نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Admin(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۲۰ مارس ۲۰۱۹، ساعت ۱۲:۳۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۲۰ مارس ۲۰۱۹، ساعت ۱۲:۳۵ توسط Admin(بحث | مشارکتها)
در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل دین (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
دین: مجموعهای از باورها، ارزشها و نمادهای توحیدی یا غیرتوحیدی[۱].
واژهشناسی لغوی
دین در لغت به معنای جزا، اطاعت و انقیاد[۲]. آمده است. اطاعت و پیروی را بدین جهت دین نامیده اند که اطاعت برای جزا و پاداش است[۳]. نیز دین را به چیزی که معبود به واسطه آن اطاعت میشود، معنا کردهاند[۴]. در شرع، دین عبارت است از چیزی که وضع آن الهی باشد و صاحبان خرد را به اختیار خود به سوی رستگاری در این دنیا و حسن عاقبت در آخرت هدایت کند و شامل عقاید و اعمال میشود[۵]. [۶]
واژه دِین اسم مصدر[۷]، برگرفته از ریشه "د- ی - ن" و در لغت دارای معانی گوناگون و گاه متضادی است؛ طاعت، نافرمانی، کیفر و پاداش، قضاوت، عادت و خلق و خوی از این معانیاند. واژه دین هر چند با ریشه و ساختاری مشترک بر همه این معانی دلالت دارد، کاربرد فعل مربوط به هریک از معانی با دیگری متفاوت است و با توجه به همین اختلاف در کاربرد، معانی مختلفی را میرساند؛ گاهی فعلِ برگرفته از ریشه دین، بیهیچ حرف اضافهای در معنای متعدی به کار میرود "مانند دانَهُ". در این صورت معانی "به او پاداش داد"، "او را مجازات کرد"، "از او فرمانبرداری کرد"، "او را به اطاعت در آورد" و "درباره او داوری کرد" را میرساند[۸] گاهی فعل آن همراه حرف تعدی "لام" به کار میرود "مانند دانَ لَهُ". در این صورت معنای "از او اطاعت کرد" را میرساند[۹] گاهی نیز همراه حرف تعدى "باء" "مانند دانَ بِالاسلام" به کار رفته و معنای ایمان آوردن و گرویدن "به دین و عقیدهای" را میرساند[۱۰][۱۱].
دین به معنای اصطلاحی آن "کیش و آیین" به معنای طاعت و فرمانبرداری گرفته شده[۱۲] و به اعتبار انقیاد و تبعیتی که از یک آیین و شریعت میشود، به آن دین گفته میشود[۱۳][۱۴].
برخی واژه پژوهان قرآنی ریشه "د-ی-ن" را در اصل به معنای خضوع و انقیاد در برابر برنامه یا مقرراتی معین - نه هر طاعتی - دانسته و معتقدند که معانی طاعت، تعبد، محکوم و تسلیم شدن در برابر یک فرمان، داوری، قانون، کیفر و پاداش، به آن معنای اصلی نزدیکاند، بنابراین، جزا، حساب، طاعت، عادت و جز آن، مصادیق معنای یاد شدهاند[۱۵][۱۶].
ارتباط دین با مفاهیمی چون شریعت و ملت مورد اتفاق نیست. عموم صاحب نظران، دین را فراگیرتر از شریعت دانسته و براین باورند که "دین" بر اصول عقاید، احکام و اخلاق اطلاق میشود[۱۷]؛ ولی "شریعت" فقط به احکام عملی فرعی گفته میشود[۱۸] بر همین اساس، اصول دین همه پیامبران برخلاف شریعت آنان یکی[۱۹] و نسخ ناپذیر است[۲۰]؛ اما شریعت هر پیامبری در برخی از احکام با دیگری فرق دارد[۲۱] گروهی دیگر دین، شریعت و ملت را مترادف[۲۲] و به معنای مجموعهای از اصول و فروع وحیانی و گاه دربرگیرنده تاریخ زندگی و سیره اولیای دین دانستهاند[۲۳] بر این اساس، تفاوت دین، شریعت و ملت فقط اعتباری است[۲۴].
مجموع آموزههای اعتقادی و عملی "هست و نیستها و باید و نبایدها" به اعتبار اینکه از آنها پیروی میشود، دین، به جهت اینکه املاء و نوشته میشوند، ملت و از آنجا که برای انسان تشریع شدهاند، شریعت خوانده میشوند[۲۵][۲۶].
