ثعلبة بن میمون اسدی کوفی

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۴ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۲۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

آشنایی اجمالی

ثعلبة بن میمون[۱]، بیش از بیست مورد در اسناد روایات تفسیر کنز الدقائق و به گزارش از منابع مختلف واقع شده است؛ نمونه:

«أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) [قَالَ: سَأَلْتُهُ] عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ:  إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ [۲] قَالَ هُوَ الْعَبْدُ يَهُمُّ بِالذَّنْبِ ثُمَّ يَتَذَكَّرُ فَيُمْسِكُ فَذَلِكَ قَوْلُهُ  تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ [۳]»[۴].[۵]

شرح حال راوی

ثعلبة بن میمون از فقهاء، محدثان، راویان بنام و مورد اعتماد امامی کوفی دوران امام صادق و امام کاظم(ع) بوده است و احادیث فراوانی در جوامع حدیثی از وی با عنوان ثعلبة بن میمون[۶]، «ثعلبة»[۷]، ابی اسحاق ثعلبة بن میمون[۸]، ابی اسحاق ثعلبه[۹] و ثعلبة بن میمون أبی اسحاق[۱۰] روایت شده است. وی دارای یک اثر علمی نیز بوده که گروهی آن را روایت کرده‌اند. رجالیان قدماء در کتب رجالی از وی یاد کرده و به معرفی وی پرداختند و وی را به جامعیت علمی، زهد و پارسایی، حسن عمل و کثرت عبادت وصف و با عنوان «أبو اسحاق فقیه» و «أبو اسحاق نحوی» یاد کرده‌اند[۱۱].

علامه شوشتری: "إن النجاشي وصفه بأبي إسحاق النحوي. ولكن في الكشي بعد ذكر الستة الذين هم فقهاء أصحاب الصادق(ع) قالوا: وزعم أبو إسحاق الفقيه - و هو ثعلبة بن ميمون - أن أفقه هؤلاء جميل بن دراج، ولعله يوصف بكل من النحوي والفقيه، فكان فقيهاً نحوياً"[۱۲].

کشی: "ذكر حمدويه، عن محمد بن عيسى، أن ثعلبة بن ميمون مولى محمد ابن قيس الأنصاري، وهو ثقة؛ خير؛ فاضل؛ مقدم؛ معلوم في العلماء والفقهاء الأجلة من هذه العصابة"[۱۳].

نجاشی: أبو إسحاق النحوي، كان وجها في أصحابنا، قارئاً، فقيهاً، نحوياً، لغوياً، راوية، وكان حسن العمل، كثير العبادة والزهد، روي عن أبي عبدالله وأبي الحسن(ع) له كتاب تختلف الرواية عنه[۱۴]، قد رواه جماعات من الناس. قرأت علي الحسين بن عبيد الله، أخبركم أحمد بن محمد الزراري، عن حميد قال: حدثنا أبو طاهر محمد بن تسنيم قال: حدثنا عبدالله بن محمد المزخرف الحجال، عن ثعلبة بالكتاب[۱۵].

علامه حلی: ثعلبة بن ميمون، مولي بني أسد ثم مولي بني سلامة، كان وجهاً في أصحابنا قارئاً فقيهاً نحوياً لغوياً راوية، وكان حسن العمل كثير العبادة والزهد، روي عن الصادق(ع) والكاظم(ع) وكان فاضلاً متقدماً معدوداً في العلماء الفضلاء (القضاة خ ل) الأجلة في هذه العصابة، سمعه هارون الرشيد يدعو في الوتر فأعجبه[۱۶].

ابن حجر عسقلانی از رجالیان سنی: ثعلبة بن ميمون الكوفي أبو سحاق؛ ذكره الكشي في رجال الشيعة[۱۷] وقال ابن النجاشي كان كثير العبادة وقال روي عن جعفر و موسى بن جعفر و صنف مختلف الرواية عن جعفر؛ روي عنه محمد بن عبدالله المزخرف و علي بن أسباط و الحسن بن علي الخزار و طريف بن ناصح و غيره[۱۸].[۱۹]

طبقه راوی

تاریخ ولادت و وفات ثعلبة بن میمون پیدا نیست؛ ولی برقی در کتاب الرجال در سه جا از راوی یاد کرده است؛ یکی در اصحاب امام صادق(ع) با عنوان أبو إسحاق النحوی و بار دوم در ردیف اصحاب امام کاظم(ع) که از اصحاب امام صادق‌(ع) نیز شمرده شده‌اند، با عنوان أبو إسحاق ثعلبة بن میمون کوفی و بار سوم در ردیف کسانی که تنها از اصحاب امام کاظم(ع) شمرده شده‌اند، با عنوان ثعلبة بن میمون[۲۰].

شیخ طوسی نیز در کتاب الرجال در سه موضع از راوی یاد کرده است؛ دو بار در اصحاب امام صادق(ع) که یکی با عنوان ثعلبة بن میمون الأسدی الکوفی[۲۱] و دیگری با عنوان "ثعلبة بن ميمون عن بعض أصحابنا"[۲۲] است و یک بار نیز در اصحاب امام کاظم(ع) با عنوان "ثعلبة بن ميمون؛ كوفي له كتاب"[۲۳] روی عن أبی عبدالله(ع) یکنی أبا إسحاق[۲۴].

از قضیه‌ای که نجاشی در ترجمه ثعلبة بن میمون نقل کرده، استفاده می‌شود که ثعلبه تا سال ۱۸۸ هجری قمری زنده بوده است.

به نوشته نجاشی، هارون الرشید در بازگشت از سفر حج به کوفه رفت و در مکانی که به مسجد سماک معروف بود، رسید و در مسیر خویش، ثعلبة بن میمون را مشاهده کرد که در یکی از غرفه‌های مسجد، در نماز وتر خود در حال دعا خواندن است؛ هارون الرشید تحت تأثیر دعای ثعلبه قرار گرفت که چگونه با فصاحت و عبارت نیکو در حال نیایش است، از این رو مشتاق شنیدن دعای وی شد و توقف کرد و هر آن کس نیز که با او بود، ایستاد و به دعای وی گوش داد و سپس به فضل بن ربیع که همراهش بود، گفت که آیا آنچه را من می‌شنوم شما هم می‌شنوید و سپس گفت که او از نیکان ما در شهر کوفه است[۲۵].

در رجال نجاشی به زمان سفر حج هارون الرشید اشاره نشده؛ ولی ابن الجوزی در «المنتظم» آن را از وقایع سال ۱۸۸ هجری قمری آورده و نوشته است: وفيها حج بالناس الرشيد، وهي آخر حجة حجها الرشيد، ولقيه بهلول في الطريق، فوعظه. أخبرنا محمد بن ناصر قال: أخبرنا محمد أبو الغنائم بن ميمون الزينبي قال: حدثنا محمد بن علي بن عبدالرحمن قال: حدثنا زيد بن الحاجب قال: أخبرنا محمد بن هارون قال: حدثنا علي بن الحسن قال: حدثنا علي بن إبراهيم الكرخي قال: حدثنا محمد بن الحسن الحراني قال: حدثنا أحمد بن عبدالله القزويني، عن الفضل بن الربيع قال: حججت مع هارون الرشيد، فمررنا بالكوفة، فإذا بهلول المجنون يهذي، فقلت: اسكت فقد أقبل أمير المؤمنين. فسكت، فلما حاذاه الهودج قال: يا أمير المؤمنين... قال الصولي: و حدثنا إسحاق بن إبراهيم البزار قال: حدثنا إسحاق بن إبراهيم السندي، عن أبي بكر بن عياش أنه قال: وقد مر به الرشيد بالكوفة منصرفاً من الحج سنة ثمان وثمانين ومائة: لا يحج الرشيد بعد هذه الحجة، ولا يحج بعده خليفة أبداً[۲۶].

بر این اساس می‌‌توان استظهار کرد که ثعلبة بن میمون دوران امام رضا(ع)‌ را نیز ادراک کرده است.

در اسناد روایات در دو سند، ثعلبة بن میمون از امام باقر(ع) روایت کرده است:

  1. «أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ وَ حُسَيْنِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(ع) عَنِ الرَّجُلِ يَعْبَثُ بِذَكَرِهِ بِيَدِهِ حَتَّى يُنْزِلَ»[۲۷]؛
  2. «أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَجَّالِ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(ع) عَنِ الصَّلَاةِ خَلْفَ الْمُخَالِفِينَ فَقَالَ فَمَا هُمْ عِنْدِي إِلَّا بِمَنْزِلَةِ الْجُدُرِ»[۲۸]؛

وی در اسناد متعددی از امام صادق(ع) نیز روایت کرده است، بنابراین می‌‌توان گفت که ثعلبة بن میمون با چهار امام معصوم(ع) یعنی امام باقر، امام صادق، امام کاظم و امام رضا(ع) همدوره بوده است؛ لکن روایتش از امام باقر(ع) ثابت نیست؛ زیرا در روایت یکم ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ وَ حُسَيْنِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(ع)... اگر ثعلبه و حسین بن زراره از امام باقر(ع) روایت کرده باشند، مناسب بود گفته شود: «قَالا سَأَلْنَا» در حالی که در سند روایت تعبیر «قَالَ: سَأَلْتُ» به کار رفته است، پس به احتمال قوی، راوی آخر از سند افتاده و صحیح آن، ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ وَ حُسَيْنِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(ع) است؛ مؤیدش نقل ثعلبه از امام باقر(ع) به واسطه زراره در موارد متعدد است[۲۹].

در روایت دوم هم عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(ع) راوی آخر از سند افتاده است؛ زیرا همین روایت در الکافی نقل شده و در سندش عَنْ ثَعْلَبَةَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(ع) ثبت شده است[۳۰].

اما روایتش از امام کاظم(ع) که نجاشی به آن تصریح کرده[۳۱]، در هیچ موردی یافت نشده است، بلکه بیشترین روایات ثعلبة بن میمون از امام صادق(ع) است که در بیشتر موارد، باواسطه است[۳۲] و در بعضی موارد، بی‌واسطه[۳۳].

نتیجه: از قرائن یاد شده استظهار می‌شود که ثعلبة بن میمون از احداث اصحاب امام صادق(ع) بوده و اواخر عمر شریف آن حضرت را در دوره جوانی‌اش ادراک کرده و بقیه عمرش را در دوره امام کاظم و امام رضا(ع) گذرانده؛ ولی روایتی از این دو بزرگوار در جوامع حدیثی نقل نکرده؛ یا اینکه به دست ما نرسیده است.

آیت الله بروجردی، ثعلبة بن میمون را از طبقه پنجم راویان دانسته است[۳۴].[۳۵]

استادان و شاگردان راوی

ثعلبة بن میمون از بسیاری مانند زرارة بن أعین، أبی خالد القماط، حمران، أبی بصیر، عبد الأعلی بن أعین، أبو أمیه (یوسف بن ثابت بن أبو سعیدحمزة بن محمد الطیار، میسر، بدر بن الخلیل الأسدی، معمر بن عمر، أبی الجارود، اسحاق بن عمار، بشیر الدهان، محمد بن قیس و عبید بن زرارة[۳۶]حدیث نقل کرده است که از استادانش شمرده می‌شوند و عده‌ای همچون الحسن بن علی بن فضال، عبدالله بن محمد الحجال الأسدی، احمد بن محمد بن أبی نصر، سلیمان بن سفیان، علی بن اسباط، أبو داوود المسترق و علی بن اسماعیل المیثمی[۳۷] از وی روایت کرده‌اند که از شاگردانش به شمار می‌آیند.[۳۸]

مذهب راوی

به چند دلیل، ثعلبة بن میمون از فقهاء و محدثان بنام امامی است:

  1. یاد کردن نام وی در رجال نجاشی که به راویان امامی اختصاص دارد.
  2. تعبیر نجاشی: "كان وجهاً في أصحابنا[۳۹].
  3. عبارت کشی: "و هو...، مقدم معلوم (معدود) في العلماء و الفقهاء والأجلة من هذه العصابة"[۴۰].
  4. مضامین روایات وی؛ نمونه‌ها:
    1. «عَنْهُ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ قَالَ: اعْرِفْ إِمَامَكَ فَإِنَّكَ إِذَا عَرَفْتَهُ لَمْ يَضُرَّكَ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ وَ مَنْ عَرَفَ إِمَامَهُ ثُمَّ مَاتَ قَبْلَ أَنْ يَرَى هَذَا الْأَمْرَ ثُمَّ خَرَجَ الْقَائِمُ(ع) كَانَ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ كَمَنْ كَانَ مَعَ الْقَائِمِ فِي فُسْطَاطِهِ»[۴۱]؛
    2. «عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَجَّالِ عَنْ ثَعْلَبَةَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(ع) عَنِ الصَّلَاةِ خَلْفَ الْمُخَالِفِينَ فَقَالَ مَا هُمْ عِنْدِي إِلَّا بِمَنْزِلَةِ الْجُدُرِ»[۴۲] و [۴۳]؛
    3. «عَنْهُ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ بَشِيرٍ الدَّهَّانِ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع): إِنَّ هَذِهِ الْمُرْجِئَةَ وَ هَذِهِ الْقَدَرِيَّةَ وَ هَذِهِ الْخَوَارِجَ لَيْسَ مِنْهُمْ أَحَدٌ إِلَّا وَ هُوَ يَرَى أَنَّهُ عَلَى الْحَقِّ وَ إِنَّكُمْ إِنَّمَا أَجَبْتُمُونَا فِي اللَّهِ ثُمَّ تَلَا  أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ [۴۴]،  وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا [۴۵]،  مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ [۴۶]  إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ [۴۷] ثُمَّ قَالَ وَ اللَّهِ لَقَدْ نَسَبَ اللَّهُ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ فِي الْقُرْآنِ إِلَى إِبْرَاهِيمَ مِنْ قِبَلِ النِّسَاءِ ثُمَّ قَالَ  وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ [۴۸] إِلَى قَوْلِهِ  وَيَحْيَى وَعِيسَى [۴۹]»[۵۰].[۵۱]

جایگاه حدیثی راوی

کشی، نجاشی و شیخ طوسی به وثاقت ثعلبة بن میمون تصریح نکردند، که سبب گردید بعضی در وثاقت وی تأمل و درنگ کنند.

فقیه سبزواری پس از نقل روایتی که در سندش ثعلبة بن میمون قرار گرفته، نوشته است: وليس في شأنه ما يتخيل منه التوثيق إلا ما نقل الكشي، عن حمدويه، عن محمد بن عيسى من توثيقه، و الإعتماد علي مجرد ذلك مشكل[۵۲]؛ وفي الحکم بثقته تأمل[۵۳].

ابوعلی حائری مازندرانی علت تأمل در وثاقت ثعلبة بن میمون را دو دانسته است:

  1. وثاقت خود محمد بن عیسی که به توثیق ثعلبه پرداخت قطعی نیست (کشی، توثیق ثعلبه را از محمد بن عیسی نقل کرده است[۵۴]).
  2. اوصافی که نجاشی درباره ثعلبة بن میمون ذکر کرده بر بیش از حُسن حال وی دلالت ندارند[۵۵].

استاد الکُل وحید بهبهانی از عبارت مرحوم سبزواری در ذخیرة المعاد بسیار برآشفته شده و پس از آنکه ثعلبة بن میمون را با عبارت من أعاظم الثقات والزهاد والعباد والفقهاء والعلماء الأمجاد وصف کرده، تأمل در وثاقت ثعلبه را در نهایت رکاکت و سخافت دانسته است[۵۶].

علامه مامقانی نیز تأمل در وثاقت ثعلبة بن میمون را تعجب برانگیز دانسته و از عبارت ابو علی حائری شگفتی اظهار کرده[۵۷] و در نهایت، به وثاقت وی حکم می‌دهد و می‌نویسد: و التوثيق و إن كان من محمد بن عيسي إلا أن توثيقه كتوثيق غيره حجة، مع أن نقل الكشي، و ابن طاوس إياه في مثل هذا المقام و تقريره، توثيق منهما أيضاً، مع أن ما في كلام النجاشي يفيد التوثيق و زيادة[۵۸].

علامه حلی و ابن داوود نام راوی را در بخش یکم رجال خود ذکر کرده؛ ولی از وثاقت او سخنی به میان نیاورده‌اند؛ ولی سید تفرشی این رفتار را مناسب ندانسته و نوشته است: و ذكره العلامة و ابن داوود و لم يوثقاه صريحاً؛ و ينبغي أن يوثقاه كما وثقه الكشي[۵۹].

شیخ حر عاملی نوشته است: ثعلبة بن ميمون: ممدوح مدحاً جليلاً في صَه و جَش، و أورده في ق و ظِم، و في كَش عن حمدويه، عن محمد بن عيسي توثيقه و مدحه[۶۰] و علامه مجلسی و صاحب بلغه نیز ثعلبة بن میمون را توثیق کرده‌اند[۶۱].

محدث نوری نوشته است: وأبو إسحاق من وجوه الطائفة وفقهائها وعلمائها وعبادها وزهادها، أجل من أن يزكي ويوثق[۶۲].[۶۳]

تحقیق و بررسی

برای اثبات وثاقت ثعلبة بن میمون می‌‌توان به ادله‌ای استدلال کرد:

۱ . توثیق کشی: چنان‌که گذشت، کشی ذیل عنوان ما روی فی ثعلبة بن میمون نوشته است: ذَكَرَ حَمْدَوَيْهِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى، أَنَّ ثَعْلَبَةَ بْنَ مَيْمُونٍ مَوْلَى مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ الْأَنْصَارِيِّ، وَ هُوَ ثِقَةٌ خَيِّرٌ فَاضِلٌ مُقَدَّمٌ مَعْلُومٌ فِي الْعُلَمَاءِ وَ الْفُقَهَاءِ وَ الْأَجِلَّةِ مِنْ هَذِهِ الْعِصَابَةِ[۶۴]. درباره مرجع ضمیر وَ هُوَ ثِقَةٌ... در عبارت کشی، سه وجه گفته شده است:

  1. مرجع ضمیر به کشی برمی‌گردد، در نتیجه توثیق ثعلبة بن میمون سخن کشی است[۶۵].
  2. مرجع ضمیر به محمد بن عیسی برمی‌گردد، پس توثیق ثعلبة بن میمون کلام محمد بن عیسی است[۶۶].
  3. مرجع ضمیر حمدویه است، بنابراین توثیق ثعلبة بن میمون تصریح اوست[۶۷].

در میان این وجوه سه‌گانه، احتمال یکم، قوی‌تر است؛ زیرا در آن، حمدویه ناقل کلام محمد بن عیسی است و ظاهر کلام نشان می‌دهد که آنچه را روایت کرده، از محمد بن عیسی است؛ نه کلام خودش، از این رو کلباسی پس از نقل این احتمال از صاحب الحاوی نوشته است: "و ضعفه ظاهر"[۶۸].

احتمال دوم نیز با ظاهر عبارت نمی‌سازد، گرچه بعضی این احتمال را با ظاهر عبارت مناسب‌تر دانستند[۶۹]؛ زیرا این استظهار در صورتی درست است که به جای "وهو ثقة"، جمله "و أنه ثقة" به کار می‌رفت و به سخن دیگر، بر اساس این احتمال، محمد بن عیسی دو مطلب را درباره ثعلبة بن میمون یادآوری کرده است؛ یکی اینکه وی مولی محمد بن قیس الأنصاری است و دوم اینکه "أنه ثقة، خیر، فاضل...". در حالی که در عبارت کشی به جای "أنه ثقة"، "وهو ثقة" به کار رفته است.

بر این پایه، جمله "أن ثعلبة بن ميمون مولى محمد بن قيس الأنصاري" از محمد بن عیسی است که کشی آن را به واسطه حمدویه از او نقل کرده است؛ ولی جمله "وهو ث ثقة، خیر، فاضل..." از خود کشی است.

۲. ذکر صفات دوازده‌گانه راوی در عبارت نجاشی: نجاشی در ترجمه ثعلبة بن میمون با اوصاف دوازده‌گانه وی را ستوده است: الوجاهة (كان وجها في أصحابنا)؛ القرائة (قارئاً)؛ الفقاهة (فقيهاً)؛ النحوية (نحوياً)؛ اللغوية (لغوياً)، الرواية (راوية[۷۰])؛ حسن العلم (كان حسن العلم)؛ كثرة العبادة؛ كثرة الزهد (كثير العبادة و الزهد)؛ مصاحبة الأئمة المطهرين من آل محمد(ع) (روي عن أبي عبدالله و أبي الحسن(ع))؛ التصنيف (له كتاب)؛ المفخرة للإسلام (خيارنا بالكوفة) [۷۱].

۳. روایت احمد بن محمد بن أبی نصر[۷۲] که از اصحاب اجماع است[۷۳] از راوی[۷۴].

۴. واقع شدن نام راوی در سند روایت کامل الزیارات[۷۵].[۷۶]

منابع

پانویس

  1. ر.ک: أ. منابع شیعی رجال البرقی، ص۴۸ و ۴۹؛ رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۴۱۲، ش۷۷۶؛ رجال النجاشی، ص۱۱۷، ش۳۰۲؛ رجال الطوسی، ص۱۷۴، (ش ۲۰۵۸)، ص۳۲۷، (ش ۴۸۹۹) و ص۳۳۳، (ش ۴۹۶۰)؛ رسالة أبی غالب الزراری، ص۱۸۴؛ خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۳۰، ش۱؛ معالم العلماء، ص۶۶، ش۱۵۹؛ الرجال (ابن داوود)، ص۷۸، ش۲۸۲؛ التحریر الطاووسی، ص۹۶، ش۶۸؛ منهج المقال، ج۳، ص۱۳۲، ش۹۴۲؛ نقد الرجال، ج۱، ص۳۱۹، ش۸۶۷؛ إکلیل المنهج، ص۱۵۴، ش۱۹۱؛ مجمع الرجال، ج۱، ص۳۰۰ و ۳۰۱؛ جامع الرواه، ج۱، ص۱۴۰، ش۱۱۰۵؛ الرجال (حر عاملی)، ص۷۴، ش۲۵۸؛ الوجیزة فی الرجال، ص۴۱، ش۳۲۳؛ منتهی المقال، ج۲، ص۲۰۱، ش۵۱۰؛ ج۷، ص۱۰۶، (ش ۳۳۲۳ و ۳۳۲۷)؛ عدة الرجال، ج۲، ص۱۰۸؛ تکملة الرجال، ج۱، ص۳۲۹؛ شعب المقال، ص۵۸، ش۱۲۴؛ بهجة الآمال، ج۲، ص۴۷۲؛ رجال الخاقانی، ص۱۱۸؛ أعیان الشیعه، ج۴، ص۲۵؛ تنقیح المقال، ج۱۳، ص۳۸۸، ش، ۳۴۸۹؛ معجم رجال الحدیث، ج۴، ص۳۱۶، ش۲۰۰۱؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۲، ص۸۹، ش۲۳۶۲؛ قاموس الرجال، ج۲، ص۴۸۹، ش۱۳۰۷؛ ج۱۱، ص۲۰۷، (ش ۲۱ و ۲۳)؛ الفائق فی رواة و أصحاب الإمام الصادق(ع)، ج۱، ص۲۷۱، ش۵۵۸. ب. منابع سنی: لسان المیزان، ج۲، ص۸۲، ش۳۳۲.
  2. بی‌گمان پرهیزگاران چون دمدمه‌ای از شیطان به ایشان رسد (از خداوند) یاد می‌کنند و ناگاه دیده‌ور می‌شوند سوره اعراف، آیه ۲۰۱.
  3. بی‌گمان پرهیزگاران چون دمدمه‌ای از شیطان به ایشان رسد (از خداوند) یاد می‌کنند و ناگاه دیده‌ور می‌شوند سوره اعراف، آیه ۲۰۱.
  4. تفسیر کنز الدقائق، ج۵، ص۲۶۷ - ۲۶۸ به گزارش از الکافی، ج۲، ص۴۳۴ - ۴۳۵، ح۷.
  5. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 157-158.
  6. الکافی، ج۱، ص۶۰، ح۶.
  7. تفسیر کنز الدقائق، ج۷، ص۲۱۵.
  8. المحاسن، ج۱، ص۱۵۶، ح۸۸: «... ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ...».
  9. بصائر الدرجات، ج۱، ص۱۰، ح۴: «... عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ ثَعْلَبَةَ...».
  10. الغیبه (نعمانی)، ص۲۹۹ - ۳۰۰، ح۱: «حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ قَالَ: حَدَّثَنَا ثَعْلَبَةُ بْنُ مَيْمُونٍ أَبُو إِسْحَاقَ...».
  11. رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۳۷۵، ش۷۰۵؛ رجال النجاشی، ص۱۱۷، ش۳۰۲.
  12. قاموس الرجال، ج۲، ص۴۹۰، ش۳۰۷.
  13. رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۴۱۲، ش۷۷۶.
  14. بعضی از محققان در توضیح عبارت تختلف الروایة عنه نوشته‌اند: یحتمل فیه وجوه: أحدها: الإختلاف من جهة الإمام، بمعنی أن یسند کتابه إلی ما رواه عن أبی عبدالله(ع)، أو عن الکاظم(ع)، أو عنهما جمیعاً، أو عن الرجال عنهما. ثانیها: الإختلاف من جهة الموضوع فی الفقه أو أحد أبوابه، کالطهارة، و الوضوء، و الغسل، و الدماء، و أمثالها، أو فی التوحید، أو النبوة، أو الإمامة، أو الموالید، و الوفیات و السیر و التفسیر و نحوها من سایر العلوم. ثالثها: الإختلاف من جهة عنوان الکتاب، و المصنف، و الأصل، و النوادر، و المسائل و الرسائل، و سایر صنوف التألیف، أو غیر ذلک مما یمکن اختلاف ما جمع فیه. (تهذیب المقال، ج۴، ص۳۲۹) بعضی هم احتمال دادند که مراد، نقل روایات گوناگون در موضوعات مختلف از امام(ع) است. (أعیان الشیعه، ج۴، ص۲۵: و کتاب مختلف الروایة الظاهر أن المراد به الحاوی للروایات المختلفة الواردة عنه(ع).)
  15. رجال النجاشی، ص۱۱۷ - ۱۱۸، ش۳۰۲.
  16. خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۳۰، ش۱.
  17. این عبارت از شیخ طوسی است و ابن حجر آن را به کشی نسبت داده است.
  18. لسان المیزان، ج۲، ص۸۲ - ۸۳، ش۳۳۲.
  19. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 158-160.
  20. رجال البرقی، ص۴۳، ص۴۸ و ۴۹.
  21. رجال الطوسی، ص۱۷۴، ش۲۰۵۸.
  22. رجال الطوسی، ص۳۲۷، ش۴۸۹۹.
  23. با اینکه شیخ طوسی در اینجا تصریح کرده که ثعلبة بن میمون صاحب کتاب بوده؛ ولی در الفهرست خودش که به ذکر نام راویان صاحب اثر اختصاص دارد، از وی یاد نکرده است که علامه شوشتری آن را بر غفلت شیخ طوسی حمل کرده (قاموس الرجال، ج۲، ص۴۹۰: و عدم عنوان الفهرست له غفلة بعد قوله فی رجاله له کتاب) و بعضی هم علت آن را نداشتن طریق به کتاب ثعلبه دانستند. (تهذیب المقال، ج۴، ص۳۲۹: لعدم الظفر إلی الطریق إلیه فی وقت تألیفه، و الإکتفاء فی أصل النسبة بما ذکره فی الرجال.
  24. رجال الطوسی، ص۳۳۳، ش۴۹۶۰.
  25. رجال النجاشی، ص۱۱۸، ش۳۰۲: حدثنا علی بن الحسن بن فضال، عن علی بن أسباط قال: لما أن حج هارون الرشید مر بالکوفة، فصار إلی الموضع الذی یعرف بمسجد سماک و کان ثعلبة ینزل فی غرفة علی الطریق، فسمعه هارون، و هو فی الوتر، و هو یدعو - و کان فصیحاً حسن العبارة - فوقف یسمع دعاءه، و وقف من قدامه و من خلفه و أقبل یتسمع، ثم قال للفضل بن الربیع ما تسمع ما أسمع؟ ثم قال: إن خیارنا بالکوفة.
  26. المنتظم، ج۹، ص۱۵۵ - ۱۵۶.
  27. تهذیب الأحکام، ج۱۰، ص۶۴، ۲۳۴؛ الاستبصار، ج۴، ص۲۲۶، ح۸۴۷.
  28. تهذیب الأحکام، ج۳، ص۲۶۶، ح۷۵۴.
  29. ر.ک: بصائر الدرجات، ج۱، ص۴۲، ح۲۴ و ۲۵؛ الکافی، ج۱، ص۶۵، ح۵؛ و....
  30. الکافی، ج۳، ص۳۷۳، ح۲: «عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَجَّالِ عَنْ ثَعْلَبَةَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(ع) عَنِ الصَّلَاةِ خَلْفَ الْمُخَالِفِينَ فَقَالَ مَا هُمْ عِنْدِي إِلَّا بِمَنْزِلَةِ الْجُدُرِ».
  31. رجال النجاشی، ص۱۱۸، ش: ۳۰۲: «رُوِيَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ وَ أَبِي الْحَسَنِ(ع)».
  32. ر.ک: المحاسن، ج۱، ص۲۷۶، ح۳۸۹؛ ج۲، ص۵۳۸، ح۸۱۸؛ الکافی، ج۲، ص۱۶۴، ح۹؛ و....
  33. ر.ک: فضائل أمیرالمؤمنین(ع)، ص۱۱۴، ح۱۰۹؛ الأمالی (طوسی)، ص۴۴۳، ح۹۹۲؛ معانی الأخبار، ص۱۸۳، ح۱؛ و....
  34. الموسوعة الرجالیه، ج۴، ص۸۳، ص۴۰۶ و ج۷، ص۱۱۴۶.
  35. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 160-165.
  36. ر.ک: تفسیر کنز الدقائق، ج۲، ص۴۰۴، ج۳، ص۱۷۱ و ۵۹۵؛ ج۴، ص۱۳۶، ج۵، ص۴۶۶، ۴۷۴ و ۵۶۱؛ ج۷، ص۷۹؛ ج۸، ص۳۹۲ و ۴۲۹، ج۱۳، ص۱۱۳؛ بصائر الدرجات، ج۱، ص۳۳۱، ح۳؛ المحاسن، ج۱، ص۱۵۶، (ح ۸۸)؛ ج۲، ص۳۸۷، (ح۶) و ص۵۷۱، (ح۱۰).
  37. ر.ک: تفسیر کنز الدقائق، ج۴، ص۴۴۲ - ۴۴۳، ج۵، ص۴۶۶؛ ج۸، ص۲۳۲؛ ج۱۱، ص۲۴۵؛ الأصول الستة عشر، ص۱۲۲؛ بصائر الدرجات، ص۴۲، (ح۲۴) و ص۳۳۲، (ح۸).
  38. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 165.
  39. رجال النجاشی، ص۱۱۷ - ۱۱۸، ش۳۰۲.
  40. رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۴۱۲، ش۷۷۶.
  41. الغیبه (طوسی)، ص۴۵۹.
  42. أی لا یعتد بصلاتهم و قراءتهم.
  43. الکافی، ج۳، ص۳۷۳، ح۲.
  44. ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است سوره نساء، آیه ۵۹.
  45. آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است سوره حشر، آیه ۷.
  46. هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بی‌گمان از خداوند فرمان برده است و هر که رو گرداند (بگو بگرداند) ما تو را مراقب آنان نفرستاده‌ایم سوره نساء، آیه ۸۰.
  47. بگو اگر خداوند را دوست می‌دارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است سوره آل عمران، آیه ۳۱.
  48. و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را راهنمایی کردیم- نوح را پیش‌تر راهنمایی کرده بودیم- و داوود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را که از فرزندزادگان وی بودند (نیز راهنمایی کردیم)؛ و این چنین نیکوکاران را پاداش می‌دهیم سوره انعام، آیه ۸۴.
  49. و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را (نیز)؛ آنان همه از شایستگان بودند سوره انعام، آیه ۸۵.
  50. المحاسن، ج۱، ص۱۵۶، ح۸۸.
  51. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 166-167.
  52. ذخیرة المعاد، ج۲، ص۱۸۶.
  53. ذخیرة المعاد، ج۲، ص۱۹۶.
  54. رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۴۱۲، ش۷۷۶: ذکر حمدویه، عن محمد بن عیسی، أن ثعلبة بن میمون و هو ثقة.
  55. ر.ک: منتهی المقال، ج۲، ص۲۰۳، ش۵۱۰.
  56. منهج المقال، ج۳، ص۱۳۲ - ۱۳۳، ش۹۴۲: و مع ذلك ربما يتأمل في وثاقته لعدم ذكرها بلفظها يحتمل كونه من محمد بن عيسي و ربما يكون هذا هو الظاهر و أنت خبير بأن هذا التأمل في غاية الركاكة و نهاية السخافة و الشناعة و بنهاية الظهور لا يحتاج إلي التنبيه و لعمري إن جش لم يدر أنه سيجيء من يقنع بمجرد ثقة بل و بمجرد رجحانه و لا يكفيه جميع ما ذكر علي أن محمد بن عيسي من الثقات و أيضاً غير خفي أن ذكر كش ذلك ليس مجرد القصة و الحكاية بل الظاهر أن الإتيان به لأجل الإنتفاع و أنه في مقام الإعتداد و الإعتماد و مر في أبان بن عثمان عند ذكر من أجمعت العصابة قالوا: و زعم أبو إسحاق الفقيه أن أوجه هؤلاء جميل و الظاهر منه استنادهم إليه و اعتمادهم عليه و بالجملة هو أجل من أن يحتاج إلي ذكر أمثال ذلك.
  57. تنقیح المقال، ج۱۳، ص۳۹۱ و ۳۹۲، ش۳۴۸۹: فما في الذخيرة من أن: في الحكم بثقته تأملاً. في غاية العجب و الغرابة... و العجب كل العجب مما صدر في المقام من الحائري من تجمحه بعد ذلك.
  58. تنقیح المقال، ج۱۳، ص۳۹۰، ش۳۴۸۹.
  59. نقد الرجال، ج۱، ص۳۱۹، ش۸۶۷.
  60. الرجال (الحر العاملی)، ص۷۴، ش۲۵۸.
  61. ر.ک: الوجیزة فی الرجال، ص۴۱، ش۳۲۳؛ معراج أهل الکمال (بلغة المحدثین)، ج۱، ص۳۳۸، ش۳.
  62. مستدرک الوسائل (الخاتمة)، ج۴، ص۱۸۸، ش۵۳.
  63. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 167-169.
  64. رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۴۱۲، ش۷۷۶.
  65. ر.ک: نقد الرجال، ج۱، ص۳۱۹، ش۸۶۷.
  66. ر.ک: وسائل الشیعه، ج۳۰، ص۳۲۸؛ الرسائل الرجالیه (کلباسی)، ج۱، ص۱۸۲.
  67. ر.ک: منتهی المقال، ج۲، ص۲۰۳، ش۵۱۰ به نقل از محمدطه نجف صاحب حاوی الأقوال.
  68. الرسائل الرجالیه (کلباسی)، ج۱، ص۱۸۲.
  69. الرسائل الرجالیه (کلباسی)، ج۱، ص۱۴۲: و کونه من کلام محمد بن عیسی... و لعله الأظهر....
  70. أي كثير الرواية.
  71. رجال النجاشی، ص۱۱۷ - ۱۱۸ ش۳۰۲؛ تهذیب المقال، ج۴، ص۳۲۱ - ۳۳۷.
  72. وی از راویانی است که شیخ طوسی نوشته است: لا یروون و لا یرسلون إلا عمن یوثق به. (عدة الأصول، ج۱، ص۱۵۴).
  73. ر.ک: رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ج۲، ص۵۵۶، ش۱۰۵۰.
  74. ر.ک: تفسیر فرات الکوفی، ص۲۰۲، ح۲۶۵: أحمد بن محمد بن أبی نصر، عن ثعلبة بن میمون؛ نیز ر.ک: الکافی، ج۱، ص۱۷۶، ح۱؛ ج۷، ص۴۵۳، ح۶.
  75. کامل الزیارات، ص۴۷، ح۴: «حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ هَارُونَ الْعِجْلِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) يَقُولُ مَا أَظُنُّ أَحَداً يُحَنَّكُ بِمَاءِ الْفُرَاتِ إِلَّا أَحَبَّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ سَأَلَنِي كَمْ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ مَاءِ الْفُرَاتِ فَأَخْبَرْتُهُ فَقَالَ لَوْ كُنْتُ عِنْدَهُ لَأَحْبَبْتُ أَنْ آتِيَهُ طَرَفَيِ النَّهَارِ»؛ نیز ر.ک: کامل الزیارات، ص۴۹، ح۱۳.
  76. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 169-172.