زهوق در فقه سیاسی
مقدمه
از بین رفتن[۱]، مضمحل شدن و باطل شدن [۲]. اصل آن "زهق" به معنای ذهاب قهری و بیاختیار [۳].
﴿وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا﴾[۴].
این آیه شریفه به این معناست که از میان رفتنِ باطل قهری است و محو باطل تنها به اظهار و اثبات حق امکان پذیر است. از سنن الهی، نابود کردن باطل به وسیله حق است که بنا بر صریح آیه شریفه، برای نابودی باطل اثبات حق کفایت میکند[۵].
حق و باطل دو مفهوم متقابل هستند؛ حق ثبات و حقیقتی دارد؛ بر خلاف باطل که وجود ثابتی ندارد؛ گرچه تشابه به حق پیدا میکند و گمان میرود که حق است؛ ولی در تعارض با حقّ نابود و محو میشود؛ مثل آب که عینیت و واقعیتی در خارج دارد؛ در مقابل آن، سراب است که مانند آب به نظر میرسد، ولی برای تشنه رفع عطش نمیکند.
نظام خلقت امتزاجی از حق و باطل است و سنت الهی بر مهلت دادن به باطل تعلق گرفته تا اینکه حق با باطل تعارض کند؛ آنگاه خداوند با حق، باطل را هلاک و نابود خواهد ساخت [۶].[۷]
منابع
پانویس
- ↑ بهاءالدین خرمشاهی، قرآن کریم، ترجمه، توضیحات و واژهنامه، ص۷۶۰.
- ↑ احمد بن یوسف سمین حلبی، عمدة الحفاظ، ج۲، ص۱۷۰.
- ↑ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۴، ص۳۵۹.
- ↑ «و بگو حقّ آمد و باطل از میان رفت؛ بیگمان باطل از میان رفتنی است» سوره اسراء، آیه ۸۱.
- ↑ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۴، ص۳۵۹.
- ↑ سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۱۴، ص۲۶۲-۲۶۳.
- ↑ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص: ۳۲۶.