واژه دین در اصطلاح رشتههایی چون فلسفه دین، جامعهشناسی دین و روانشناسی دین در برابر noigiler به کار میرود. تعریف اصطلاحی دین در این حوزهها مورد اتفاق نیست. انبوهی از تعاریف وجود دارند که به رغم مشابهتهایی چند، یافتن یک مخرج مشترک برای همه آنها، حتى ارائه فهرست ناقصی از آنها عملاً ناممکن است. تعاریف یاد شده نمایانگر نگرشهایی بسیار متفاوت و گاه غیر قابل جمعاند[۲۷] این وضعیت از یک سو زاییده نگرشهای گوناگون به دین و از سوی دیگر برخاسته از تنوع فراوان چیزی است که به نام دین شناخته میشود؛ به گونهای که از یکتاپرستی گرفته تا روح پرستی، بتپرستی، پرستش اجرام آسمانی، اعتقاد به رب النوعها و نیروهای جادویی و تقدیس برخی حیوانات و اشیاء همگی به نام "دین" شناخته میشوند[۲۸] از آنجا که ارائه تعریفی فراگیر از آنچه به نام دین شناخته میشود، نه امکان پذیر است نه ضرورتی دارد، تنها به دستهبندی کلی تعاریف و بيان تعریف مورد نظر خویش میپردازیم[۲۹].
معنای اصطلاحی دین
مفهوم اصطلاحی دین با دو رویکرد برون دینی "بدون توجه به آموزههای دین" و درون دینی "بر اساس آموزههای خود دین" تعریف شده است[۳۰][۳۱]:
رویکرد برون دینی: در این رویکرد، دین به مثابه یکی از نیازها و لوازم جدا ناشدنی زندگی انسان دانسته و غالباً با رویکرد جامعه شناختی و روان شناختی به تحلیل کارکرد گرایانه آن پرداخته میشود. نادیده گرفتن ماهیت الهی وحیانی دین و در نتیجه، تقدس زدایی از آن، همچنین به تعبیر "جان هیک"، بر ساخته بودن تعاریف، از چالشهای جدی این رویکرد است. در تعاریف برون دینی، عمدتاً دین از مؤلفههای اصلی فرهنگ و زاییده ذهن بشر و جامعه پنداشته میشود که در فرایند حیات جمعی و برای پاسخگویی به نیازهای اجتماعی و روانی انسان پدید آمده است، برای همین، ابتدا نیازهای بشری شناسایی، آن گاه دین با توجه به کارکرد آن در برآوردن این نیازها تعریف میشود. تعاریف مبتنی بر این رویکرد هر چند هر یک، بُعدی از ابعاد دین را بیان میکند، از ترسیم سیمای کامل آن، به ویژه ادیان وحیانی ناتواناند[۳۲][۳۳].
رویکرد درون دینی: در این رویکرد، با توجه به خاستگاه الهی دین و بر اساس آموزهها و منابع اصیل دینی، به تعریف آن پرداخته میشود. رویکرد درون دینی که بیشتر مربوط به متکلمان الهی است، به سبب توجه به "ماهیت وحیانی" دین و آموزههای آن از دقت و درستی بیشتری برخوردار است، زیرا اساساً برای تعریف درست یک دین باید آموزههای آن را به دقت شناخت و آنها را بر اساس منابع اصیل آن دین تعریف کرد.
در رویکرد درون دینی، ادیان ابتدا به دو دسته بزرگ الهی و بشری قسمت میشوند؛ ادیان الهی، ماهیت وحیانی و ریشه در غیب دارند و انسان، فقط دریافتکننده آن بوده و هرگز در ساخت و ساز آن نقشآفرین نیست[۳۴]؛ ولی ادیان بشری، بازتاب نیازهای زیستی، روانی و اجتماعی آدمی - براساس شناخت خود او از آنها - و پدید آمده انسان و عمدتاً دارای درونمایه بتپرستی و اعتقاد به نیروهای جادویی است[۳۵].
