شرک صفاتی
مقدمه
اعتقاد به اینکه صفات الهی با ذات خداوند مغایرند و وجودی مستقل از ذات او دارند، شرک صفاتی است. لازم اعتقاد به جدا بودن صفات ذاتی مانند علم از ذات خدا، تعدد قدما و شرک است. در این مبحث کلامی، معتزله قائل به تعطیل و نفی صفات ذاتی شدهاند.[۱]
به نظر میرسد این دیدگاه با آیاتی که خداوند را به صفات کمالی مانند حیات: هُوَ الْحَيُّ ، علم: وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ و قدرت: وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ متصف میکنند، در تعارض است.[۲] اشاعره به زاید بودن صفات بر ذات نظر دادهاند [۳] که لازم این قول ترکب خداوند از ذات و صفات هفتگانه حیات، علم، قدرت، اراده، سمع، بصر و تکلم زاید بر ذات (اعتقاد به قدمای ثمانیه) و نیز احتیاج خداوند به امری خارج از ذات است که با احدیت و بساطت خدای متعال در قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ [۴] و احتیاج با غنای خدا: هُوَ الْغَنِيُّ ناسازگار است. این گونه شرک که در دقتهای علمی متکلمان بروز میکند و عموم مردم از آن آگاهی ندارند، تنها شرک خفی است و موجب خروج از قلمرو اسلام و توحید نمیشود، هرچند با کمال توحید ناسازگار است، چنانکه امیرمؤمنان (ع) ضمن بیان صفات نامحدود خدا، کمال اخلاص را در نفی صفات زاید بر ذات میداند؛ زیرا قائل شدن به صفات زاید بر ذات مستلزم گونهای از شرک است.[۵] امامیه در این موضوع به عینیت صفات با ذات الهی معتقد شدهاند، تا هم صفات کمالی خدا محفوظ بماند، هم مستلزم شرک نباشد.[۶] براساس روایتی، امام رضا (ع)درباره کسانی که به زیادت صفات بر ذات قائل شدهاند فرموده است که اینان خدایان متعددی را معبود خود کرده و از ولایت ما بهرهای ندارند و خدا همیشه ذاتاً دانا، توانا، زنده، قدیم، شنوا و بیناست و از آنچه مشرکان و اهل تشبیه میگویند مبرا و بسیار برتر است.[۷]