خذلان حق

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۵ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۹:۲۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل خذلان حق (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

خذلان حق خذلان نقطۀ مقابل نصر است، یعنی ترک یاری و کمک، آنجا که نیاز به یاری است، یعنی واگذاشتن. در جبهۀ درگیری حق و باطل، وظیفۀ مسلمان یاری حقّ و ستیز با باطل است و بی‌تفاوت ماندن و تماشاچی بودن گناه است. افراد بی‌طرف، گرچه در صف باطل و یاور ظالم نیستند، امّا همین‌که در جبهۀ حق حضور نمی‌یابند و پشت مدافعان حق را خالی می‌کنند، نتیجۀ کارشان تضعیف حق است.[۱]

مقدمه

  • دربارۀ حضرت علی(ع) و صحنه‌های درگیری او با ناکثین و قاسطین و مارقین، مردم سه گروه بودند: یک دسته مخالفان او که بر ضدّ امام صف‌آرایی و جنگ کردند. عدّه‌ای شیعه و هوادار امام بودند که در رکابش مبارزه کردند. عدّه‌ای هم بی‌طرف بودند و خود را از صحنه کنار کشیدند، با این بهانه که فتنه است و برادرکشی و ما در فتنه بی‌طرف می‌مانیم، درصورتی‌که وقتی یک‌سو، حق مجسّم علی ابن ابی طالب(ع) است، جبهۀ مقابلش قطعا باطل است و جای ابهام و تردید نیست. امام دربارۀ اینگونه افراد، می‌فرمود: "خذلوا الحقّ و لم ینصروا الباطل"[۲]، حق را یاری نکردند (و خوار ساختند) هرچند باطل را هم کمک نکردند. در مورد سستی یارانش در مقابله با دشمن، تعبیر "تخاذل" به کار برده و می‌فرماید: آن‌قدر امروز و فردا کردید و سستی در یاری حق نشان دادید که شبیخون‌ها بر ضدّ شما انجام گرفت[۳] و در سخنی دیگر می‌فرماید: ای مردم! اگر در یاری حق کوتاهی نمی‌کردید و در سست‌کردن باطل سستی نشان نمی‌دادید، دیگران به شما طمع نمی‌بستند.[۴] و در گلایه از یاران ناهمدل و ناهمراه و جنگ‌گریزان عافیت‌طلب که آنان را "اشباه الرجال" می‌خواند، فرمود: أفسدتم علیّ رأیی بالعصیان و الخذلان[۵]، خذلان حق، گاهی هم به صورت بیعت نکردن با خلافت آن حضرت بود. عبد اللّه بن عمر، سعد بن ابی وقّاص، محمّد بن مسلمه، اسامة بن زید، حسّان بن ثابت از کسانی بودند که با امام بیعت نکردند و برخی هم به دشمن پیوستند. این نوعی خذلان حق بود و نتیجۀ ترک بیعت، ترک یاری است! عبد اللّه بن عمر در آخر عمر بشدّت افسوس می‌خورد که چرا همراه علی(ع) با "فئۀ باغیه" و گروه تجاوزگر پیکار نکرد.[۶] منطق او این بود که هرکس به نماز فرابخواند به او اقتدا می‌کنم، از هرفرقه که باشد، و هرکس مرا به جنگ فراخواند پیروی نمی‌کنم.[۷] در قیام مردم مدینه بر ضدّ یزید و والی دست‌نشاندۀ او، نه خود شرکت کرد و نه اجازه داد خانواده‌اش با انقلابیون همراهی کنند و می‌گفت: این بیعت‌شکنی است! موضع و عمل اینگونه بی‌طرفان، به تضعیف جبهۀ حق و به شک و تردید افتادن برخی مبارزان می‌انجامد. پیامبر اکرم(ص) ازاین‌رو در خطبۀ غدیریۀ خویش، ضمن دعا به دوستان و حامیان و یاوران علی(ع) به دشمنان و خاذلان او نفرین کرد: و انصر من نصره و اخذل من خذله[۸].[۹]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۴۲.
  2. نهج البلاغه، حکمت ۱۸
  3. نهج البلاغه، خطبه ۲۷
  4. نهج البلاغه، خطبه ۱۶۶
  5. «رأی و نظر مرا تباه ساختید، با نافرمانی و ترک یاری.» نهج البلاغه، خطبه ۲۷
  6. موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج ۴ ص ۹۲
  7. موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج ۴ ص ۹۳
  8. موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج ۴ ص ۴۳
  9. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۴۲.