حیا در معارف و سیره نبوی
مقدمه
پیامبر اکرم(ص)می فرمود: «الْإِسْلَامُ عُرْيَانٌ فَلِبَاسُهُ الْحَيَاءُ»؛ «اسلام، برهنه است و لباس آن حیاست»[۱]. به درستی که حیا و پاک دامنی از ویژگیهای اخلاقی اهل ایمان و خوی آزادگان است. الگوی کامل بشر یعنی پیامبر اسلام نیز مظهر حیا و عفت بود. ایشان چنان به زیور حیا و عفت آراسته بود که از کارهای مباحی هم که تا اندازه کمی شایبه کمعفتی در آن میرفت، دوری میجست. امام صادق(ع) درباره این خصلت پسندیده حضرت میفرماید: «إِذَا جَلَسَ لَمْ يَحُلَّ حِبْوَتَهُ حَتَّى يَقُومَ جَلِيسُهُ»[۲].
همچنین از ابی سعید خدری نقل شده است که: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) أَشَدَّ حَيَاءً مِنَ الْعَذْرَاءِ فِي خِدْرِهَا وَ كَانَ إِذَا كَرِهَ شَيْئاً عَرَفْنَاهُ فِي وَجْهِهِ»[۳].
پیوند حیا با ایمان چنان است که در زبان پیشوایان حق، قرین یکدیگر تعبیر شدهاند که با رفتن یکی از آن دو، دیگری نیز میرود و کثرت حیا نشانه زیادی ایمان انسان است. حیا، از بهترین ویژگیهای انسانی و عاقلترین انسانها باحیاترین آنهاست انسانی که حیا ندارد، خیری ندارد؛ چون همه حیا، خیر و نیکی است. آنگاه که حیا نباشد، هر کاری مجاز میشود. از پیامبر نقل شده است که اگر حیا نمیکنی، پس هر کاری برای تو مجاز است و آنچه خواستی، انجام میدهی[۴]؛ زیرا انسان آزاد از خدا و اباحی مذهب، هیچ قید و بندی بر خود نمیبیند، مگر آنچه حافظ منافع و تعلقهای نفسانی اوست. آن را که حیا نیست، دارویی برای دردش نیست؛ چون بیحیایی، درد بیدرمان است.
حیا از خدا، زمینههای بسیاری از گناهان را از بین میبرد و انسان را از زشتکاری باز میدارد و آدمی را از عذاب و آتش نگه میدارد. از سوی دیگر، حیا و عفت چنان با یکدیگر پیوند دارند که گویا دو روی یک سکهاند. به بیان امیرمؤمنان علی(ع)، حیا و عفت دوشادوش یکدیگرند[۵]. رابطه حیا و عفت دوسویه و تنگاتنگ است و ثمره حیا، عفت است. پس حیا عامل پاکدامنی است[۶].[۷]
جستارهای وابسته
منابع
- سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، کانون محبت
پانویس
- ↑ اصول کافی، ج۲، ص۴۶.
- ↑ «وقتی پیامبر با کسی مینشست، تا او حضور داشت، حضرت لباسش را از تن درنمیآورد.» بحارالانوار، ج۱۶، ص۱۸۴.
- ↑ «رسول خدا(ص) از دختران پس پرده باحیاتر بود و چنان بود که هنگامی چیزی را دوست نمیداشت، از قیافه آن حضرت میفهمیدیم.» مکارم الاخلاق، ج۱، ص۱۷.
- ↑ عیون الاخبار، ج۱، ص۲۷۹.
- ↑ غرر الحکم، ج۱، ص۳۲.
- ↑ سیره نبوی، دفتر اول، ص۳۲۲.
- ↑ اسحاقی، سید حسین، کانون محبت ص ۱۶.