احمد بن محمد بن ابی‌نصر بزنطی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۷ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۰۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

از ثقات راویان حدیث و صاحب کتاب الجامع است که به «جامع بزنطی» معروف است. بزنطی از محضر امام موسی بن جعفر(ع) نیز کسب فیض نموده و نزد حضرت رضا(ع) مرتبه و منزلتی داشته و پس از آن حضرت، به فرزندش جوادالائمه(ع) نیز اختصاص داشته است[۱]. بزنطی، منسوب به بیزانطیه، یکی از مستعمرات یونان است که توسط قسطنطین کبیر، در سده هفتم پیش از میلاد تجدید بنا شده و پایتخت امپراتوری روم شرقی (دولت بیزانس) بود و به همین دلیل نام قسطنطنیه را بر آن نهادند. بعید نیست که خود بزنطی یا پدران او، در جنگ‌های بین مسلمانان و روم شرقی اسیر شده و به دیار اسلامی انتقال یافته، یا به خواسته خویش به بلاد بین النهرین مهاجرت نموده و در کوفه سکونت گزیده باشند. از آنجا که در برخی از منابع از او به عنوان «مولی السکونی» یاد کرده‌اند، احتمال اسارت وی تقویت می‌شود؛ زیرا به احتمال قوی، معنی مولی در اینجا آزاد کرده است که معلوم می‌شود وی نخست غلام فردی به نام سکونی بوده که او از اصحاب حضرت صادق(ع) به شمار می‌رفته و قضاوت بصره را بر عهده داشته و مردی موجه شمرده می‌شده است. احتمال دیگری نیز موجود است و آن اینکه مولی به معنی حلیف و هم‌پیمان باشد، این نیز احتمال اسارت یا مهاجرت بزنطی را تأیید می‌کند؛ زیرا معمولا افراد غیر عرب خود را به شخصیت‌ها یا قبایل معروف منتسب می‌کردند و با آنان پیمان می‌بستند.

بزنطی می‌گوید: «من از کسانی بودم که به امامت موسی بن جعفر(ع) اعتقاد داشتم ولی درباره امامت حضرت رضا(ع) در حال تردیده بودم. نامه‌ای به امام(ع) نوشتم و از چند مسئله سؤال کردم ولی مهم‌ترین مسئله‌ای که در نظر داشتم، از یادداشت آن غفلت نمودم. نامه را به امام(ع) رساندم و ایشان در نامه‌ای جواب همه آن مسائل را آورده بود و در آخر نامه اضافه فرموده بودند که مهم‌ترین مسئله خود را فراموش کرده بودی، ایشان هم سؤال فراموش شده من و هم جواب آن را مرقوم داشتند. این چنین شد که به امامت ایشان معتقد شدم. بعد خدمت امام(ع) رسیدم و عرض کردم: مایلم مواقعی را که از طرف دشمنان برایم خطری نیست راهنمایی بفرمایید منزل شما بیایم. بزنطی افزود: یک روز نزدیک غروب، امام رضا(ع) مرکب سواری خود را برایم فرستاد و خدمتش رسیدم. نماز مغرب و عشاء را با ایشان خواندم. بدون اینکه من تقاضا کنم، شروع نمودند از مشکلات و مسائل یک به یک پرده برداشتن، و من یادداشت کردم. مدتی از شب گذشت، در این موقع رو به غلام نمود و فرمود: همان رختخوابی که خودم می‌خوابم بیاور تا بزنطی در آن بخوابد. از دلم گذشت که کسی در دنیا مانند من نیست. در این هنگام امام(ع) فرمودند: ای احمد! مبادا افتخار کنی بر دوستان خود به واسطه این کار. و سپس ادامه دادند: صعصعة بن صوحان مریض شد، جدم امیر المؤمنین(ع) به عیادتش رفت، خیلی نسبت به او لطف نمود. دست مبارک بر پیشانیش گذاشت. وقتی می‌خواست حرکت کند فرمود: صعصعه! مبادا بر دوستان خود به واسطه این کار من افتخار کنی. «فَإِنِّي إِنَّمَا فَعَلْتُ جَمِيعَ ذَلِكَ لِأَنَّهُ كَانَ تَكْلِيفاً لِي» (من این کارها را که انجام دادم از این جهت است که وظیفه خود می‌دانم)»[۲]. وفات بزنطی به سال ۲۲۱ هجری، یعنی ۱۸ سال پس از شهادت حضرت امام رضا(ع) اتفاق افتاد[۳]

منابع

پانویس

  1. معجم رجال الحدیث، ج۲، ص۲۳۱.
  2. بحارالانوار، ج۴۹، ص۴۹؛ زندگانی امام هشتم(ع)، ص۱۶۲؛ معجم رجال الحدیث، ج۲، ص۲۳۱ تا ۲۴۴.
  3. محمدی، حسین، رضانامه ص ۶۰.