جهانبینی در کلام اسلامی
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل جهانبینی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
تعریف جهانبینی
- پاسخ به پرسشهای بنیادی انسان، دربارۀ جهان را، جهانبینی میگویند، مثلًا اینکه انسان از کجا آمده، به کجا میرود، هدف زندگی او چیست، از کدام قوانین باید پیروی کند، آیا آزاد است یا مجبور. تفاوت میان جهانبینی و ایدئولوژی در این است که جهانبینی مکتب نظری است، ولی ایدئولوژی بر پایۀ مکتب نظری یک مکتب عملی است. از آن رو که حکمت عملی، زاده حکمت نظری است، میتوان گفت همۀ ایدئولوژیها بر پایه جهانبینی شکل میگیرند[۱].
تقسیم بندی کلی درباره جهانبینی
- در یک تقسیم بند کلی جهانبینی به دو قسم تقسیم میشود
- جهانبینی الهی: که بر سه باور اصلی پایه گذاری شده است باور به خدای یگانه، پیامبران الهی و جهان آخرت. اما مذهب شیعه دو اصل دیگر به نام امامت و عدل را نیز در اصول جهانبینی، جای داده است. بنابراین طبق این مذهب پنج اصلِ، یعنی توحید، نبوت، امامت، عدل و معاد مبانی نظری شیعه را میسازند. جهانبینی الهی با سرچشمهای جاودان پیوند دارد و از این رو، قوانین آن پایدار و ماندگارند و تغییر نمیپذیرند[۲].
- جهانبینی مادی: این نوع جهانبینی بر دو باور یعنی حس و تجربه بنا شده است و از این جهت که ماده همواره در حال تغییر و تحول است، اساس جهانبینی مادی، پیوسته در حال تغییر است و همچنین حس و تجربۀ بشری نیز برای رسیدن به حقیقت هستی، محدود و ناقص است و دقیقا فرق این نوع جهانبینی با جهانبینی الهی در همین است که در جهانبینی الهی چون با سرچشمهای جاویدان پیوند دارد، قوانین آن پایدار و ماندگارند و تغییر نمیپذیرند در حالی که در جهانبینی مادی از قوانین پایدار محروم است[۳].
جهانبینی از نگاه کلامی
- جهانبینی از منظر علم کلام یعنی سلسله اعتقادات و بینشهای کلی و هماهنگ دربارۀ جهان و انسان؛ طبق این معنا سیستم عقیدتی و اصولی هر دین را جهانبینی آن دین تشکیل میدهد. در واقع جهانبینی کلامی یعنی "جهانشناسی" نه "جهان احساسی". جهانبینی به مسئلۀ شناخت مربوط میشود. بنابراین، جهانبینی از مختصات انسان است و به نیروی اندیشه و تفکر و قدرت ارزیابی انسان از مجموع هستی بستگی دارد؛ برخلاف جهان احساسی که میان انسان و حیوان مشترک است. بسیاری از حیوانات از نظر جهان احساسی از انسان پیشرفتهترند، یا به این دلیل که از برخی حواس برخوردارند که انسانها فاقد آنها هستند و یا اینکه حواس مشترک آنها بسیار حساستر از انسان هاست[۴].
- باید دانست احساس، عاملی غیر از شناخت است. در واقع تفاوت انسان با سایر جانداران در همین نقطه است؛ به آن معنا که سایر جانداران، جهان را فقط احساس میکنند؛ اما انسان، علاوه بر احساس جهان، به شناخت جهان راه مییابد و آن را تفسیر میکند؛ یا لااقل میتواند جهان را بشناسد و تفسیر نماید[۵].
- با توجه به تنوع شناخت جهان و هستی و تعدد تفاسیری که از آن صورت گرفته و در نتیجه احکام و رفتارهایی که شکل پذیرفته است؛ جهانبینیها نیز متعدد است که مهمترین آنها در ادامه مورد بررسی قرار میگیرد[۶].
اسلوب جهانبینی کلامی
- جهانبینی کلامی، داری اسلوب و برنامۀ خاص است که برای ایجاد این شاکله باید از شرایط زیر برخوردار باشد[۷].
- جهانبینی باید قابل اثبات و استدلال باشد: منطقی بودن به حیات و زندگی انسان معنا دهد. منطقی بودن یک جهانبینی، زمینۀ پذیرش عقلی آن را فراهم کرده و آن را در اندیشهها قابل قبول میکند و ابهام و تاریکیهایی را که در عمل کردن به آموزهها و شاخصهای جهانبینی وجود دارد را برطرف میسازد[۸].
- جهانبینی باید به حیات و زندگی انسان معنا دهد[۹].
- جهانبینی باید آرمانساز و شوقانگیز باشد: آرمانساز بودن جهانبینی یک مکتب، نشان دهندۀ جاذبه و قدرت و پویایی آن مکتب است[۱۰].
- جهانبینی باید قدرت تقدس بخشیدن به هدفهای انسانی و اجتماعی را داشته باشد: تقدس بخشیدن یک جهانبینی به هدفهای مکتب، سبب میشود که افراد و پیروان آن مکتب به آسانی در راه تحقق هدفهای مکتب خود فداکاری و از خود گذشتگی نشان دهند و تا زمانی که یک مکتب نتواند به هدفهای خود تقدس بدهد و در افراد حس فداکاری و از خود گذشتگی ایجاد کند، آن مکتب ضمانت اجرایی ندارد و در گذر زمان پایدار نخواهد ماند[۱۱].
- جهانبینی، تعهدآور و مسئولیتساز باشد: تعهدآوری و مسئولیتسازی یک جهانبینی، فرد را در عمق وجدان، متعهد به جامعه قرار میدهد[۱۲].
منابع
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۲۱۸-۲۱۹.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۲۱۹.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۲۱۹.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۹۵-۹۷.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۹۵-۹۷.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۹۵-۹۷.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۹۵-۹۷.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۹۵-۹۷
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۹۵-۹۷
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۹۵-۹۷.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۹۵-۹۷.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۹۵-۹۷.