حکماست و گاه به سرازیر شدن علم بر قلب، گویی از جایی که نمی‌داند القا می‌شود. این سرازیر شدن می‌تواند با اطلاع از سببی که از او علم مستفاد شده باشد یا این اطلاع تحقق نیابد. تحقق این علم گونه های مختلفی دارد، گاه فرشته القاکننده معارف مشاهده و سخنش شنیده می‌شود و گاه مجرد شنیدن است بدون مشاهده و گاه به نفس و دمیدن در روح و قلب و جان است بدون شنیدن صدا، به گونه انداختن در قلب یا الهام شدن و گاه این سرازیری علم در خواب است و گاه در بیداری. آنگاه ایشان می‌نویسد؛ مشاهده فرشته ویژه انبیا و رسولان است. از نگاه فیض میان ماهیت انواع القا و محل و منزلگاه دانش و سبب آن تفاوتی وجود ندارد و تمامی این گونه ها سبب کسب علم است و تمایز آنها تنها در چگونگی از میان رفتن حجاب ها و جهت آن برای این اکتساب است[۵۰][۵۱]

تبیین علامه مجلسی

علامه مجلسی تحقیق و استنباط از چگونگی و چیستی تمایز میان نبی و امام را آسان نمی‌داند و می‌نگارد، آنچه از مجوعه گزاره‌ها و آموزه‌های معرفتی به دست می‌آید چند احتمال است:

  1. حکم شرعی برای امام در خواب محقق نمی‌شود و امام فرشته را نمی‌بیند، اما این امر برای نبی تحقق می‌یابد. از این رو تمایز میان امام و نبی و میان رسول آن است که رسول فرشته را هنگام القای حکم می‌بیند و نبی سوای از رسول است و او و امام فرشته را در آن حال نمی‌بینند، هر چند در شرایط دیگر این امکان برای آن دو وجود دارد.
  2. احتمال دیگر اینکه، از میان فرشتگان تنها جبرئیل رؤیت نمی‌شود و این محدود به زمان القای حکم نیز نیست (البته علامه برداشت اخیر را با روایات دیگر در تعارض می‌داند).
  3. اینکه فرشته به انبیا به گونه تعلیم، القای مطلب می‌کند، اما برای امام به گونه تنبیه و ارشاد است. علامه همچنین موضوع نیابت و اصالت در تبلیغ را مطرح می‌کند و معتقد است تفاوت میان ائمه و انبیا (به جز انبیا اولوالعزم) در آن است که ائمه نواب رسول الله (ص) هستند که به صورت نیابت به تبلیغ می‌پردازند اما انبیا هر چند تابع شریعت دیگران هستند، اما آنها از اصالت در بعثت برخوردارند.[۵۲][۵۳]

ملاصدرا و ارتباط با غیب

ملاصدرا بر این باور است که زمین بعد از رسول الله (ص) نمی‌تواند از حجتی الهی خالی باشد، زیرا بشر همواره به وجود فردی که آنها را به سوی خدا نزدیک کند و آنها را در مسیر پروردگار با حکمت و بیانی روشن هدایت کند، و پاکیزگی و دانش آنچه پیامبر آورده را به آنها بیاموزد نیازمند است. از این رو لازم است حجتی بر خلق بعد از رسول باشد که علم کتاب و حکمت نزد آن حجت باشد.[۵۴] ملاصدرا در تبیینی عرفانی فلسفی؛ قلب معنوی یا نفس را دارای دو وجه می‌داند که وجهی از آن به سوی عالم غیب است که مدخل الهام و وحی است و وجهی از آن به سوی عالم حس و شهادت است. وی در تعریف رسول می‌نویسد او کسی است که قوای نفسانی خیالیش نیرومند شده به گونه‌ای که صور عقلی و مبدأ صور که به او فیض می‌رساند، به گونه صور حسی برایش تمثیل می‌شود. پس کلام را می‌شنود و با گوش و چشم حسی باطنی، کلام را شنیده و متکلمی را می‌بیند. سخنی که می‌شنود کلام الهی و گوینده آن ملکی مقرب واسطه بین خدا و عبدش است. وی تکلم و تحدیث را اعلام حق و الهام صدق می‌داند، و مراد از تحدیث را تعلیم باطنی و مقصود از شنیدن در روایات را سماع عقلی بیان می‌کند[۵۵] وی تفاوت میان رسول و نبی و محدث را در رسالت، رؤیت جبرئیل به عیان و شنیدن کلام او به صورت صریح، منحصر می‌داند. وی میان نبوت باطنی و نبوت تشریعی تمایز می‌نهد و بر این باور است که انقطاع نبوت تنها در نوع تشریعی آن صورت پذیرفته است. صدرا همچنین وحی را مؤلف‌های گسترده می‌داند که گونه خاص و ویژه ای از آن به نهایت رسیده است و انذارها و بشارت‌ها که در دایره وحی به معنای عام آن قرار می‌گیرد ادامه دارد[۵۶] مطابق دیدگاه ملاصدرا میان حقیقت ارتباط و علمی که برای رسول و نبی و محدث ایجاد می‌گردد تفاوتی نیست و این تفاوت از جهتی در چگونگی مواجهه به واسطه انتقال علم حاصل می‌شود.[۵۷]

