بحث:قاعده لطف

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۶ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۳۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

نظریه شیعه

  • لطف بر دو گونه است:
  1. لطف محصل: عبارت است از مبادی و مقدماتی که هدف خلقت بر آنها استوار است. خلقت از گذر لطف محصل از بیهودگی و لغو می‌رهد؛ به گونه‌ای که بدون آن، فعل الهی بدون غایت و عبث می‌شود. از این گونه لطف است بعثت پیامبران، بیان تکالیف و قدرت بخشیدن بر انجام تکالیف. وجوب لطف محصل در نظر آنان که خداوند را حکیم می‌دانند، تردیدناپذیر است[۸][۹].
  2. لطف مقرب: عبارت است از آنچه برآورنده غرض تکلیف است. با نبود لطف مقرب، غرض تکلیف حاصل نمی‌آید؛ مانند وعد، وعید، تشویق و تهدید که بنده را بر طاعت بر می‌انگیزد و از گناه باز می‌دارد[۱۰]. لطف مقرب در توانایی و قدرت بندگان برای طاعت یا معصیت دخلی ندارد. آنان می‌توانند طاعت کنند یا روی به معصیت نهند. قدرت بر تکالیف، در گرو آن است که بندگان، آنها را به واسطه پیامبران بازشناسند و از ابزارهای مادی نیز بهره‌مند باشند و فرض بر این است که چنین مقدمات و وسایلی حاصل است. متکلمان در این باره که آیا لطف مقرب بر خداوند واجب است یانه، به اختلاف افتاده‌اند. نظریه امامیه بر آن است که اگر برآورده شدن غرض تکلیف، بر لطف خداوند متوقف است، لطف بر او لازم است[۱۱].

اشکالات مخالفان قاعده لطف

احکام قاعده لطف

  1. باید میان لطف و مورد لطف مناسبتی باشد بدین معنا که‌ حصول لطف، انگیزه‌ای برای مورد لطف فراهم آوَرَد. در غیر این صورت، ترجیح بلا مرجح پیش می‌آید.
  2. لطف نباید به حد الزام برسد؛ زیرا در این صورت با تکلیف و اختیار بندگان ناسازگار است.
  3. مکلف باید به اجمال یا تفصیل از لطف آگاهی یابد؛ زیرا اگر به لطف و مورد لطف و مناسبت آنها آگاه نباشد، در او انگیزه پدید نمی‌آید.
  4. لطف باید بر حسن فعل مورد لطف بیفزاید.
  5. واجب نیست که فعل مورد لطف، امری معین باشد؛ بلکه روا است که مکلف میان دو امر مخیر باشد به گونه‌ای که هر یک از آنها از مصلحت مطلوب نصیب بَرَد و بتواند بر جای دیگری بنشیند؛ مانند کفارات روزه[۲۶][۲۷].

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. مفردات الفاظ القرآن، ۴۵۰؛ لغت‌نامه دهخدا، ۱۲/ ۱۷۳۷۶.
  2. فرهنگ شیعه، ص 370.
  3. الالهیات‌، ۳/ ۵۸.
  4. اوائل المقالات‌، ۲۵.
  5. اوائل المقالات‌، ۲۵.
  6. الالهیات‌، ۳/ ۵۱.
  7. فرهنگ شیعه، ص 370.
  8. الالهیات‌، ۳/ ۵۱.
  9. فرهنگ شیعه، ص 370-371.
  10. کشف المراد، ۳۵۱؛ ارشاد الطالبین‌، ۲۷۷؛ الالهیات‌، ۳/ ۵۲.
  11. فرهنگ شیعه، ص 371.
  12. ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِّن نَّبِيٍّ إِلاَّ أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ ؛ سوره اعراف، آیه ۹۴ و ﴿وَقَطَّعْنَاهُمْ فِي الأَرْضِ أُمَمًا مِّنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَمِنْهُمْ دُونَ ذَلِكَ وَبَلَوْنَاهُمْ بِالْحَسَنَاتِ وَالسَّيِّئَاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ؛ آیه ۱۶۸؛ ﴿رُّسُلاً مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا ؛ سوره نساء، آیه ۱۶۵، بحارالانوار، ۵/ ۳۱۶.
  13. الالهیات‌، ۳/ ۵۶.
  14. فرهنگ شیعه، ص 371.
  15. شرح الاصول الخسمة، ۵۲۳؛ الالهیات‌، ۳/ ۵۶.
  16. فرهنگ شیعه، ص 372.
  17. فرهنگ شیعه، ص 371-372.
  18. شرح الاصول الخسمة، ۳۵۲.
  19. فرهنگ شیعه، ص 372.
  20. شرح الاصول الخسمة، ۳۵۳.
  21. فرهنگ شیعه، ص 372.
  22. شرح الاصول الخسمة، ۳۵۳.
  23. فرهنگ شیعه، ص 372.
  24. همان، ۳۵۳.
  25. فرهنگ شیعه، ص 372.
  26. کشف المراد، ۳۵۴ و ۳۵۵.
  27. فرهنگ شیعه، ص 373.