آرامش روانی
- اين مدخل از زیرشاخههای بحث آرامش است. "آرامش روانی" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل آرامش روانی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- جان انسان همواره طالب رسیدن به مراحل کمال وجودی خویش است؛ بدین سبب همواره از حالی به حال دیگر درمیآید؛ امّا در هیچ مرحلهای به نهایت مطلوب خویش دست نیافته، باز خواهان دستیابی به مرحلهای دیگر است. قلب انسان در اثر این حالت، همواره از نگرانی و اضطراب آکنده است تا آنکه در سیر حرکت خویش به خداوند در نقش مبدأ و مقصد همه جهان هستی و جامع همه کمالات وجودی توجّه کند؛ آنگاه خود را در آرامشی بیکران مییابد: ﴿الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ﴾[۱][۲]. این احساس آرامش مطلق فقط در این حالت پدید میآید: ﴿ِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ﴾[۳][۴].
- انسانهای برخوردار از آرامش الهی، خود آرامش بخش دیگران نیز هستند؛ از این روی خداوند به پیامبر خویش فرمان میدهد که بر مؤمنان درود فرستد تا بدین وسیله، آنان را در راه ایمان، آرامش بخشد: ﴿ وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ ﴾[۵][۶]. انسانهایی که در پرتو ایمان، به آرامش الهی دست یافتهاند، در صورتی که از روی اجبار به کفر روی آورند، باز نزد خداوند، مردمی با ایمان شمرده شده، کفر ظاهریشان بر آنان ناشایست نخواهد بود: ﴿مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾[۷].
- علامه طباطبایی، آرامش روانی را از حالات انسان حکیم و صاحب اراده و از ویژگیهای مراتب والای ایمان شمرده، آن را از دیدگاه اخلاق فلسفی تحلیل میکند. انسان بنا به غریزه فطری تعقّل در همه کارهای خویش، به مقتضای استدلال عقلی و بر اساس مصالح و مفاسد افعال و تأثیر هریک در سعادت نهایی خویش عمل میکند. این حالت مادام که خواستههای نفسانی در آن خلل ایجاد نکنند، نفس انسانی را در حال آرامش و اطمینان نگاه میدارد؛ بنابراین، همه نگرانیها و اضطرابها از گرایشهای نفسانی برمیخیزند[۸]. از این روی، گناه در قرآن به اضطراب و تردید نام گذاری شده است: ﴿ فَهُمْ فِي رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُونَ﴾[۹][۱۰].
- آرامش روانی در نگاه برخی مفسّران معاصر، در آرامش اعتقادی نیز تأثیرگذار است. آنکه نور ایمان به اعماق وجودش راه یافته باشد، دیگر نه معجزه میطلبد و نه در پی برهان و استدلال برمیخیزد؛ بلکه همه هستی خویش را در برابر حقیقتی که با تمام وجود تجربه کرده است، تسلیم میکند ﴿وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَن يَشَاء وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ أَنَابَ الَّذِينَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللَّهِ أَلاَ بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ طُوبَى لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ﴾ [۱۱][۱۲] این تحلیل از تأثیر ایمان قلبی بر آرامش اعتقادی به موضوع رابطه عقل و ایمان پیوند خورده و تا اندازهای به نظریّه ایمان گرایان (Fideism) نزدیک است[۱۳]؛ در مقابل، برخی از عقلگرایان، آرامش روانی را نیز در پرتو آرامش اعتقادی تفسیر کردهاند[۱۴].
- اهمّیّت آرامش روانی در بحرانهای روحی و اجتماعی دو چندان نمایان میشود. به نمونههای بارزی از این موارد در قرآن اشاره شده است. مادر موسی در سختترین حالات روانی که فرزند خود را از ترس کشته شدن در گهوارهای چوبی نهاده، به رود نیل سپرد، فقط یاد خدا آرام بخش او بود که به یاری آن توانست این آزمایش را تا سرانجام با کامیابی به پایان رساند: ﴿وَأَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَى فَارِغًا إِنْ كَادَتْ لَتُبْدِي بِهِ لَوْلَا أَنْ رَبَطْنَا عَلَى قَلْبِهَا لِتَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۱۵][۱۶]. بنی اسرائیل هنگام فرار از مصر در حالی که لشکریان فرعون را در پی خویش میدیدند، فقط با سخنان موسی که با اطمینان از یاری خدا سخن میگفت، آرامش یافتند: ﴿فَلَمَّا تَرَاءى الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَى إِنَّا لَمُدْرَكُونَ قَالَ كَلاَّ إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهْدِينِ﴾[۱۷][۱۸].
