ازدواج پیامبر با خدیجه
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
- اين مدخل از زیرشاخههای بحث ازدواج است. "ازدواج پیامبر با خدیجه" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ازدواج پیامبر با خدیجه (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- در راستای تلاش حکام مستبد اموی، در زدودن نام پیامبر(ص) از مأذنهها و کاستن از قداست و عظمت آن بزرگوار، جعل حدیث، حربهای کارآمد بود که در مقیاس وسیعی به کار گرفته شد. متأسفانه بیشتر این احادیث جعلی که در سرتاسر سیره نبوی(ص) با حجم بسیار زیاد وجود دارند، امروزه از شهرت زیادی برخوردار شدهاند. این امر که بیشتر در لسان اهل سنت دیده میشود، سبب شده است تا بسیاری از احادیث صحیح و مسلّم تاریخی، کنار زده شوند. از جمله مواضعی که به علت وجود این احادیث نادرست سعی در تخریب آن شده است، جریان ازدواج پیامبر(ص) با خدیجه(س) و وقایع پیرامون آن است[۱].
ازدواج با پیامبر(ص)
- خدیجه(س) -دختر خویلد بن اسد- زنی بازرگان، توانگر و صاحب جاه و شرف بود. او مردان را برای تجارت اجیر میکرد و یا برای آنها نصیبی از سود خود مقرر میفرمود[۲]. هنگامی که خدیجه(س) از امانتداری، راستگویی و اخلاق نیکوی پیامبر(ص) باخبر شد، شخصی نزد آن حضرت فرستاد و به او پیشنهاد کرد که با مال و کالای وی به شام سفر کند[۳] و بهره بیشتر و بهتر از دیگران دریافت کند. خدیجه(س) غلام خود "میسره" را در این سفر با حضرت(ص) همراه کرد. پس از بازگشت از این سفر تجاری، میسره، بانوی خود را از وقایع و اتفاقات سفر آگاه کرد[۴]. خدیجه(س) که زنی شریف، خردمند و با تدبیر بود، برای حضرت(ص) پیغام فرستاد و گفت: "ای پسر عمو! من خواهان ازدواج با تو هستم؛ چرا که خویشاوند من هستی و در بین خاندانت بزرگوار، امانتدار، خوشخلق و راستگویی"[۵][۶].
- در روایتی دیگر این چنین آمده است که او دوست خود، نفیسه بنت منبه (منیه) را نزد رسول خدا(ص) فرستاد تا در این باره با او گفتگو کند. نفیسه نزد پیامبر(ص) آمد و علت ازدواج نکردن ایشان را جویا شد. حضرت پاسخ داد: "چیزی ندارم که با آن ازدواج کنم". نفیسه گفت: "اگر این مانع برطرف، و از تو دعوت شود با کسی که در زیبایی، مال و شرف، همتای توست با او ازدواج میکنی؟" حضرت پرسید: "او کیست؟" گفت: "خدیجه(س)".
- خدیجه(س) از لحاظ نسب در ردههای میانی قریش و از لحاظ مجد، شرف و ثروت والاترین زن قریش به شمار میآمد؛ بیشتر مردان قریش در آرزوی آن بودند که بتوانند با او ازدواج کنند؛ اما خدیجه(س)، تمام خواستگارها و مهریههای سنگین را ردّ کرده بود[۷].
- چون پیغمبر(ص) از این پیشنهاد آگاه شد، با خویشان و عموهای خود مشورت کرد؛ آن گاه به اتفاق ابوطالب و چند تن از عموهای خود نزد ورقه بن نوفل - پسر عموی خدیجه(س)- رفت و ایشان را از او خواستگاری کرد[۸][۹].
- ابوطالب در مجلس خواستگاری، گفت: "حمد و سپاس خدای این خانه را، آن کسی که ما را از ذریة ابراهیم و اسماعیل قرار داد و ما را در حرم امنی فرود آورد، بر مردم برتری داد و به این سرزمین برکت و نعمت بخشید؛ اما این برادر زادهام بر تمام مردان قریش، برتری و رجحان دارد.
- در این برتری با هیچ کس مقایسه نشود و در میان مردم، برایش همانندی نیست. اگر چه از لحاظ مالی تهیدست است؛ اما مال، عاریهای است که پایدار نمیماند و سایهای است که زایل میشود. او به خدیجه(س) راغب و خدیجه(س) نیز به او مشتاق است. ما آمدهایم که با رضایت خدیجه(س) او را از شما خواستگاری کنیم. مهریه او بر عهده من است که اگر بخواهید پرداخت میکنم. قسم به خدای این خانه! محمد(ص) دارای اقبالی بلند، دینی شایع و خردی کاستیناپذیر است"[۱۰].
- سپس عموزاده خدیجه(س)، شروع به سخن کرد؛ اما به لکنت افتاد و از پاسخ ابوطالب بازماند. پس خدیجه(س) شروع به سخن کرد و رضایت خود را از این ازدواج اعلام فرمود و بیان داشت که حاضر است مهریه خود را از مال خویش بپردازد که این سخن، تعجب حاضران را برانگیخت؛ دیگران گفتند: "عجیب است که مهریه مرد را زنان میدهند؟" ابوطالب خشمگین شد، از جای برخاست و گفت: "اگر مثل برادرزادهام بودید، زنان، شما را با بیشترین کابین (مهریه) طلب میکردند و اگر فردی مثل شما باشد؛ حتی با کابینهای بالا، زنان حاضر به ازدواج با او نیستند"[۱۱]. آنگاه ابوطالب شتری کشت و رسول خدا(ص) به ازدواج خدیجه(س) در آمد.
- این سخنان به خوبی نشان از جایگاه پیامبر(ص) در قلوب مردم مکه در قبل از بعثت داشت و خود میتواند در ردّ روایات جعلی که آن حضرت(ص) را یتیم ابیطالب معرفی میکنند، کافی باشد. این روایات، چنان شخصیت پست و حقیری را برای حضرت(ص) ساخته و پرداختهاند که جریان خواستگاری ایشان از خدیجه(س) را مسخره کردن شخصیت حضرت و و دیگران دانستهاند[۱۲]. روایات بیپایه و اساسی که تنها برای کاستن از شخصیت پیامبر(ص) و انحراف ذهنهای مردم، از سوی دشمنان دین جعل شدهاند؛ از اینرو نقل این دروغها را شایسته مقام منیع ایشان ندیدیم و از پرداختن به آن صرفنظر کردیم[۱۳][۱۴].
- سرانجام، مهریه این ازدواج، دوازده اوقیه طلا[۱۵] یا بیست ماده شتر جوان[۱۶] در نظر گرفته شد و خدیجه(س) به منزل رسول خدا(ص) رفت[۱۷].
ملاحظاتی در باب این ازدواج
- مؤرخان و عالمان درباره این ازدواج خجسته و پُر میمنت، مطالبی گفتهاند که پرداختن به آن امری مهم و در خور توجه است.
سن ازدواج
- سن شریف آن بانو در زمان ازدواج، همواره از موضوعاتی بوده است که مورخان شیعه و سنی از گذشتههای دور تاکنون بدان پرداخته و مطالبی را نیز عنوان کردهاند. در مقدار سن رسول خدا(ص) و خدیجه(س) بین مؤرخان اختلاف است. آنان سن حضرت را ۲۳[۱۸]، ۲۵[۱۹]، ۲۸[۲۰] و برخی هم ۳۰ سال برشمردهاند[۲۱]؛ امّا درباره سن جناب خدیجه(س) اختلافهای بیشتری بین مؤرخان وجود دارد. غالب مؤرخان و علمای اهل سنت که کتبشان در دست است، بر ۴۰ ساله بودن آن بانو در زمان ازدواج تأکید کردهاند[۲۲]. البته اقوال دیگر علما نیز در این باره قابل توجه است؛ به گونهای که خواننده به تردید وا میدارد؛ چرا که در این روایات، سن ایشان، بسیار کمتر از آن چیزی است که بسیاری از علمای اهل سنت و حتی بعضی از علمای شیعه بر آن تأکید داشته و ادعای شهرت کردهاند.
- اقوال دیگر علما در این باره:
- ۲۵ سالگی: این قول را بیهقی در دلائل النبوه[۲۳] و ابن کثیر در البدایه و النهایه اصح اقوال دانستهاند[۲۴]. قاضی ابرقوه نیز در کتابش این قول را مشهورترین آنها معرفی کرده است[۲۵]. این قول در کتب السیرة الحلبیه[۲۶] و... نیز بیان شده است.
- ۲۸ سالگی: بسیاری از مؤرخان بر ۲۸ سالگی حضرت خدیجه(س) در زمان ازدواج با رسول خدا(ص) تأکید کردهاند. شذرات الذهب[۲۷]، انساب الاشراف[۲۸]، سیر اعلام النبلاء[۲۹]، السیرة الحلبیه[۳۰]، تاریخ خمیس[۳۱] و... از جمله کتابهایی هستند که پس از یادآوری این قول، آن را بر دیگر اقوال برتری دادهاند.