تبیینی دیگر از مسئله تمایز محدث و نبی

اما با نگاهی کامل به مجموع آموزه‌ها و گزارش‌ها و روایات، می‌توان در مورد تمایزی که در برخی روایات مطرح شده است، ادعا نمود. این گروه از روایات به طرح مرحله حداقلی از تبیین این تمایز اکتفا نموده‌اند. به بیان دیگر، برای صدق نمودن محدث بر شخصی، کم‌ترین گونه و نشانه لازم از ارتباط با عالم ملکوت، شنیدن صدا یا انداخته شدن نکاتی در دل می‌باشد. دلیل بر این ادعا آیات قرآنی است که از مریم مطهره و همسر ابراهیم که پیامبر نبودند نام می‌برد که ارتباط ایشان با ملائکه صرف شنیدن سخن ملائکه یا واردات قبلی نبوده است بلکه رؤیت و مشاهده همراه با تحدیث صورت پذیرفته است[۵۸] از این رو امام در تعریفی جامع که شامل پایین‌ترین درجه تحدیث باشد، آن را به گونه‌ای که بیان شد تعریف می‌نمایند و از همین رو نبی را به شخص مرتبط با ملائکه در خواب تعریف می‌کند در حالی که در آیات قرآن - با وجود ذکر تعداد کمی از انبیا در قرآن - از انبیایی نام برده شده است که به تحقیق رسول نبوده‌اند، اما ارتباط آنها با ملائکه حضوری و در حال بیداری تحقق پذیرفته است. از جمله حضرت لوط (ع) که در زمان ابراهیم می‌زیسته و با ملائکه نزول عذاب ملاقات در بیداری داشته و با آنها تکلم نموده است [۵۹] امیر المؤمنین (ع) نیز در خطبه مشهور قاصعه از زبان پیامبر (ص) نقل می‌کنند که به ایشان در جریان نزول وحی فرمود: "إنک تسمع ما أسمع و تری ما أری إلا أنک لست ببئ و لکنک لوزیر و إنک لعلی خیر"[۶۰] در حقیقت این گونه روایات که به چیستی تمایز میان این سه عنوان پرداخته‌اند در تلاش برای دفع ثقل و سنگینی آموزه ارتباط با ملائکه پس از پیامبر هستند و برای جلوگیری از ایجاد توهم در طرف دیگر موضوع، با جمله "لقد ختم الله بکتابکم الکتب و ختم بنبیکم الانبیا" که مرحوم کلینی آن را در کافی شریف در انتهای حدیث آورده، در صدد تبیین نقطه ثقل قضیه است. به گونه‌ای که انگاره و احساس امکان تغییر شریعت کا نزول احکام جدید را با تأکید وافر، باوری نادرست معرفی می‌نماید و از سوی دیگر مانع از خلط تلازم دائمی میان اعتقاد به محدث بودن شخصی و باورمندی به نبوت او می‌شود. مرحوم ملاصالح مازندرانی در شرح کافی اشاره به این نکته دارد که روایات در مقام بیان تمام تمایزها و صفات نبوده اند همان گونه که ملا صدرا چنین عقیده‌ای دارد[۶۱]، ملاصالح در ذیل روایات کافی می‌نویسد؛ مقصود از تفسیر نبی در این روایات بیان تمایز او از رسول و امام است که این امر با بیان برخی از صفات حاصل شده است و این مقصود اقتضای آن را ندارد که تمامی صفات و تمایزات بیان شود از این رو در میان روایات نیز در برخی تنها به رؤیت در خواب اکتفا شده است و وجوه دیگر ممکن برای نبی، که در روایات دیگر آمده است مثل شنیدن صدا در بیداری، مطرح شده است.[۶۲]

شواهد این دیدگاه

مؤید این گفتار، سؤالی است که ابوحمزه ثمالی پس از تعریف محدث از امام می‌پرسد. او می‌گوید پس از آنکه حضرت محدث را برایم تعریف نمود گفتم "فقلنا نبی" گفتم چنین شخصی نبی است؟ حضرت که متوجه نقطه اشتباه من بود فرمود: هرگز بلکه همانند خضر و ذوالقرنین می‌باشد[۶۳] مرحوم کشی نیز در رجال خود از حمران اعین نقل می‌کند که امام باقر منزلت امام علی (ع) را برای ما چنین تبیین نمود؛ همانا علی (ع) به منزله صاحب سلیمان و صاحب موسی است و او هرگز نبی نبوده است[۶۴] در بصائر هم روایتی مشابه این روایت وارد شده که راوی پس از اطمینان از صحت محدث بودن امام علی (ع)، این سؤال را مطرح می‌نماید که سخنگوی با او کیست، حضرت فرشته را تحدیث کننده معرفی می‌نماید؛ او که هنوز تحدیث و نبوت را مرادف هم می‌دانسته، می‌گوید به ایشان گفتم "انه نبی او رسول؟" امام با نفی نبوت فرمود، بلکه او مانند مصاحب سلیمان و رفیق موسی و مانند ذوالقرنین می‌باشد[۶۵] یعنی حضرت با کمک از آیات قرآنی و تبیین امکان تمایز نهادن میان دو عنوان تحدیث و نبوت، به اثبات این مقام پس از ختم نبوت برای امام علی می‌پردازند. امام باقر (ع) آنچنان که در کتاب شریف کافی نقل شده است عدم درک صحیح از مسئله فرق بین نبی و محدث را عامل هلاکت ابوالخطاب (از سران غالیان کوفه) می‌شمرد و می‌فرماید؛ فلم یدر ما تأویل المحدث و النبی[۶۶] همچنین نام بردن از افرادی دیگر در کنار پیشوایان شیعه با توصیف محدث بودن می‌تواند دلیلی بر این باشد که تبیین امام از محدث تبیینی عام است، چرا که مطابق آموزه‌های شیعی تحدیث به غیر ائمه (ع) امری ممکن می‌باشد. ابوبصیر از امام صادق (ع) نقل می‌کند؛ علی محدث بود، سلمان هم محدث بود[۶۷] در مجموع، قرائن نشان می‌دهد تفکر اختصاصی بودن تحدیث ملائکه به انبیا، مانع از قبول دیدگاه محدث بودن ائمه (ع) بوده است که بازگشت آن همان گونه که ابتدا اشاره رفت به تعریف نادرست از مسئله خاتمیت است. با این توضیح روایات باب فرق میان رسول و نبی و محدث قابل فهم می‌گردد، چرا که مراد از محدث در این روایات امری گسترده است که امام و غیر امام را نیز به دلیل تحدیث ملائکه با ایشان فرا می‌گیرد. روایاتی که به جای کلمه "محدث" از لفظ "امام استفاده نموده با توجه به آنچه اشاره شد در صدد بیان منزلت محدث بودن امام می‌باشد نه تبیین همه شئون امام[۶۸][۶۹]