- اصحاب کهف در میان مردم مشرک و توحید ستیز شهرشان، در اثر برخورداری از آرامش الهی با شهامت تمام در برابر همه قدرتها و جاذبههای زندگی مادّی ایستاده، شعار توحید سر دادند: ﴿وَرَبَطْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَ مِنْ دُونِهِ إِلَهًا لَقَدْ قُلْنَا إِذًا شَطَطًا﴾[۱۹][۲۰].
- در تاریخ صدر اسلام نیز یاری خداوند به مسلمانان در جریان هجرت پیامبر، جنگ بدر و حنین و صلح حدیبیه دیگر موقعیّتهای سخت در قالب نزول آرامش خداوندی بر دلهای مسلمانان تجلّی کرد[۲۱].
پرسشهای وابسته
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ «همان کسانی که ایمان آوردهاند و دلهای ایشان با یاد خداوند آرام میگیرد» سوره رعد، آیه ۲۸.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۱۹، ص ۵۰.
- ↑ «آگاه باشید! با یاد خداوند دلها آرام مییابد» سوره رعد، آیه ۲۸.
- ↑ روح المعانی، مج ۸، ج ۱۳، ص ۲۱۴.
- ↑ «برای آنها (به نیکی) دعا کن که دعای تو (مایه) آرامش آنان است» سوره توبه، آیه ۱۰۳.
- ↑ التحریر والتنویر، ج ۱۱، ص ۳۳؛ الدرالمنثور، ج ۴، ص ۲۸۱.
- ↑ «بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شدهاند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.
- ↑ المیزان، ج ۲، ص ۲۸۹.
- ↑ «دل به شک سپردهاند و در تردید خود سرگردانند» سوره توبه، آیه ۴۵.
- ↑ التحریر والتنویر، ج ۱۱، ص ۲۳.
- ↑ و کافران میگویند: چرا بر او از سوی پروردگارش نشانهای فرو فرستاده نمیشود؟! بگو: بیگمان خداوند هر که را بخواهد بیراه میدارد و آن کس را که (به سوی او) بازگردد به سوی خویش رهنمون میگردد. همان کسانی که ایمان آوردهاند و دلهای ایشان با یاد خداوند آرام میگیرد؛ آگاه باشید! با یاد خداوند دلها آرام مییابد. کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند خوشا بر آنان و آنان را فرجام نیکوست؛ سوره رعد، آیه: ۲۷ ـ ۲۹.
- ↑ فی ظلال، ج۴، ص ۲۰۶۱.
- ↑ عقل و اعتقاد دینی، ص ۶۹ ـ ۹۱.
- ↑ الکشّاف، ج۲، ص ۳۵۹؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۷، ص ۷۰.
- ↑ «و دل مادر موسی خالی شد (چندان که) اگر دلش را استوار نمیداشتیم تا از باورکنندگان باشد به راستی نزدیک بود که آن (راز) را فاش کند» سوره قصص، آیه ۱۰.
- ↑ قرطبی، ج ۱۳، ص ۱۶۹ و ۱۷۰؛ الدرالمنثور، ج ۵، ص ۲۲۹؛ فی ظلال، ج ۵، ص ۲۶۷۸ ـ ۲۶۸۰.
- ↑ «و چون دو دسته یکدیگر را دیدند، همراهان موسی گفتند: بیگمان ما گرفتار شدهایم! (موسی) گفت: هرگز! به راستی پروردگارم با من است و مرا رهنمایی خواهد کرد» سوره شعراء، آیه ۶۱-۶۲.
- ↑ مراغی، مج ۷، ج ۱۹، ص ۶۷ ـ ۶۸.
- ↑ «و دلهایشان را استوار داشتیم، هنگامی که برخاستند و گفتند: پروردگار ما پروردگار آسمانها و زمین است؛ جز او خدایی را (به پرستش) نمیخوانیم که در آن صورت بیگمان سخنی نادرست گفتهایم» سوره کهف، آیه ۱۴.
- ↑ فی ظلال، ج ۴، ص ۲۳۳۶؛ قرطبی، ج ۱۰، ص ۲۳۸.
- ↑ معموری، علی، آرامش، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱.