ثعلبة بن حاطب انصاری

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۸ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۲۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

ثعلبة بن حاطب بن عمرو بن الأوس الانصاری[۱]، مادرش أمامه، دختر صامت بن خالد و از قبیله بنی عمرو بن عوف است.

فرزندان او عبارت‌اند از: عبیدالله، عمیر و عبدالله که مادرشان از قبیله بنی‌واقف بود و رفاعه، عبدالرحمن، عیاض و عمیره که مادرشان بابه، دختر عقبة بن بشیر، از خاندان غطفان است. هم اکنون از نسل او نیز افرادی در مدینه و بغداد زندگی می‌کنند[۲].

رسول گرامی اسلام (ص) بین او و معتب بن حمراء از طایفه خزاعه پیمان برادری بست [۳]. وی یکی از صحابه معروف و از کسانی است که در جنگ بدر و أحد شرکت داشته است[۴].[۵]

ثعلبه

یکی از انصار به نام «ثعلبة بن حاطب» مرد فقیری بود و مرتب به مسجد پیامبر(ص) می‌آمد اصرار داشت که پیامبر(ص) دعا کند تا خداوند مال فراوانی به او بدهد!، پیغمبر به او فرمود: «مقدار کمی که حقش را بتوانی ادا کنی، بهتر از مقدار زیادی است که توانایی اداء حقش را نداشته باشی» آیا بهتر نیست که تو به پیامبر خدا تأسی جوئی و به زندگی ساده‌ای بسازی، ولی ثعلبه دست‌بردار نبود، و سرانجام به پیامبر(ص) عرض کرد به خدایی که تو را به حق فرستاده سوگند یاد می‌کنم، اگر خداوند ثروتی به من عنایت کند تمام حقوق آن را می‌پردازم، پیامبر(ص) برای او دعا کرد. چیزی نگذشت که طبق روایتی پسر عموی ثروتمندی داشت از دنیا رفت و ثروت سرشاری به او رسید، و طبق روایت دیگری گوسفندی خرید و بزودی زاد و ولد کرد، آنچنان که نگاهداری آنها در مدینه ممکن نبود، ناچار به آبادی‌های اطراف مدینه روی آورد و آنچنان مشغول و سرگرم زندگی مادی شد که در جماعت و حتی نماز جمعه نیز شرکت نمی‌کرد. پس از مدتی پیامبر(ص) مأمور جمع‌آوری زکات را نزد او فرستاد، تا زکات اموال او را بگیرد، ولی این مرد کم ظرفیت و تازه به نوا رسیده و بخیل، از پرداخت حق الهی خودداری کرد، نه تنها خودداری کرد، بلکه به اصل تشریع این حکم نیز اعتراض نمود و گفت: این حکم برادر «جزیه» است یعنی ما مسلمان شده‌ایم که از پرداخت جزیه معاف باشیم و با پرداخت زکات، چه فرقی میان ما و غیر مسلمانان باقی می‌ماند؟!

در حالی که او نه مفهوم «جزیه» را فهمیده بود، و نه مفهوم زکات را، و یا فهمیده بود اما دنیاپرستی اجازه بیان حقیقت و اظهار حق به او نمی‌داد، به هر حال هنگامی که پیامبر(ص) سخن او را شنید فرمود: یاویح ثعلبه! یاویح ثعلبه! «وای بر ثعلبه وای بر ثعلبه!»[۶][۷]

ثعلبه و نپرداختن زکات

ثعلبه و ساخت مسجد ضرار

منابع

پانویس

  1. اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۴، ص۲۲؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۲۰۹.
  2. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۳۵۱.
  3. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۴۶۰؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۲۱۰؛ الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۱۹۸؛ جمهرة انساب العرب، ابن حزم، ص۶۲۶.
  4. الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۲۰۹.
  5. مرادی، حسین، مقاله «ثعلبه بن حاطب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص:۱۹۶.
  6. در میان مفسران معروف است که آیات ۷۵ تا ۷۸ سوره توبه در این داستان نازل شده است. ﴿وَمِنْهُمْ مَنْ عَاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتَانَا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِينَ * فَلَمَّا آتَاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَتَوَلَّوْا وَهُمْ مُعْرِضُونَ * فَأَعْقَبَهُمْ نِفَاقًا فِي قُلُوبِهِمْ إِلَى يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِمَا أَخْلَفُوا اللَّهَ مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ * أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُمْ وَأَنَّ اللَّهَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ «و از ایشان کسانی هستند که با خداوند پیمان بستند که اگر از بخشش خود به ما ارزانی دارد ما بی‌چون و چرا زکات خواهیم داد و بی‌گمان از شایستگان خواهیم بود * و چون (خداوند) از بخشش خود به آنان ارزانی داشت تنگ‌چشمی ورزیدند و با رویگردانی بازگشتند * آنگاه به کیفر شکستن پیمانی که با خداوند بسته بودند و دروغی که می‌گفتند (خداوند) تا روزی که به لقای او برسند دورویی را در دل‌هایشان بر جای نهاد * آیا نمی‌دانند که خداوند راز آنها و سخنان زیرگوشی آنان را می‌داند و اینکه خداوند بسیار داننده نهان‌هاست؟!» سوره توبه، آیه ۷۵-۷۸.
  7. مکارم شیرازی، ناصر، قصه‌های قرآن ص ۶۹۲.