برشی دیگر در تحلیل داده‌ها

تفسیر دومی که از روایات تفاوت رسول و نبی و محدث می‌توان بیان نمود، محور قرار گرفتن کیفیت ارتباط جبرئیل با انسان‌های خاص است. یعنی تفاوت رسول و نبی و محدث در چگونگی برقراری ارتباط جبرئیل با ایشان تعریف می‌شود. همین کیفیت ارتباط بیان کننده نقش شخص ارتباط گیرنده و جایگاه و وظایف او می‌باشد. مرحوم استر آبادی در تبیین تحدیث می‌نویسد: "الذین یحدثهم الملائکة حتی جبرئیل علیه السلام من غیر معاینة، کالأئمة و فاطمة (س)"[۷۰] این تفسیر را نباید تفسیری در عرض تفسیر گذشته از روایات به شمار آورد، بلکه پذیرش این تفسیر نه تنها منافاتی با پذیرش تفسیر اول از روایات ندارد بلکه دارای همگونی و قابلیت اجتماع است. تنها تفاوت این دو تفسیر در بررسی کلی یا مصداق خاص از ملائکه و نحوه ارتباط یافتن او با برگزیدگان الهی می‌باشد و محمولات تفسیر دوم تنها بر یکی از مصادیق گزاره تفسیر پیشین یعنی جبرئیل حمل گردیده است نه همگی آنها.

این بیان با توجه به روایاتی که در آن مسئله ارتباط با ملک با تبیین روشن تری بیان شده است قابل استفاده است، زیرا برخی روایات ملک را به صورت مطلق ذکر نموده‌اند[۷۱]، اما برخی روایات تنها یکی از ملائکه یا ملکی را با قیودی مشخص موضوع بحث و تفاوت قرار داده‌اند. در پاسخ مکاتبه حسن بن عباس به امام رضا (ع) که در آن در خواست تبیین تفاوت رسول و نبی و امام شده بود حضرت می‌نویسند؛ "أن الرسول الذی ینزل علیه جبرئیل فیراه و یسمع کلامه و ینزل علیه الوحی و ربما رأی فی منامه نحو رؤیا ابراهیم علیه السلام و النبی ربما سمع الکلام و ربما رای الشخص ولم یسمع و الأمام هو الذی یسمع الکلام ولا یری الشخص" [۷۲] موضوعی که میان رسول و نبی و امام (محدث) تمایز می‌نهد، نحوه تعامل و ارتباط جبرئیل با ایشان است. از این رو جبرئیل به عنوان یکی از ملائکه خاص و مقرب الهی با هر سه گروه ارتباط برقرار می‌نماید، اما چگونگی و میزان این تلاقی یکسان نیست و این تفاوت و اختلاف منشأ پیدایش عناوین و جایگاه های مختلفی است. از این رو با توجه به عبارت "ینزل علیه جبرئیل فیراه و یسمع کلامه و ینزل علیه الوحی" درباره رسول، می‌توان گفت تعبیر رؤیت به همراه شنیدن صدا، کنایه از نزول وحی و ایجاد ارتباط وحیانی است. این ارتباط برای نبی به صورت شنیدن صدا و یا دیدن بدون شنیدن تحقق می‌پذیرد و برای محدث، شنیدن بدون رؤیت محقق است و درباره این دو دیگر سخنی از نزول وحی نیست[۷۳] آمدن صفت "الذی ینزل علیه جبرئیل"، برای رسول و نبی، با روشنی بیشتری از تحقق یافتن تفاوت در نحوه ارتباط جبرئیل با ایشانخبر می‌دهد[۷۴]

روایت احول از امام باقر (ع) و زراره از امام صادق (ع) نیز از آمد و شد جبرئیل با رسول سخن می‌گوید. آمدنی که به همراه رؤیت و تکلم است، اما درباره نبی سخنی از رؤیت در بیداری نیست و رؤیت نفی شده است و در مورد محدث از تحدیث ملائکه با او و شنیدن بدون رؤیت و معاینه در خواب و بیداری سخن گفته شده است.[۷۵] در این روایت و روایات سابق، هر چند رسول از ویژگی‌های نبی و محدث می‌تواند برخوردار باشد، اما برای محدث یا نبی امکان تحقق ویژگی خاص رسول وجود ندارد. عبارت "تبلغه عن الله" را که درباره رسول در برخی روایات آمده نیز می‌توان به همین بیان تفسیر نمود[۷۶] زراره از امام صادق (ع) در معنای رسول نقل می‌کند؛ رسول با ملکی که رسالت را برای او از جانب خدا آورده در حالی که او را می‌بیند صحبت می‌کند همانند صحبت نمودن با یار و رفیق خود و بر نبی وحی نازل می‌گردد و در خواب ملک را می‌بیند. در این روایت علاوه بر بیان نحوه ارتباط با فرشته به گوشه‌ای از کیفیت و محتوای این ارتباط، که در رسول آوردن رسالت و در نبی نزول وحی به او است اشاره شده است. روایت دیگر زراره از امام صادق (ع) که راوی روایات متعددی - بیش از نیمی از روایات - در این زمینه است اشاره بیشتری به محتوای ارتباط دارد. او پس از نقل سؤال خود درباره رسول و نبی و محدث نقل می‌کند که حضرت فرمود: "الرسول الذی یعاین الملک یأتیه بالرسالة من ربه یقول یامرک کذا و کذا، و الرسول یکون نبیا مع الرسالة و النبی لایعاین الملک ینزل علیه النبأ علی قبله فیکون کالمغمی علیه فیری فی منامه قلت فما علمه أن الذی یری فی منامه حق، قال یبینه الله حتی یعلم أن ذلک حق ... و لا یعاین الملک و المحدث الذی یسمع الصوت و لایری شاهدا"[۷۷] از این روایت و روایات گذشته چند مطلب استفاده می‌شود:

  1. معاینه آنجا که همراه رؤیت به کار رفته است به معنای مشاهده در بیداری مطرح است، زیرا نبی با آنکه در خواب فرشته را می‌بیند اما عبارت "لایعاین الملک" درباره او به کار رفته است و معاینه فرشته از او نفی شده است؛
  2. رسول پس از اخذ رسالت که در مرحله بعد از کسب درجه نبوت تحقق می‌یابد مأمور به انجام اموری است و این دلیل بر فرستاده شدن او به سوی گروهی برای ابلاغ آنچه دریافت نموده می‌باشد؛
  3. پیامی که به نبی انتقال می‌یابد از گونه نبأ و آگاهی است نه امر و مأموریت؛
  4. این احتمال با توجه به روایت مذکور زیاد است که مراد از نوم درباره نبی، حالت بیهوشی و اغمایی است که از ارتباط ملک ایجاد می‌شود و در این حالت است که نبی ملک را رؤیت و خبر را دریافت می‌نماید و صدایش را می‌شنود. البته باید توجه نمود که محدث بودن شأن و منزلتی است که ویژگی خاص خود را دارد چرا که محدث بنابر تصریح روایاتی شأنی جدا از نبوت و رسالت است هر چند که نبی و رسول نیز می‌توانند و بلکه به تحقیق محدث می‌باشند[۷۸][۷۹]

نتیجه

  1. مسئله تحدیث در میان آموزه‌های اهل سنت جایگاه ویژه‌ای را به خود اختصاص داده است. از این رو مسئله امکان و وقوع تحدیث، با توجه به تصریح روایات و سخنان بزرگان فریقین بر آن، گفتمانی درون مذهبی نیست بلکه آن را باید آموزه‌ای اسلامی دانست. هر چند در چگونگی و کیفیت آن برداشت‌های متفاوتی صورت گرفته است.
  2. شارحان کتاب‌های حدیثی اهل سنت با وجود قرائن کافی بر تفسیر تحدیث به سخن گفتن ملائکه، سعی در رویگردانی از این تبیین داشته‌اند. در نگاه اهل سنت الهام در تبیین تحدیث بیشتر نمود یافته است.
  3. چرایی این تلاش را می‌توان در نگاه اهل سنت به مسئله خلافت و جانشینی پیامبر (ص) و راهبرد مطرح شده از این جایگاه پیگری نمود؛ چرا که در اندیشه اهل سنت تبلور جانشینی و خلافت در مسئله حکومت است، این در حالی است که در اندیشه شیعه امام تجلی کانون هدایت الهی در استمرار بخشی به ختم رسالت معرفی شده است. از این رو مسئله ارتباط و گفتگوی ملائکه در راستای تحقق این هدف نمود می‌یابد.
  4. طرح مسئله تحدیث در منابع معرفتی شیعه به صورت گسترده است. از نگاه شارحان شیعی، تحدیث به معنای لغوی آن است و محدث کسی است که فرشته با او سخن می‌گوید و گفتن و شنیدن در مسئله تحدیث اصالت دارد.
  5. در دستگاه معرفتی شیعه، آموزه الهام (یا نکت فی القلب) و آموزه تحدیث (یا نقر فی الاسماع) دو مجرای تحقق آگاهی و دو شیوه برای رهیافت امام به حقیقت و تجلی هدایت خداوند توسط امام است.
  6. ثقل پذیرش تحدیث در فهم تمایز آن با رسالت و نبوت جلوه‌گر است و قرائن نشان می‌دهد تفکر اختصاصی بودن تحدیث ملائکه به انبیا، مانع از قبول دیدگاه محدث بودن ائمه (ع) بوده است که بازگشت آن به تعریف نادرست از مسئله خاتمیت است. از این رو در بیانات متعددی به چیستی این تمایز پرداخته شده است.
  7. روایات با کمک از آیات قرآنی و تبیین امکان تمایز نهادن میان دو عنوان تحدیث و نبوت، به اثبات این مقام پس از ختم نبوت برای امام علی و سایر ائمه (ع) می‌پردازند. هر چند روایات شیعه در مقام بیان تمام تمایزها و صفات در این عرصه نبوده‌اند.
  8. جمع میان روایاتی که بر امکان روئیت فرشته توسط امام تأکید دارند و میان روایاتی که تمایز محدث و نبی را در عدم دیده شدن فرشته توسط محدث در خواب و بیداری بیان داشته‌اند، مستلزم بررسی جامع خانواده احادیث در این موضوع است.
  9. در جمع‌بندی نهایی از طرفی می‌توان روایات بیان کننده تمایز رسول، نبی و محدث را در مقام نازل ترین مرتبه از تحدیث دانست و از سوی دیگر می‌توان این گونه روایات را محدود به نوع تعامل جبرئیل با توجه به نوع پیام رسانی او که محتوای احکام و شریعت دارد با رسول و نبی و محدث بیان نمود، به گونه‌ای که این تفکیک که با مسئله رؤیت بیان شده است در سایر ملائکه مطرح نیست.
  10. اعتقاد به تحدیث، مانعی با پذیرش خاتمیت نخواهد داشت، زیرا تحدیث چه به معنای الهام و چه به معنای دیدن و شنیدن سخن فرشته، شرط لازم نبوت است، اما شرط کافی برای تحقق نبوت نیست[۸۰].

