شکرگزاری در جامعه‌شناسی اسلامی

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۴ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۳۲ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مقدمه

شکرگزاری از نعمت‌هایی که به صورت مستقیم و غیرمستقیم از دیگران به مثابه وسایط فیض خداوندی و مجاری دریافت به ما می‌رسد، کم‌ترین وظیفه انسانی و اخلاقی است که همگان به ارزشمندی آن معترف‌اند. به بیان برخی محققان، ایمان به خداوند نیز در اساس و بنیان، شاکر بودن در برابر موهبت‌های الهی تلقی می‌شود[۱]. شکر، ابراز قدردانی و تجلیل از منعم به پاس دریافت نعمت‌های مادی و معنوی و کفران، نادیده انگاشتن نعمت و عدم اظهار سپاس در قبال انعام دریافتی است[۲]. و معمولاً به سه صورت (زبانی، قلبی و عملی) عینیت می‌یابد. استفاده درست از یک نعمت، بارزترین معنای شکر است[۳].

علامه طباطبایی می‌نویسد: حقیقت شکر، اظهار نعمت است، همچنان که کفر پنهان کردن نعمت و سرپوش نهادن روی آن است و اظهار نعمت، کاربرد نعمت در جای خود و توجه به دهنده نعمت است. اظهار نعمت، همچنین به این است که آن را به زبان آورد، و منعم را در برابر این نعمت ثنا گوید و مرحله دیگر اظهار نعمت، این است که در قلب هم به یاد آن و به یاد منعمش باشد و آن را فراموش نکند. شکر مطلق عبارت است از اینکه بنده به یاد هیچ نعمتی نیفتد مگر آنکه خدا را هم با آن یاد آورد، و با هیچ چیزی تماس نگیرد که نعمتی از نعمت‌ها باشد، مگر آنکه خدای تعالی را در آن اطاعت کند[۴]. همین نویسنده در بیانی تکمیلی می‌نویسد: شکر بدین معناست که شخصی که مورد احسان کسی قرار گرفته، احسان او را تلافی کرده یا صرفاً احسانش را به زبان اظهار کند که تو چنین و چنان کردی یا با عمل آن را تلافی نماید[۵]؛ البته تشکر از خداوند کافی نیست، و باید از کسانی هم که وسیله موهبت بوده‌اند، سپاسگزاری و آنها را از این راه به خدمات بیشتر تشویق نمود[۶].[۷]

آیات قرآنی مرتبط

  1. شکرگزاری اخلاقی خداگونه: ﴿وَكَانَ سَعْيُكُمْ مَشْكُورًا[۸].
  2. شکر نعمت؛ از اوصاف پیامبران: ﴿إِنَّهُ كَانَ عَبْدًا شَكُورًا[۹].
  3. امر مؤمنان به شکرگزاری: ﴿بَلِ اللَّهَ فَاعْبُدْ وَكُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ[۱۰].
  4. آیاتی نیز مؤمنان را به عدم کفران توصیه فرموده[۱۱]؛ به آثار و برکات شکرگزاری توجه داده[۱۲]؛ نقش آن در افزایش و زیادت نعمت‌ها[۱۳] و نیز ایجاد مانع در مسیر نزول و ابتلای به عذاب را مورد تأکید قرار داده است[۱۴]. طبق برخی آیات، توفیق شکرگزاری جزو دعاهای همواره مؤمنان معرفی شده[۱۵] و از ضعف روحیه شکرگزاری در میان اکثریت انسان‌ها گلایه شده است[۱۶]، نسبت به کفران و تضییع نعمت‌های دریافتی هشدار داده شده است[۱۷]. بی‌شک، شاکران، علاوه بر پاداش‌های این جهانی، از انعام‌های ویژه اخروی نیز متنعم خواهند بود[۱۸].[۱۹]

