تکتم خاتون
- اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
سرگذشت تکتم خاتون(س)
هشام بن احمد (احمر) میگوید: «امام کاظم(ع) به من فرمودند: آیا میدانی که از اهل مغرب، کسی به مدینه آماده باشد؟ گفتم: نه. امام(ع) فرمودند: چرا، مردی آمده، بیا با هم نزد او برویم. پس سوار بر مرکب شدیم و نزد آن مرد مغربی رفتیم. در آنجا دیدم یک نفر از اهالی مدینه، بردگانی دارد و آنها را میفروشد، به او گفتم: بردگانت را به ما نشان بده. او هفت کنیز را آورد و نشان داد. امام کاظم(ع) فرمودند: آنها را نمیخواهم؛ اگر کنیز دیگری داری بیاور. بردهفروش گفت: من جز یک برده دختری بیمار، برده دیگری ندارم. امام کاظم(ع) خواهان دیدار او شد و مرد برده فروش از این کار امتناع میکرد. سرانجام امام(ع) منصرف شدند و به خانه بازگشتند.
هشام میگوید: فردای آن روز، امام کاظم(ع) مرا نزد برده فروش فرستاد و فرمودند: بهای دختر را از برده فروش جویا شو و هر قیمتی که او گفت قبول کن. نزد برده فروش رفتم و تقاضای خرید آن دختر را کردم. برده فروش قیمتی را گفت و من به توصیه مولایم امام کاظم(ع) قیمت را پذیرفتم. بعد از انجام این معامله، برده فروش گفت: آن دختر را به تو فروختم، ولی بگو بدانم دیروز آن شخص که با تو بود چه کسی بود؟ گفتم: مردی از بنیهاشم بود. گفت: از کدام بنیهاشم؟ گفتم: بیش از این نمیدانم. برده فروش گفت: ولی من او را میشناسم. گفتم: چطور؟ گفت: این دختر، داستانی دارد من او را از دورترین نقطه مغرب خریدم. بانویی از اهل کتاب با من ملاقات کرد و گفت: این دختر همراه تو چکار میکند؟ گفتم: او را برای خود خریدهام. بانوی اهل کتاب گفت: سزاوار نیست که او همراه فردی مانند تو باشد، او دارای پسری شود که مانند او در مشرق و مغرب، به دنیا نیامده است هشام میگوید: من آن دختر را نزد امام کاظم(ع) بردم. امام کاظم(ع) پس از خریدن تکتم به عدهای از یارانش فرمودند: سوگند به خدا! من این کنیز را نخریدم مگر به دستور و وحی خدا. اصحاب چگونگی دریافت این مطلب را پرسیدند. حضرت پاسخ دادند: در عالم خواب، پدرم و جدم پیش من آمدند در حالی که همراه آنان پارچهای از جنس حریر بود؛ آنگاه پارچه را باز کردند، پیراهنی بود که چهره این کنیز در آن وجود داشت.»..[۱].
مدت زمانی از حضور تکتم خاتون در خانه اهل بیت(ع) به عنوان خدمتکار سپری شد. حمیده خاتون(س) که خود نیز روزگاری کنیز بوده و با توفیق الهی، شایستگی همسری امام صادق(ع) را پیدا کرده بود؛ به عنوان مادر آرزو داشت برای عزیزترین پسرش، عروسی پاک، مهربان و دانا انتخاب کند. گرچه هر روز که میگذشت، تصویر عروس خود را در سیمای تکتم جستوجو میکرد؛ اما برای تحقق آرزو و تقویت شناخت و اطمینان قلبیاش، هماره به درگاه پروردگار نیایش مینمود. حمیده خاتون خود چنین تعریف میکند: «در عالم خواب، پیامبر خدا(ص) را مشاهده نمودم که فرمودند: «يَا حَمِيدَةُ هَبِي نَجْمَةَ لِابْنِكِ مُوسَى فَإِنَّهُ سَيُولَدُ لَهُ مِنْهَا خَيْرُ أَهْلِ الْأَرْضِ» (ای حمیده! نجمه[۲]، سزاوار پسرت موسی است؛ زیرا از این دختر برای موسی، فرزندی متولد خواهد شد که بهترین فرد روی زمین میباشد). از سوی دیگر، امام کاظم(ع) نیز رؤیای دیگری مشاهده کردند که پیامآور بشارت آسمانی بود. آن حضرت به برخی از یارانش فرمودند: «در عالم خواب، پدرم و جدم را دیدم. آنان به من فرمودند: موسی! برای تو از این کنیز، بهترین اهل زمین بعد از تو، متولد خواهد شد»[۳].