جستارهای وابسته

جستارهای مصداقی

منابع

پانویس

  1. ابن اثیر، ج ۱، ص ۳۵۰؛ ابن منظور، ج ۲، ص ۱۳۴؛ الزبیدی، ج ۳، ص ۱۹۱ و ۱۹۲.
  2. ر.ک: شاکر، محمد تقی، برنجکار، رضا؛ حقیقت تحدیث و رابطه آن با نبوت؛ فصلنامه آینه معرفت، شماره ۳۷، زمستان ۱۳۹۲، ص۱۴۷.
  3. رک. مسند احمد، ج ۲، ص ۳۳۹؛ ابن عساکر، ج ۴۴، ص ۹۶-۹۱، المتقی الهندی، ج ۱۱، ص ۵۸۰ النوی، ریاض الصالحین، ص ۵۸۹.
  4. رک. الکوفی، ج ۷، ص ۴۷۹ - ۴۷۸؛ البخاری، ج ۴، ص ۱۴۹ و ۲۰۰؛ النیسابوری، ج ۷ ص ۱۱۵.
  5. محمود ابوریة، ص ۱۴۳-۱۴۲.
  6. رک. ابن حجر، ج ۱۲، ص ۳۳۱؛ العینی، ج ۲۴، ص ۱۳۴.
  7. ر.ک: شاکر، محمد تقی، برنجکار، رضا؛ حقیقت تحدیث و رابطه آن با نبوت؛ فصلنامه آینه معرفت، شماره ۳۷، زمستان ۱۳۹۲، ص۱۴۷و۱۴۸.
  8. النووی، ج ۱۵، ص ۱۶۶؛ العینی، ج ۱۶ص ۵۵.
  9. العینی، ج۱۶، ص ۵۵.
  10. ر.ک: النوری، ج ۱۵، ص ۱۶۶.
  11. رک. العینی، ج ۱۶، ص ۱۹۸.
  12. ر.ک: خطیب البغدادی، ج ۹، ص ۱۱۴.
  13. المناوی، ج ۴، ص ۶۶۴ و ۶۶۵.
  14. ابن حجر، ج ۷، ص ۴۲ - ۴۰.
  15. رک. همانجا.
  16. همانجا.
  17. ر.ک: النووی، ج ۱۵، ص ۱۶۶.
  18. ر.ک: الجامع لاحکام القرآن، ج ۱۳، ص ۷۹.
  19. ر.ک: ابن حجر، ج۶، ص ۳۷۳، ج ۱۲، ص ۳۳۲.
  20. ج ۱۶، ص ۵۵.
  21. ج ۶، ص ۴۵۵.
  22. ج ۹، ص۹۶؛ ر.ک: ابن عساکر، ج ۴۴، ص ۹۶؛ ابن حبان، ج ۱۵، ص ۳۱۹-۳۱۷؛ المناوی، ج ۴، ص ۶۶۵، ۶۶۴.
  23. ر.ک: شاکر، محمد تقی، برنجکار، رضا؛ حقیقت تحدیث و رابطه آن با نبوت؛ فصلنامه آینه معرفت، شماره ۳۷، زمستان ۱۳۹۲، ص۱۴۸-۱۵۰.
  24. ج۶، ص۵۵.
  25. الحاشیة علی أصول الکافی (استر آبادی، ص ۱۴۰.
  26. الوافی، ج ۲، ص ۷۴.
  27. علامه امینی، ج ۹، ص۸۸.
  28. در مقابل رک. المناوی، ج ۴، ص ۶۶۵ -۶۶۴.
  29. ص ۱۳۷-۱۳۵.
  30. ر.ک: شاکر، محمد تقی، برنجکار، رضا؛ حقیقت تحدیث و رابطه آن با نبوت؛ فصلنامه آینه معرفت، شماره ۳۷، زمستان ۱۳۹۲، ص۱۵۰-۱۵۲.
  31. قرشی، ج ۷، ص ۱۰۴؛ راغب اصفهانی، ص ۸۲۱؛ فراهیدی، ج ۵، ص ۱۴۴؛ طریحی، ج ۳، ص ۵۰۱.
  32. مصطفوی، ج ۱۲، ص ۲۱۹.
  33. فراهیدی، ج ۵، ص ۳۳۹؛ ابن منظور، ج ۲، ص ۱۰۱.
  34. راوندی، ج ۲، ص ۸۳۰ شیخ مفید، ص ۲۸۷ و ۳۲۸؛ صفار، ص ۳۲۴ و ۳۶۸.
  35. شیخ مفید، ج ۲، ص ۱۸۶.
  36. صفار، ص۳۱۸؛ مجلسی، ج۲۶، ص ۶۰.
  37. شیخ مفید، ص ۲۸۷؛ صفار، ص ۳۲۴ و ۳۷۳.
  38. طوسی، ص ۴۰۷؛ صفار، ص ۲۳۲.
  39. شیخ مفید، ج ۲، ص ۱۸۶.
  40. رک. شیخ مفید، ج ۲، ص ۱۸۶؛ کلینی، ج ۱، ص ۲۶۴؛ صفار، ص ۳۱۸ و ۳۶۸؛ شیخ مفید، ص ۲۳۸؛ مجلسی، ج۲۶، ص ۸۲.
  41. ر.ک: شاکر، محمد تقی، برنجکار، رضا؛ حقیقت تحدیث و رابطه آن با نبوت؛ فصلنامه آینه معرفت، شماره ۳۷، زمستان ۱۳۹۲، ص۱۵۲ و ۱۵۳.