- ۳۰ سالگی: این نظر نیز از جمله اقوالی است که در کتب السیرة الحلبیه[۳۲]، تاریخ الخمیس[۳۳]، و... به آن پرداخته شده است.
- ۳۵ سالگی: این قول نیز از جمله اقوالی است که در کتب البدایه و النهایه[۳۴] و السیرة الحلبیه[۳۵] عنوان شده است[۳۶].
- ۴۰[۳۷]، ۴۴[۳۸]، ۴۵[۳۹] و ۴۶ سالگی[۴۰] از دیگر اقوالی است که مؤرخان بدان پرداختهاند.
- در کتاب دلائل النبوه بیهقی و السیرة النبویه ابنکثیر نیز اشاره شده است که سن خدیجه(س) زمان ازدواج، کمتر از ۳۰ سال بوده است؛ آنجا که در سن وفات آن بانو میگوید: بلغت خدیجه خمساً و ستین سنه و یقال خمسین سنه و هو اصح[۴۱]. اگر قول مشهور در سن رسول خدا(ص) را ۲۵ سال بدانیم با احتساب اینکه حضرت در چهل سالگی مبعوث شدند و در سال دهم بعثت، حضرت خدیجه(س) وفات کردهاند میتوان گفت: سن خدیجه(س) در زمان ازدواج ۲۵ سال بوده است.
- حاکم نیشابوری نیز در مستدرک، از هشام بن عروه نقل میکند: "خدیجه در حالی وفات کرد که سن شریفش ۶۵ سال بود. این قول، شاذ است و به نظر من، سن او به ۶۰ سال نرسید"[۴۲] در این صورت میتوان گفت که او هم معتقد بوده است که سن حضرت خدیجه(س) در زمان ازدواج، کمتر از ۳۵ سال بوده است[۴۳].
منابع
پانویس
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، ازدواج پیامبر با خدیجه، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۰۷.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۴؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۸۰.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۸۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۸۰.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۸۸-۱۸۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۸۱؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۷.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۸۱؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة فی معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۶۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۸۹.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، ازدواج پیامبر با خدیجه، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۰۷-۱۰۸.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۸۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۵.
- ↑ کلینی، اصول کافی، ج۵، ص۳۷۴.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، ازدواج پیامبر با خدیجه، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۰۸.
- ↑ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۱، ص۴۲؛ کلینی، اصول کافی، ج۵، ص۳۷۴؛ ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۲۰۱-۲۰۲؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۰.
- ↑ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۴۲؛ کلینی، اصول کافی، ج۵، ص۳۷۵.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۸۲؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۰-۲۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۶ به بعد.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۸۲: محمد بن احمد دولابی، الذریة الطاهره، ص۵۱؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۸۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۶ به بعد.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، ازدواج پیامبر با خدیجه، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۰۸-۱۰۹.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۳؛ محمد بن احمد دولابی، الذریة الطاهره، ص۲۸.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۹۰.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، ازدواج پیامبر با خدیجه، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۱۰.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۸؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۰.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۸.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۸.
- ↑ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۰.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۸۰.
- ↑ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة فی احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۷۱.
- ↑ ابن کثیر، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۵۰، ج۱، ص۲۶۵؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۲، ص۲۹۴.
- ↑ قاضی ابرقوه، سیرت رسول الله(ص)، ج۳، ص۲۴۶.
- ↑ ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۲۰۴.
- ↑ شهاب الدین ابوالفرج ابن العماد، شذرات الذهب، ج۱، ص۱۳۴.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۸.
- ↑ شمس الدین محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۲۰۴.
- ↑ ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۲۰۴.
- ↑ شیخ حسین دیار بکری، تاریخ خمیس فی احوال انفس النفیس، ج۱، ص۲۶۴.
- ↑ ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۲۰۴.
- ↑ شیخ حسین دیار بکری، تاریخ خمیس فی احوال انفس النفیس، ج۱، ص۲۶۴.
- ↑ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۲، ص۲۹۵؛ ابن کثیر، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۶۵.
- ↑ ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۲۰۴.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، ازدواج پیامبر با خدیجه، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۱۱.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۸۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۵.
- ↑ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۳، ص۱۸۴-۱۹۱.
- ↑ شیخ حسین دیار بکری، تاریخ الخمیس فی احوال انفس النفیس، ج۱، ص۲۶۴.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۸.
- ↑ ابو بکر بیهقی، دلائل النبوة فی احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۷۱؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۲، ص۲۹۴؛ ابن کثیر، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۶۴.
- ↑ حاکم نیشابوری، مستدرک، ج۳، ص۱۸۳.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، ازدواج پیامبر با خدیجه، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۱۲.