حمیده خاتون پس از آن رؤیای صادقه یک روز فرصت را غنیمت شمرده و به پسر ارجمندش امام موسی کاظم(ع) چنین گفت: «يَا بُنَيَّ! إِنَّ تُكْتَمَ جَارِيَةٌ مَا رَأَيْتُ جَارِيَةً قَطُّ أَفْضَلَ مِنْهَا وَ لَسْتُ أَشُكُّ أَنَّ اللَّهَ سَيُطَهِّرُ نَسْلَهَا إِنْ كَانَ لَهَا نَسْلٌ» (پسرم! همانا تکتم کنیز است؛ اما من هرگز کنیزی بهتر از او ندیدهام؛ لذا تردید ندارم خداوند متعال به زودی نسلی پاک به وی عطا میکند، البته اگر برای او نسلی مقدّر بوده باشد.). آن مادر خردمند و مهربان بعد از این پیشنهاد، به امام کاظم(ع) گفت: «فرزندم! هماکنون کنیزم را به تو بخشیدم، و سفارش میکنم تو را به نیکی و محبت ورزیدن به او»[۴].
ابالحسن علی بن هیثم در اینباره میگوید: «حمیده خاتون(س)، مادر امام موسی کاظم(ع)، کنیزی داشت به نام تکتم که او افضل زنان در عقل و دین بود و بسیار احترام خاتون خویش را داشت، به طوری که هرگز در نزد حمیده خاتون نمینشست و به حالت احترام میایستاد. روزی حمیده خاتون به فرزند خویش گفت: پسرم! تکتم کنیزی است که من تا به حال زنی شایستهتر از او ندیدم و شک و شبهه ندارم که اگر نسلی از برای او باشد، پاکیزه و مطهر خواهد بود. او را به تو میبخشم و از تو میخواهم که رعایت حرمت او را بنمایی. چون امام موسی بن جعفر(ع) با تکتم ازدواج کرد و امام رضا(ع) متولد شد، او را طاهره نام نهادند»[۵].
روزها، هفتهها و ماهها هم چنان سپری میشد. گویا نجمه خاتون(س) چهارمین ماه از دوره آبستنی را میگذراند؛ اما هیچ ناراحتی در وجود خود احساس نمیکرد. از این رو، به برخی از بانوان چنین میگفت: «در این دوره، سنگینی حمل را حس نکردم؛ اما در وقت خوابیدن، صدای تسبیح، تهلیل و تمجید را از شکم خود میشنوم که این مسئله، مرا آشفته و هراسناک نموده ولی به هنگام بیداری، چیزی نمیشنوم»[۶]. با فرارسیدن یازدهم ذیقعده سال ۱۴۸ هجری قمری، زنگ تولدی خجسته نواخته شد، و پسری از تبار ابرار و صالحان چشم به دنیا گشود و همچون نیاکانش توحید ایمان و کرامت را سرآغاز زندگی خود قرار داد. نجمه نخستین خاطره شیرین نوزادش را اینگونه بازگو میکند: «پس از زایمان، دیدم پسرم روی زمین قرار گرفت و در حالیکه دستانش را به زمین تکیه داده و سرش را به سوی آسمان بلند کرده بود، لبهایش را تکان میداد، گویا سخن میگفت»[۷].
نجمه خاتون(س) میگوید: «چون امام کاظم(ع) وارد منزل شدند، چنین شادباش گفتند: «هَنِيئاً لَكِ يَا نَجْمَةُ كَرَامَةُ رَبِّكِ» (ای نجمه! کرامت و عطای پروردگارت بر تو گوارا و مبارکباد!). در این موقع، من نوزادم را که در پارچهای سفید پیچیده شده بود، به پدرش دادم؛ آن حضرت نخست در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه گفت؛ سپس آب فرات (زلال و گوارا)طلبید و کام او را با آن برداشت و چون نوزاد را به من برگرداند، چنین فرمود: «خُذِيهِ فَإِنَّهُ بَقِيَّةُ اللَّهِ تَعَالَى فِي أَرْضِهِ» (نوزاد را بگیر، به درستی که او بقیةالله و ذخیره و حجت خداوند متعال در روی زمینش است.)[۸]. آرامگاه تکتم خاتون(س)، مادر امام رضا(ع) در شهر مدینه و در مشربه امّابراهیم میباشد[۹]. از القاب این بانوی پاکسرشت، میتوان به امّالبنین، امّولد، نجمه، طاهره، سکن نوبیه اشاره کرد.[۱۰]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ منتهی الامال، ج۲، ص۲۹۰-۲۹۱؛ اصول کافی، ج۱، ص۴۸۶، حدیث ۱؛ عیون اخبار الرضا(ع)، ج۱، باب ۲، ص۳۱-۳۳.
- ↑ از القاب مادر امام رضا(ع) نجمه میباشد.
- ↑ منتهی الامال، ج۲، ص۲۹۰-۲۹۱.
- ↑ بحارالانوار، ج۴۹، ص۵؛ ناسخ التواریخ، ج۱، ص۱۲.
- ↑ منتهی الامال، ج۲، ص۸۶۲؛ بحارالانوار، ج۴۹، ص۵۰.
- ↑ عیون اخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۱۷.
- ↑ بحار الانوار، ج۴۹، ص۹؛ ناسخ التواریخ، ج۱، ص۱۷-۱۸.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۴، ص۲۱۲؛ عیون الاخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۱۷-۱۸.
- ↑ شجره طیبه (زندگینامه چهارده معصوم و پیامبران)، ص۱۹۴.
- ↑ محمدی، حسین، رضانامه ص ۳۸۴.