جندب بن عبدالله بجلی

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۴ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۳۲ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

آشنایی اجمالی

کنیه‌اش «ابوعبدالله» و از تیره علقة بن عبقر بن انمار، از قبیله بجیله است[۱]. ابن اثیر نام وی را هم براساس حروف الفبا[۲] و هم در شمار صحابه‌ای که منسوب به قبیله‌های خود هستند[۳]، آورده است. برخی از وی با عنوان جند بن سفیان یاد کرده‌اند که در این صورت به جدش منتسب شده است و برخی نیز نام او را جندب بن خالد بن سفیان گفته‌اند، که ابن حبان[۴] این را صحیح ندانسته است. بغوی[۵] گوید: به او «جندب الخیر»، «جندب الفارق»، جندب بن ام جندب و «جندب بجلی» نیز گفته‌اند. جماعتی[۶] «جندب بجلی» را «جندب الخیر» دانسته‌اند، اما به جندب بن زهیر[۷]، جندب بن عبدالله ازدی غامدی[۸]، جندب بن کعب[۹] و جندب بن عفیف[۱۰] نیز جندب الخیر گفته‌اند. به طور طبیعی می‌‌توان پنداشت که این لقب درباره یکی از این اشخاص است که به جهت مشابهت بر همه این نام‌ها گفته شده است. ابن حزم[۱۱] گوید: به جندب بن کعب، شیعیان لقب جندب الخیر داده‌اند، در حالی که این لقب در منابع سنی نیز برای وی ذکر شده است.

ابن حجر[۱۲] گوید: اهل کوفه به او جندب بن عبدالله و اهل بصره به او جندب بن سفیان می‌‌گفتند. او در کوفه سکونت کرد سپس با مصعب بن زبیر به بصره رفت[۱۳]. ابن عبدالبر[۱۴]، اسلام جندب را دیرهنگام دانسته، می‌گوید: او از صحابه نخستین نیست، و طبیعی است که مقصود او از قدیم الاسلام، اسلام قبل از هجرت مسلمانان به حبشه است و منافاتی با اسلام او در مدینه ندارد. در صحابی بودن جندب تردیدی وجود ندارد، ظاهراً در مدینه جوانی نورس بوده چنان که خود گوید: من در زمان رسول خدا (ص) جوانی رسیده و زورمند شده بودم[۱۵]. و در حدیثی دیگر گفته است: ما نوجوان بودیم و رسول خدا (ص) قبل از آموختن قرآن به ما ایمان آموخت، آنگاه با خواندن قرآن، بر ایمانمان افزود[۱۶]. از دوران حیات او در زمان رسول خدا (ص) و خلفا آگاهی چندانی نداریم؛ ذهبی[۱۷] به نقل از خلیفة بن خیاط گوید: در جنگ صفین عده‌ای از بدریان در رکاب امام علی (ع) بودند که از جمله آنان جندب بن عبدالله بود، در حالی که از نص کتاب خلیفة بن خیاط[۱۸]، بدری بودن وی استظهار نمی‌شود و به ظاهر سن او نیز اقتضای شرکت در بدر را ندارد، چنان که منابع تاریخی نیز اشاره‌ای به شرکت وی در بدر نکرده‌اند.

عبدالله بن جندب در زمان فتنه ابن زبیر برای عسعس بن سلامه (صحابی و محدث) پیغام فرستاد که عده‌ای از برادران دینی خود را جمع کن تا برای آنان نقل حدیث کنم. هنگامی که عده‌ای جمع شدند، عبدالله، جبه زردرنگی را که بر سرش انداخته بود، برداشت و گفت: رسول خدا (ص) عده‌ای از مسلمانان را به جنگ مشرکان فرستاد. اسامة بن زید[۱۹]، شخصی از مشرکان را با آنکه ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ گفته و اظهار مسلمانی کرده بود، کُشت، به همین جهت رسول خدا او را سرزنش کرد و فرمود: با ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ؛ که روز قیامت خواهد آمد چه خواهی کرد. أسامه پیوسته سخن رسول خدا (ص) را تکرار می‌کرد. سپس جندب گفت: الان فتنه بر شما سایه انداخته است. هر کس به پا خیزد فتنه او را دربر می‌گیرد. از جندب پرسیدند: ما الآن چه کنیم؟ گفت: در خانه‌هایتان بنشینید. گفتند: اگر به خانه‌هایمان وارد شدند، چه کنیم؟ گفت: در پستوی خانه‌هایتان بروید. پرسیدند: اگر در پستوی خانه‌هایمان وارد شدند، چه کنیم؟ گفت: عبدالله مقتول باشید به از آن است که عبدالله قاتل باشید[۲۰]. ظاهراً عبدالله بن جندب فکر مرجئه داشته است. او ابوعمران جونی را نیز که با عبدالله بن زبیر بیعت کرده، قصد جنگیدن با معاویه را داشت، منصرف ساخت[۲۱]. عبدالله بجلی کثیرالروایه است. گروهی از بصریان مانند حسن بصری، محمد بن سیرین، انس بن سیرین و گروهی از کوفیان مانند عبدالملک بن عمیر، اسود بن قیس و سلمة بن گهیل از او روایت می‌کنند[۲۲]. ابن حجر[۲۳] گوید: از شامیان نیز شهر بن حوشب از او حدیث نقل کرده و جندب نیز از طریق ابی بن کعب و حذیفة بن یمان از رسول خدا (ص) روایت نقل کرده است[۲۴].

از روایات جندب که حسن بصری از طریق ابی بن کعب و حذیفه از رسول خدا (ص) نقل کرده یکی این است: «مَنْ صَلَّى الصُّبْحَ فَهُوَ في ذِمَّةِ اللهِ، فَانْظُرْ يَا ابْنَ آدَمَ، لا يَطْلُبَنَّكَ اللهُ مِنْ ذِمَّتِهِ بِشَيءٍ»؛ در روز عید قربان نیز شاهد خطبه رسول خدا (ص) بوده و از آن حضرت نقل کرده است که قربانی روز عید باید پس از نماز عید باشد[۲۵]. خطیب بغدادی[۲۶] روایتی را نقل کرده که در آن آمده است در روز جنگ حنین جندب بن عبدالله از بهترین و محبوب‌ترین یاران رسول خدا (ص) پرسید، آن حضرت نخست ابوبکر را به عنوان قائم مقام خود، عمر را حبیب و زبان خود و عثمان را از خود و خود را از عثمان و علی را برادر و همراه خود خواند. علامه امینی[۲۷] روایت مزبور را برساخته و رجال سند حدیث را ضعیف و از جاعلان دانسته و گوید: خطیب که از ابطال مثل این روایت سکوت کرده به این دلیل بوده که اطمینان داشته بطلان آن از لحاظ سند و متن بر کسی پوشیده نیست.

جندب برای استماع حدیث از ابی بن کعب به مدینه رفته و از او حدیث شنیده و ابی بن کعب به او وعده کرد، اگر تا جمعه زنده بماند حقایقی را برملا کند، اما قبل از جمعه درگذشت[۲۸]. جندب در فتنه ابن زبیر درگذشت[۲۹]. خلیفة بن خیاط[۳۰] درگذشت وی را پس از سال ۶۴ دانسته است.[۳۱]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ابن ماکولا، ج۶، ص۲۵۶؛ سمعانی، الأنساب، ج۴، ص۱۴۲؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۲۴.
  2. ابن اثیر، اسد الغابه ج۱، ص۵۶۷.
  3. اسد الغابه، ج۵، ص۴۰۱
  4. ثقات، ج۳، ص۵۷.
  5. بغوی، معجم الصحابه، ج۱، ص۵۳۴.
  6. عموم منابع رجالی شیعه مثل طوسی، اختبار معرفة الرجال، ص۳۲؛ مامقانی، تنقیح المقال فی علم الرجال، ج۲، ص۱۳۲؛ خویی، معجم رجال الحدیث، ج۵، ص۱۴۶ و برخی منابع اهل سنت مثل ابن حبان، الثقات، ج۳، ص۵۶.
  7. ابن کلبی، هشام بن محمد، نسب مع والیمن الکبیر، ج۲، ص۱۹۸؛ ابن قتیبه، ص۴۰۲.
  8. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۶، ص۱۴۱؛ ابن حجر، الاصابه ج۱، ص۶۱۳.
  9. ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۵، ص۸۶.
  10. مزی، تهذیب الکمال، ج۵، ص۱۴۱.
  11. ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۳۹۷.
  12. ابن حجر، الاصابه ج۱، ص۶۱۲.
  13. ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۵۷۷؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۱، ص۹۱.
  14. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۲۴.
  15. ابن حجر، الاصابه ج۱، ص۶۱۲.
  16. ابن عدی، الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۱، ص۶۱۲؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۵، ص۱۳۹.
  17. ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۳، ص۵۴۵.
  18. خلیفه بن خیاط، الطبقات، ص۱۹۷.
  19. در سریة غالب بن عبدالله بنگرید: بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۲، ص۱۱۶.
  20. ابن حجر، الاصابه ج۱، ص۵۶۸؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۲، ص۱۷۷.
  21. ابن اثیر، اسد الغابه ج۵، ص۴۰۲.
  22. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۲۴
  23. ابن حجر، الاصابه ج۱، ص۶۱۲.
  24. ابن اثیر، اسد الغابه ج۱، ص۵۶۷.
  25. ابن قانع، معجم الصحابه، ج۱، ص۱۴۵.
  26. خیطب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۲۶۰.
  27. امینی، الغدیر، ج۵، ص۳۴۸.
  28. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۳۸۱.
  29. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۱۰۹.
  30. خلیفه بن خیاط، الطبقات، ص۱۹۷.
  31. محمدی، رمضان، مقاله «جندب بن کعب غامدی»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص ۴۲۴-۴۲۵.