از سوی دیگر، ادیان الهی موجود نیز به دین حق و دین باطل قسمت میشوند؛ دین حق دارای باورها، ارزشها، هنجارها و مناسک درست، مطابق با واقع و برخوردار از ضمانت کافی برای صحت و اعتبار خویش است، درحالی که آموزههای دین باطل در گذر زمان، دستخوش تغییر و تحریف گشته و با فاصله گرفتن از آموزههای اصلی با خرافه و اباطیل درهم آمیختهاند[۳۶]، بنابراین، دین الهیِ بر حق، برخاسته از اراده تشریعی خداست که در قالب مجموعه گستردهای از معارف و در حوزههای معینی مانند باورها، ارزشها، ایدئولوژی، هنجارها و نمادها ارائه و از راه وحی در اختیار انسان قرار داده شده است تا زندگی او را برای رسیدن به هدف آفرینش هدایت کند[۳۷][۳۸].
در نگاهی تفصیلی به رابطه دین و حکومت، ۴ حالت در این زمینه فرض شده است؛
ارزشپسند:دین، تنها به اصول ارزشیِ حکومت، همچون تکلیف دولت در برابر مردم، مالكيّت اجتماعی بیت المال[۳۹]، مساوات، آزادی[۴۰]، با محوریّت اصل عدالت در همه موارد اشاره کرده است. مسائل ویژه شکل حکومت، به اوضاع ویژه صدر اسلام وابسته است.[۴۱].
آرمانپسند: پیوند دین با حکومت در بُعد جهانبینی خاصّ دینی است و حکومت باید در جهت خدمت به اهداف دینی قانون گذارد؛ بیآنکه در چگونگی قانونگذاری دخالت و حدود و تکالیف ویژهای را معیّن کند[۴۲].
پیوند دستوری محدود:دین با یادکرد اصول کلّی، بخشی از راهبردهای خاصّ حکومتی را نیز در نظر داشته و بخش دیگر را به عهده عقل و تجربه گذارده است[۴۳].
پیوند دستوری جامع: مجموعه راهبردهای حکومتی را از دین میتوان برداشت کرد[۴۴]. قرآن کریم، این کتاب جامع هدایت[۴۵]﴿﴿وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلاء وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ﴾﴾[۴۶] در بردارنده اصولی است که عقلها بینیاز از فراگیری آن نیستند[۴۷]. بازکاوی ماهیّت حکومت که کاملترین راه دستیابی به اهداف دین است و تجلّیگاه ولایت که شرط کمال دین خوانده شده ﴿﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلاَّ مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُواْ بِالأَزْلامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴾﴾[۴۸][۴۹] در کنار لحاظ دین که تشریعِ برآمده از فطرت ﴿﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ﴾﴾[۵۰] و احیاگر معرفت[۵۱] و اعمّ از هدایتهای عقلانی و نقلی جریان پذیری آموزههای قرآنی بر متغیّرها و مدیریّت تغییر است[۵۲] و نقش محوری شخص حاکم به عنوان امتداد بخش خطّ رسالت در حوزه استخراج و تطبيق معارف عمیق قرآنی ﴿﴿وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُواْ بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلاَّ قَلِيلاً﴾﴾[۵۳][۵۴] میتواند ما را به این دیدگاه پایبند سازد.
نگرش سکولاریسم، با استناد به خالی بودن دین از اصطلاحات حکومتی[۵۵]، و عدم امکان اشتمال دین به عنوان امری ثابت و کلّی بر سیاست که متغيّر نسبی و جزئی است[۵۶]، یا ترتّب آفاتی چون ورود دین در بازیهای سیاسی[۵۷]، قلمرو دین را تنها در امور شخصی دانسته و دیدگاه اخیر را به نقد میکشد. این دیدگاه در پاسخ به شبهه انحصار رسالت به انذار ﴿﴿أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُواْ مَا بِصَاحِبِهِم مِّن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ نَذِيرٌ مُّبِينٌ﴾﴾[۵۸] یا سلب مسئولیّت حفاظت آن از پیامبر را[۵۹]﴿﴿مَّنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَن تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا﴾﴾[۶۰] در زمینه سلب مسئولیّت در قبال جلب اسباب خارج از اختیار میداند[۶۱] افزون بر این، مسئولیّت انذار که از شئون امر به معروف و نهی از منکر است، شروطی میخواهد که تنها در سایه حکومت دین شدنی است و اصطلاحات سیاسی بسیار قرآن نیز بر اساس مبانی سیاسی مترقّی این کتاب تفسیر میگردند.
