ملک در لغت
مقدمه
«مُلک» و «مِلک» به معنای قدرت بر تصرّف و اختیارداری و استیلای بر یک چیز است؛ خواه به اعتبارات اجتماعی یا تکوینی و یا تشریعی[۱]؛ با این تفاوت که در مِلک، شخص بر مملوک خود قیام مالکانه دارد و بنا بر محدودهای که قانون مشخص میکند، حق تصرف در ملک خود پیدا میکند؛ ولی در معنای مُلک، قیام ملوکانه و استیلای فرمانروایانه بر رعایا مد نظر است که در فارسی به «فرمانروایی» ترجمه میشود. فرمانروا حق هر گونه تصرف در امور تحت استیلای خود را دارد و حتی حق دارد مالکیت را از کسی بگیرد و یا به دیگری تفویض کند. بنابراین، مُلک اخصّ مطلق از مِلک است و مِلک به منزله جنس برای مُلک است؛ زیرا در تعریف مُلک گفته میشود آن مِلکی است که بر اوامر و نهی و فرمانروایی میشود؛ به همین دلیل: كل مُلك مِلك و ليس بعكس. اینکه خداوند در قرآن مُلک را به خود نسبت میدهد از آن روست که او تنها کسی است که حکمش تکویناً و تشریعاً در همه امور جاری است و مالکی است که استیلای کامل بر همه امور مملوک خود دارد و اگر سایرین بهرهای از مُلک دارند، تحت فرمانروایی و مُلک الهی است: ﴿قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[۲].[۳]
نکاتی پیرامون واژه «مُلک»
- همه عوالم مُلک و ملکوت، ملک پروردگار به هر دو معنا میباشد و ارزش انسانها در دنیا به میزان درک مقام مالکیت الهی در همه امور است؛ زیرا عالم دنیا، عالم حجاب و کدورت است و با خروج انسان از دنیا، در عوالم برزخ و قیامت، ظهور مُلک الهی بر همگان آشکار میشود: ﴿يَوْمَ هُمْ بَارِزُونَ لَا يَخْفَى عَلَى اللَّهِ مِنْهُمْ شَيْءٌ لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ﴾[۴]. نتیجه آنکه اگر در آیه مورد استدلال ﴿آتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا﴾ خداوند مُلک خود را به ابراهیم(ع) نسبت داد، مراد همان ولایت الهی است که مراتبی از آن به اذن پروردگار به ابراهیم(ع) و آل او(ع) داده شده است.
- در قرآن تأکید بر مالکیت علیالاطلاق الهی شده است. از آنجا که عقلاً همه عالم مخلوق الهی است، به طریق اوّلی مملوک او نیز میباشد و اگر عبد، مالک خود نیست، به طریق اوّلی مالک ما یملک خود نیز نمیباشد؛ که: العبد و ما في يده لمولاه. خداوند در قرآن کریم، بر مبنای همین اصل مسلّم و عقلایی، همه اموال و نفوس عالم را ملک خود مینامد؛ مثلاً در باب بخشش به همسر میفرماید: ﴿آتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ﴾[۵]. در مورد انفاق به فقرا نیز میفرماید: ﴿آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَأَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيهِ فَالَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَأَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ كَبِيرٌ﴾[۶]. بنابراین، مالکیّت انسانها تحت مالکیت پروردگار است و در نتیجه، مالکیت دنیوی آنان اعتباری و موقت است که به اذن شارع و در تحت ضوابط خاصی رسمیت مییابد. مالکین اجازه تصرّف در اموال خود را در محدوده شرع دارند و ولایت آنان بر ملک خود در محدوده احکام الهی است.
- خداوند ولایت خود را به اولیاء معصوم خود(ع) تفویض نموده است. در نتیجه، همه مالکیتها و ولایتها در دنیا ابتدائاً از طرف خداوند متعلق به اولیای معصوم پروردگار(ع) است و ولایت آنان در طول ولایت الهی است و ولایت سایرین - خواه در اموال و یا نفوس- با اذن امام معصوم مستقر میگردد. بنا بر آنچه گفته شد، فرمانروایی و حکومت والیان غیرمعصوم در صورتی که به اذن عام و یا خاص امام معصوم نباشد، حکومتی غاصبانه و تصرفات آنان جائرانه است؛ چنان که میفرماید: ﴿قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَكَذَلِكَ يَفْعَلُونَ﴾[۷].[۸]
منابع
پانویس
- ↑ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱۱، ص۱۶۲.
- ↑ «بگو خداوندا! ای دارنده فرمانروایی! به هر کس بخواهی فرمانروایی میبخشی و از هر کس بخواهی فرمانروایی را باز میستانی و هر کس را بخواهی گرامی میداری و هر کس را بخواهی خوار میگردانی؛ نیکی در کف توست بیگمان تو بر هر کاری توانایی» سوره آل عمران، آیه ۲۶.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۶ ص ۲۶۱.
- ↑ «روزی که آنان آشکارند و هیچ چیز از ایشان بر خداوند پوشیده نیست؛ فرمانفرمایی در این روز از آن کیست؟ از آن خداوند یگانه دادفرما» سوره غافر، آیه ۱۶.
- ↑ «و از مال خداوند که به شما بخشیده است به آنان (برای کمک به بازخرید) بدهید» سوره نور، آیه ۳۳.
- ↑ «به خداوند و پیامبرش ایمان آورید و از آنچه شما را در آن جانشین کرده است ببخشید؛ بنابراین از شما آن کسان که ایمان آورند و انفاق کنند پاداشی بزرگ خواهند داشت» سوره حدید، آیه ۷.
- ↑ «گفت: پادشاهان چون به شهری درآیند آن را ویران و مردم گرانمایه آن را خوار و بدینگونه رفتار میکنند» سوره نمل، آیه ۳۴.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۶ ص ۲۶۲.