بحث:آیه اولی الامر در حدیث

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۴ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۱۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

روایات سبب نزول

سبب نزول از منظر شیعه امامیه

مفسران امامیه به اتفاق آرا، نزول آیه شریفه را درباره امامان اهل بیت(ع) دانسته و در این باره، روایاتی از رسول خدا(ص) و امامان اهل بیت(ع) نقل کرده‌اند[۱]. کثرت و قوت سند این روایات به گونه‌ای است که برخی مفسران، روایات یادشده را متواتر دانسته‌اند[۲]. این روایات به چند دسته تقسیم می‌شود: در شماری از روایات، نزول آیه درباره نخستین فرد از اولی الأمر، یعنی امام علی بن ابی‌طالب(ع) دانسته شده است. در شمار دیگری، از علی(ع) و سبطین(ع) به عنوان مصادیق اولی الأمر یاد شده است و در دسته دیگری از روایات، از تمام امامان معصوم به عنوان مصادیق اولی الأمر سخن به میان آمده است. مفسران امامیه مانند: قمی، فرات کوفی، عیاشی، طبرسی، ابوالفتوح رازی، بحرانی، حویزی، مشهدی قمی، فیض کاشانی، استرآبادی، شبر و... هر کدام، روایات فراوانی از پیامبر(ص) و امامان اهل بیت(ع) نقل کرده‌اند که نشان می‌دهد آیه درباره امامان عترت نازل شده، اما واقعه‌ای ذکر نکرده‌اند که سبب نزول آیه باشد.

شماری از مفسران شیعه و برخی مفسران و دیگر عالمان اهل سنت درباره آیه، واقعه‌ای نیز بیان کرده‌اند که آن واقعه، سبب نزول آیه بوده است. آنان از مجاهد[۳] نقل کرده‌اند که وی نزول آیه را در غزوه تبوک دانسته و گفته است: «إِنَّمَا نَزَلَتْ فِي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(ع) حِينَ خَلَّفَهُ رَسُولُ اللَّهِ(ص) بِالْمَدِينَةِ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ تُخَلِّفُنِي بَيْنَ النِّسَاءِ وَ الصِّبْيَانِ؟ فَقَالَ يَا عَلِيُّ أَ مَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى حِينَ قَالَ لَهُ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَ أَصْلِحْ فَقَالَ بَلَى وَ اللَّهِ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(ع) وَلَّاهُ اللَّهُ أَمْرَ الْأُمَّةِ بَعْدَ مُحَمَّدٍ حِينَ خَلَّفَهُ رَسُولُ اللَّهِ(ص) بِالْمَدِينَةِ فَأَمَرَ اللَّهُ الْعِبَادَ بِطَاعَتِهِ وَ تَرْكِ خِلَافِهِ‌»[۴]. آیه درباره امیرالمؤمنین علی(ع) نازل شده است. هنگامی که رسول خدا(ص) آن حضرت را در مدینه جانشین خود نمود. امیرالمؤمنین(ع) به پیامبر فرمود: ای رسول خدا آیا مرا جانشین قرار می‌دهید بر زنان و کودکان؟! پیامبر(ص) فرمود: ای علی آیا خشنود نیستی از اینکه نسبت به من همانند هارون نسبت به موسی(ع) باشی، هنگامی که به هارون فرمود: «در میان قومم جانشینم باش و به اصلاح بپرداز».

امیرالمؤمنین(ع) پاسخ داد: آری به خدا سوگند. مجاهد می‌افزاید: مقصود از  أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ  علی بن ابی طالب(ع) است. خداوند در زمان حیات پیامبر(ص) برای پس از رسول خدا(ص) او را ولیّ و پیشوای امت قرار داد و جانشین ساختن او توسط رسول خدا(ص) در مدینه و دستور دادن به مردم به پیروی از او و تخلف نکردن از دستورهای او، برای همین مقصود بود. با توجه به سبب نزول آیه درباره علی(ع) در جریان جنگ تبوک و ماندن علی(ع) به جای پیامبر در مدینه و سخن پیامبر(ص) درباره علی که: «أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي» شاید چنین تصور شود که آیه درباره امیرالمؤمنین(ع) نازل شده و شمول آن نسبت به دیگر امامان عترت از باب جری و تطبیق است؛ اما وقتی به روایات پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) نگاه می‌کنیم می‌بینیم در اکثر قریب به اتفاق روایات، به صراحت سخن از نزول آیه درباره همه امامان اهل بیت(ع) است. تعبیرهایی مانند سخن امام باقر(ع): «فَأُولِي الْأَمْرِ فِي هَذِهِ الْآيَةِ هُمْ آلُ مُحَمَّدٍ(ص)»[۵]؛

