توحید صفاتی در کلام اسلامی
- اين مدخل از زیرشاخههای بحث توحید صفاتی است. "توحید صفاتی" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل توحید صفاتی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- "توحید صفاتی" از جمله مباحث خداشناسی است که فرقههای اسلامی درباره آن اختلافنظر دارند. بحث برانگیزترین آنها نظریه "اشاعره" است که به زیادت صفات بر ذات قائل بودند[۱].
- در صفات ذاتی، بحث بر این است که "چگونه میتوان برای خداوند صفاتی را اثبات کنیم، بدون آنکه مستلزم تکثری باشد و با ذات احدیت او منافات نداشته باشد"[۲].
دیدگاهها
دیدگاه امامیه
- توحید صفاتی یعنی درک و شناسایی ذات حق به یگانگی عینی با صفات و یگانگی صفات با یکدیگر و به معنای نفی هرگونه کثرت و ترکیب از خود ذات. به بیان دیگر، ذات خداوند در عین اینکه به اوصاف جمال و جلال متصف است، دارای جنبههای مختلف عینی نیست.
- برای وجود لایتناهی، همچنان که دومی قابل تصور نیست، کثرت و ترکیب و اختلاف ذات و صفات نیز متصور نیست.
در اولین خطبه نهجالبلاغه، چنین آمده است: "سپاس ذات خدا را؛ آنکه ستایشکنندگان نتوانند به ستایش او برسند... آنکه صفت او را حد و نهایتی و تغیر و تبدلی نیست"[۳] بعد از چند جمله میفرماید: «كَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَةِ كُلِّ صِفَةٍ أَنَّهَا غَيْرُ الْمَوْصُوفِ وَ شَهَادَةِ كُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَيْرُ الصِّفَةِ فَمَنْ وَصَفَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ...».
- در این جملهها، هم برای خداوند اثبات صفت شده است «الَّذِي لَيْسَ لِصِفَتِهِ حَدٌّ مَحْدُودٌ»؛ و هم از او نفی صفت شده است: «لِشَهَادَةِ كُلِّ صِفَةٍ أَنَّهَا...» از خود این جملهها معلوم است که صفتی که خداوند به آن صفت موصوف است، صفت نامحدود به نامحدودیت ذات است؛ که عین ذات است، و صفتی که خداوند از آن مبرا و منزه است، صفت محدود است که غیر ذات و غیر از صفت دیگر است.
- پس توحید صفاتی یعنی ذات او مغایر با صفات و نیز صفتی مغایر با صفت دیگر نیست. در عین بساطت و وحدت، همه کمالات را به نحو بساطت و وحدت دارد. همه کمالات ذات، عین ذات است و لازمه کمال ذاتی حق عینیت صفات با ذات است. مغایرت صفات ذات با ذات، مستلزم محدودیت ذات است. تنها در امور متناهی و محدود، فرضِ صفتِ مغایر با ذات ممکن است[۴].
دیدگاه اشاعره
- اشاعره بر این باورند که صفات واجبالوجود غیر از واجبالوجود و جدای از ذات اوست. هرگونه صفاتی که برای واجب تعالی اثبات میشود، آنها به نحو کثرت آن صفات را اثبات میکنند. آنها قائل به مغایرت صفات با ذات هستند و معتقدند که احدیت ذات درست است؛ ولی ذات و صفات با یکدیگر احدیت ندارند، بلکه رابطه ذات و صفت الهی مانند رابطه ذات و صفت در ممکنات است[۵][۶].
دیدگاه معتزله
- معتزله صفات را نفی کردند؛ اما برای پرهیز از نفی مطلق صفات، نگفتند که ذات واجبالوجود عالم، قادر وحی نیست، بلکه گفتند علم به این معنا و این شکل که الان در موجوداتی که آگاه هستند، به کار میرود، از مختصات ممکنات است. ذات واجبالوجود در مرتبه ذات خود فاقد این صفات است، ولی آثار این صفات بر ذاتش مترتب میشود[۷]. آنها معتقدند علم و قدرت و حیات از صفات ممکنات است، ولی ذات خداوند ذاتی است که مانند یک "عالم" و "قادر" عمل میکند. این باور معتزله به نفی واقعی صفات خداوند برمی گردد[۸][۹].
دیدگاه حکما
- حکما بر این باورند که ذات و صفات "وحدت" و "عینیت" دارند، یعنی ذات واجبالوجود به معنای حقیقیی و بدون هیچگونه شائبه مجازی، واقعاً مصداق صفات هست، یعنی ذاتش حقیقت علم و در همان حال حقیقت قدرت است و در همان حال حقیقت حیات است، علم و قدرت و حیات اموری حقیقی هستند. یعنی آن حقیقت در آن واحد حقیقت علم، حقیقت حیات، حقیقت قدرت، حقیقت اراده، حقیقت سمع و حقیقت بصر است[۱۰].
- حکما میخواهند با حفظ احدیت ذات، نفی هرگونه کثرتی در مرتبه ذات واجبالوجود، حقیقت صفات واجبالوجود را اثبات کنند، و نیز ثابت کنند که آن صفات، واقعاً و بدون هیچ شائبه مجاز، در ذات واجبالوجود وجود دارد. و این صفات در ممکنالوجود مستلزم کثرت است؛ ولی در واجب مستلزم هیچگونه کثرتی نیست[۱۱][۱۲].
منابع
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ اشاعره میگویند صفات الهی زائد بر ذات و ملازم با آن بوده و در نتیجه قدیم و ازلی است. به بیان دیگر، صفات ذاتی نه عین ذات و نه غیر آن است. (عضدالدین ایجی، شرح المواقف، ص۴۷ - ۴۶).
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۸۴.
- ↑ «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَا يَبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقَائِلُونَ... الَّذِي لَيْسَ لِصِفَتِهِ حَدٌّ مَحْدُودٌ وَ لَا نَعْتٌ مَوْجُودٌ...».
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۸۴-۸۵.
- ↑ از نظر آنها چنین اعتقادی در عمل به تعدد قدیم در ذات و در نهایت به شرک میانجامد.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۸۵.
- ↑ که اصطلاحاً به نظریه نیابت معروف است.
- ↑ هرچند مشهور این است که معتزله معتقد به نفی صفات بر ذاتند و برای صفات، حقیقت مستقلی قائل نیستند و صفات را به ذات برگرداندهاند، اما تحقیقات دقیق تاریخی این دیدگاه را مردود میدانند؛ چه آنکه این نظر از سخنان برخی از عالمان معتزله مانند ابوعلی و ابوهاشم جبائی و عباد بن سلیمان قابل برداشت است، نه تمام معتزلیان. ابوالهذیل علاف نیز به عینیت صفات و ذات معتقد است. (ر.ک: سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، ج۲، ص۷۸ به بعد، همچنین کتاب تلخیص الالهیات، ص۶۲).
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۸۵.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۸۶.
- ↑ مطهری، الهیات شفا، ج۲، ص۱۴۲ - ۱۳۸، همو، مقدمهای بر جهانبینی اسلامی، ج۲، ص۴۰ - ۳۸؛ همو، خدمات متقابل اسلام و ایران، ج۱ و ۲، ص۲۲۳؛ همو، تکامل اجتماعی انسان (هدف زندگی)، ص۱۱۷.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۸۶.