  42. کلینی، ج ۱، ص ۱۷۷؛ شیخ مفید، ص ۳۲۹، ۳۲۸؛ صفار، ص ۳۷۳، ج۱۹، ص ۳۶۸، ج ۲.
  43. شیخ مفید، ص ۳۲۸، ۳۲۹؛ کلینی، ج ۱، ص ۱۷۷.
  44. کلینی، ج ۱ ص ۱۷۷؛ شیخ مفید، ص ۳۲۸؛ صفار، ص ۳۷۲، ج۱۳.
  45. صفار، ص ۳۱۸، ۳۱۷؛ شیخ مفید، ص ۲۸۶.
  46. صفار، ص ۳۲۲؛ راوندی، ج ۲، ص ۸۳۰؛ شیخ مفید، ص ۲۸۶.
  47. طوسی، ص ۴۰۷؛ صفار، ص ۲۳۲؛ تمیمی مغربی، ج ۱، ص ۵۰.
  48. صفار، ص ۲۳۱.
  49. ر.ک: شاکر، محمد تقی، برنجکار، رضا؛ حقیقت تحدیث و رابطه آن با نبوت؛ فصلنامه آینه معرفت، شماره ۳۷، زمستان ۱۳۹۲، ص۱۵۳ و ۱۵۴.
  50. الوافی، ج ۲، ص ۸۰-۷۳.
  51. ر.ک: شاکر، محمد تقی، برنجکار، رضا؛ حقیقت تحدیث و رابطه آن با نبوت؛ فصلنامه آینه معرفت، شماره ۳۷، زمستان ۱۳۹۲، ص۱۵۴.
  52. مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج ۲، ص ۲۹۰-۲۸۹.
  53. ر.ک: شاکر، محمد تقی، برنجکار، رضا؛ حقیقت تحدیث و رابطه آن با نبوت؛ فصلنامه آینه معرفت، شماره ۳۷، زمستان ۱۳۹۲، ص۱۵۵.
  54. مازندرانی (صدرا)، ج ۲، ص ۴۰۰.
  55. همان، ج۲، ص۴۵۲-۴۴۸.
  56. همان، ج ۲، ص ۴۵۰.
  57. ر.ک: شاکر، محمد تقی، برنجکار، رضا؛ حقیقت تحدیث و رابطه آن با نبوت؛ فصلنامه آینه معرفت، شماره ۳۷، زمستان ۱۳۹۲، ص۱۵۵و۱۵۶.
  58. رک. مریم / ۱۷تا ۱۹؛ هود/ ۶۹تا۷۱.
  59. رک. هود /۷۹ و ۸۱؛ حجر / ۶۱ تا ۶۵.
  60. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲، ص۳۰۰.
  61. رک. مازندرانی، ج ۲، ص ۴۴۸.
  62. ر.ک: شاکر، محمد تقی، برنجکار، رضا؛ حقیقت تحدیث و رابطه آن با نبوت؛ فصلنامه آینه معرفت، شماره ۳۷، زمستان ۱۳۹۲، ص۱۵۶و۱۵۷.
  63. شیخ مفید، ص ۲۸۷.
  64. کشی، ص ۱۷۷.
  65. صفار، ص۳۲۳؛ مشابه این روایت، همان، ص ۳۶۶ ج ۲ و ۴ و ۶ ص ۳۶۷، ج ۷.
  66. کلینی، ج ۱، ص ۲۷۰؛ صفار، ص ۳۲۰.
  67. طوسی، ص۴۰۷؛ صفار، ص ۳۲۲.
  68. کلینی، ج ۱، ص ۱۷۶؛ صفار، ص ۳۶۹.
  69. ر.ک: شاکر، محمد تقی، برنجکار، رضا؛ حقیقت تحدیث و رابطه آن با نبوت؛ فصلنامه آینه معرفت، شماره ۳۷، زمستان ۱۳۹۲، ص۱۵۶و۱۵۷.
  70. الحاشیة علی أصول الکافی (استر آبادی)، ص ۱۴۰.
  71. کلینی، ج ۱، ص ۱۷۶، ج ۱.
  72. همان، ح ۲.
  73. همان و صفار، ص ۳۷۱.
  74. صفار، ص ۳۶۹.
  75. کلینی، ج ۱، ص ۱۷۶، ح ۳ و شیخ مفید، ص ۳۲۹ و صفار، ص ۳۷۰.
  76. صفار، ص ۳۶۸؛ شیخ مفید، ص ۳۲۸.
  77. صفار، ص ۳۷۱.
  78. مجلسی، ج ۲۶، ص ۲۴، ح ۳۰.
  79. ر.ک: شاکر، محمد تقی، برنجکار، رضا؛ حقیقت تحدیث و رابطه آن با نبوت؛ فصلنامه آینه معرفت، شماره ۳۷، زمستان ۱۳۹۲، ص۱۵۹و۱۶۱.
  80. ر.ک: شاکر، محمد تقی، برنجکار، رضا؛ حقیقت تحدیث و رابطه آن با نبوت؛ فصلنامه آینه معرفت، شماره ۳۷، زمستان ۱۳۹۲، ص۱۶۱-۱۶۳.