در مورد چالش ثبات دین و دگرگونی سیاست نیز با عطف عنان به سیاست متعالی و ارزشمدار و توجه به تمامی جوانب مادّی و معنوی در قانونگذاری، پذیرش عقل در حریم دین به عنوان یکی از منابع اجتهاد و استنباط احکام متغیّر از اصول ثابت، عنایت به رابطه علّی و معلولی احکام با مفاسد و مصالح واقعی و درجهبندی احکام، استعمال قواعد حاکم و ثانوی - مانند قاعده لاحرج و لاضرر - و اختیارات شخص حاکم جامعه اسلامی[۶۲] از حکومت دینی دفاع شده است. در ناسازگاری اهداف و دستورهای دینی با زعامت سیاسی دین نیز اشکالاتی یاد شده است، همچون استبدادی و محدودیّتزایی و تعصّبآفرین بودن احکام، تمرکز قدرت و عدم تفکیک قوا، عدم کنترل بر رهبری و عدم توجه به رأی اکثریت مردم و محدودیت در ابراز عقیده حتّى برای پیامبر(ص) ﴿﴿إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ وَلاَ تَكُن لِّلْخَائِنِينَ خَصِيمًا﴾﴾[۶۳]، اصل دینی زهدگرایی و گریز از دنیا و غیر انسانی بودن حکومت دینی به جهت احکامی مانند ولایت، تسليم، تبعیت و عبودیت که شخصیت و حقوق انسان را نادیده میگیرد[۶۴] در پاسخ، اینگونه اشکالات، برخاسته از بد فهمیدن دین و احکام و مصالح آنها و خلط ادیان با هم و اشتباه در تفسير سیاست یا حقوق انسان دانسته شده و گاه نیز مشکل از ناتوانی حکومتها تلقی شده است که در مقام اجرا گاه مراد از حکومت دینی، حکومت حاکمان دینی است، بیآنکه تعالیم دینی در جامعه نهادینه شده باشند[۶۵]
↑نک: الفواتح الإلهيه، ج ۱، ص ۴۳۵؛ زبدة التفاسير، ج ۳، ص ۵۹۹.
↑ و (یاد کن) روزی را که در هر امّتی گواهی از خودشان بر آنان برانگیزیم و تو را بر اینان گواه آوریم و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است؛ سوره نحل، آیه: ۸۹.
↑نک: تفسیر ثعلبی، ج ۶، ص ۳۷؛ المیزان، ج ۷، ص ۸۱-۸۲.
↑مردار و خون و گوشت خوک و آنچه جز به نام خداوند ذبح شده باشد و مرده با خفگی و مرده با ضربه و مرده با افتادن از بلندی و مرده از شاخ زدن حیوان دیگر و آنچه درندگان نیمخور کرده باشند- جز آن را که (تا زنده است) ذبح کردهاید- و آنچه بر روی سنگهای مقدّس (برای بتها) قربانی شود و آنچه با تیرهای بختآزمایی قسمت کنید (خوردن گوشت همه اینها) بر شما حرام و آنها (همه) گناه است؛ امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بیآنکه گراینده به گناه باشد بیگمان خداوند آمرزندهای بخشاینده است؛ سوره مائده، آیه: ۳.
↑تفسیر قمی، ج ۱، ص ۱۶۲؛ الکافی، ج ۱، ص ۱۹۸؛ نک: الدر المنثور، ج ۲، ص ۲۵۹.
↑ بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمیدانند؛ سوره روم، آیه: ۳۰.
↑ و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش میکنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز میبردند کسانی از ایشان که آن را در مییافتند به آن پی میبردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمیبود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی میکردید؛ سوره نساء، آیه: ۸۳.
↑نک: تفسير مقاتل، ج ۱، ص ۳۹۳؛ احکام القرآن، جصاص، ج ۳، ص ۱۸۴.
↑ هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بیگمان از خداوند فرمان برده است و هر که رو گرداند (بگو بگرداند) ما تو را مراقب آنان نفرستادهایم؛ سوره نساء، آیه:۸۰.
↑ ما این کتاب (آسمانی) را بر تو، به حق فرو فرستادهایم تا در میان مردم بدانچه خداوند به تو نمایانده است داوری کنی و طرفدار خائنان مباش؛ سوره نساء، آیه: ۱۰۵.