منابع

پانویس

  1. توشیهیکو ایزوتسو، مفاهیم اخلاقی - دینی در قرآن، ص۴۰.
  2. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۶، ص۱۲۱.
  3. همچنین، ر. ک: حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۴۶۱؛ مصباح یزدی، محمد تقی، ره توشه، ج۱، ص۸۲-۸۳.
  4. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۵۷-۵۹.
  5. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۵۸۱.
  6. مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، ج۱۰، ص۲۸۲؛ برای آگاهی بیشتر از این آموزه متعالی و آثار اجتماعی آن، ر. ک: محسن فیض کاشانی، المهجة البیضاء، ج۷، ص۱۴۱-۱۵۹؛ مصباح یزدی، محمد تقی، سجده‌های سلوک، ص۳۹۰ - ۴۲۰.
  7. شرف‌الدین، سید حسین، ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم، ص ۲۵۰.
  8. «و تلاشتان را سپاس می‌نهند» سوره انسان، آیه ۲۲.
  9. «(بدانید که) او بنده‌ای سپاسگزار بود» سوره اسراء، آیه ۳.
  10. «بلکه تنها خداوند را پرستش کن و از سپاسگزاران باش!» سوره زمر، آیه ۶۶.
  11. ﴿فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا لِي وَلَا تَكْفُرُونِ «پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و مرا سپاس بگزارید و با من ناسپاسی نورزید» سوره بقره، آیه ۱۵۲.
  12. ﴿قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ «آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت می‌آورم و چون (سلیمان) آن (اورنگ) را نزد خود پای برجا دید گفت: این از بخشش (های) پروردگار من است تا بیازمایدم که سپاس می‌گزارم یا ناسپاسی می‌کنم و هر که سپاس گزارد تنها به سود خویش گزارده است و هر که ناسپاسی کند بی‌گمان پروردگار من بی‌نیازی ارجمند است» سوره نمل، آیه ۴۰.
  13. ﴿وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارتان اعلام داشت: اگر سپاسگزار باشید به یقین بر (نعمت) شما می‌افزایم و اگر ناسپاسی کنید بی‌گمان عذاب من سخت است» سوره ابراهیم، آیه ۷.
  14. ﴿مَا يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذَابِكُمْ إِنْ شَكَرْتُمْ وَآمَنْتُمْ وَكَانَ اللَّهُ شَاكِرًا عَلِيمًا «اگر سپاسگزار باشید و ایمان آورید خداوند را با عذاب شما چه کار؟ و خداوند سپاسداری داناست» سوره نساء، آیه ۱۴۷.
  15. ﴿فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِنْ قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ «(سلیمان) از گفتار آن (مور) خندان لب گشود و گفت: پروردگارا! در دلم افکن تا نعمتت را که به من و به پدر و مادرم بخشیده‌ای سپاس بگزارم و کردار شایسته‌ای که تو را خشنود کند به جای آرم و مرا به بخشایش خود در زمره بندگان شایسته خویش درآور» سوره نمل، آیه ۱۹.
  16. ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْيَاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ «آیا در (کار) کسانی ننگریسته‌ای که از بیم مرگ از سرزمین خود بیرون رفتند و آنان هزاران کس بودند و خداوند به آنان فرمود: بمیرید سپس آنان را زنده کرد؛ بی‌گمان خداوند دارای بخشش بر مردم است اما بیشتر مردم سپاس نمی‌گزارند» سوره بقره، آیه ۲۴۳.
  17. همچون: ﴿وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا وَجَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ بَنِينَ وَحَفَدَةً وَرَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ أَفَبِالْبَاطِلِ يُؤْمِنُونَ وَبِنِعْمَتِ اللَّهِ هُمْ يَكْفُرُونَ «و خداوند از خودتان برای شما همسرانی آفرید و برای شما از همسرانتان فرزندان و فرزندزادگانی پدید آورد و از چیزهای پاکیزه روزیتان داد؛ آیا باز هم آنان به باطل ایمان می‌آورند و به نعمت‌های خداوند ناسپاسی می‌ورزند؟» سوره نحل، آیه ۷۲؛ ﴿وَجَعَلُوا لَهُ مِنْ عِبَادِهِ جُزْءًا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَكَفُورٌ مُبِينٌ «و برای او از بندگانش پاره‌ای قرار دادند بی‌گمان انسان ناسپاسی آشکار است» سوره زخرف، آیه ۱۵؛ ﴿وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارتان اعلام داشت: اگر سپاسگزار باشید به یقین بر (نعمت) شما می‌افزایم و اگر ناسپاسی کنید بی‌گمان عذاب من سخت است» سوره ابراهیم، آیه ۷؛ ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْرًا وَأَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ «آیا در (کار) کسانی که ناسپاسی را جایگزین نعمت خداوند کردند و قوم خود را به «سرای نابودی» درآوردند ننگریسته‌ای؟» سوره ابراهیم، آیه ۲۸؛ ﴿إِنَّ اللَّهَ يُدَافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٍ كَفُورٍ «بی‌گمان خداوند از مؤمنان دفاع می‌کند؛ خداوند هیچ خیانتکار ناسپاسی را دوست نمی‌دارد» سوره حج، آیه ۳۸؛ ﴿قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ «آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت می‌آورم و چون (سلیمان) آن (اورنگ) را نزد خود پای برجا دید گفت: این از بخشش (های) پروردگار من است تا بیازمایدم که سپاس می‌گزارم یا ناسپاسی می‌کنم و هر که سپاس گزارد تنها به سود خویش گزارده است و هر که ناسپاسی کند بی‌گمان پروردگار من بی‌نیازی ارجمند است» سوره نمل، آیه ۴۰.
  18. ﴿وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ «و محمد جز فرستاده‌ای نیست که پیش از او (نیز) فرستادگانی (بوده و) گذشته‌اند؛ آیا اگر بمیرد یا کشته گردد به (باورهای) گذشته خود باز می‌گردید؟ و هر کس به (باورهای) گذشته خود باز گردد هرگز زیانی به خداوند نمی‌رساند؛ و خداوند سپاسگزاران را به زودی پاداش خواهد داد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۴.
  19. شرف‌الدین، سید حسین، ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم، ص ۲۵۰.