و سخن دیگر ایشان: «إِيَّانَا عَنَى خَاصَّةً- أَمَرَ جَمِيعَ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ بِطَاعَتِنَا»[۶]؛ و سخن امام صادق(ع) ذیل آیه: «قَالَ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ عَلِيٍ وَ فَاطِمَةَ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ»[۷]؛ یا روایت جابر بن عبدالله انصاری از رسول خدا(ص) که حضرت پس از نزول آیه، از همه امامان عترت به عنوان مصداق اولی الأمر نام برده‌اند[۸] و سخن امام علی بن موسی الرضا(ع) که از تک تک امامان به عنوان مصداق اولی الأمر یاد کرده‌اند[۹]. روایات فوق و روایات دیگری از این دست، به صراحت نشان می‌دهد آیه درباره همه امامان اهل بیت(ع) نازل شده و نام بردن از امیرالمؤمنین(ع) به عنوان سبب نزول آیه در برخی روایات، از باب ذکر اتم مصادیق و نخستین مصداق اولی الأمر است، نه از باب اختصاص نزول آیه به آن حضرت.[۱۰].

نمونه‌هایی از روایات پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)

رسول خدا(ص)

۱. جمعی از محدثان و مفسران امامیه از جابر بن عبدالله انصاری نقل کرده‌اند که وی پس از نزول آیه، از رسول خدا(ص) تقاضا کرده مصادیق «اولی الأمر» را که خداوند اطاعت آنان را در کنار اطاعتِ پیامبر(ص) بر مؤمنان واجب کرده، معرفی کنند. پیامبر(ص) به وی خبر داده‌اند که آنان جانشینان پیامبر و پیشوایان امت اسلامی پس از پیامبرند. رسول خدا(ص) از یک‌یک آنان نام برده و بیان داشتند که نفر اول آنان علی بن ابی طالب(ع) و آخرین نفر آنان فرزند امام حسن عسکری(ع) است که هم نام پیامبر و آخرین حجت خدا در زمین است؛ و همو است که خداوند با دستان او شرق و غرب جهان را فتح خواهد نمود. پیامبر(ص) به جابر خبر دادند که او پنجمین امام از سلسله امامان اهل بیت(ع)، یعنی امام محمد باقر(ع) را درک خواهد نمود و از جابر خواستند هرگاه او را ملاقات نمود، سلام پیامبر(ص) را به وی ابلاغ کند[۱۱].

۲. سلیم بن قیس[۱۲] می‌گوید: از امیرالمؤمنین علی(ع) شنیدم که می‌فرمود: ... رسول خدا به من فرمود پروردگارم به من خبر داده که خواسته مرا درباره تو و شرکایت که پس از تو وجود خواهند داشت، اجابت کرده است. گفتم ای رسول خدا شرکای من که پس از من خواهند آمد چه کسانی هستند، فرمود: کسانی هستند که خداوند آنان را به خود و به من نزدیک کرده و فرموده است:  أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ ؛ یعنی امامان. گفتم: ای رسول خدا آنان چه کسانی هستند؟

فرمود: آنان اوصیای من هستند تا آنکه در حوض بر من وارد شوند. همه آنان افرادی هدایت شده و هدایت‌گرند که خوار کردنشان زیانی به آنان وارد نمی‌سازد. آنان با قرآنند و قرآن با ایشان، نه قرآن از آنان جدا می‌شود و نه آنان از قرآن...، پیامبر سپس از تک تک آنان نام بردند[۱۳].

حضرت امام جعفر صادق(ع) از رسول خدا(ص) نقل کرده‌اند که فرمود: سوگند به کسی که مرا بر اساس حق به نبوت برگزید، اگر شخصی خدا را ملاقات کند در حالی که به اندازه هفتاد پیامبر کار نیک انجام داده باشد، اما ولایت اولی الأمر از ما اهل بیت را نداشته باشد، خداوند هیچ عملی را از او نخواهد پذیرفت[۱۴]. این روایت نیز نشان می‌دهد مصداق اولی الأمر از اهل بیت پیامبر(ص) است.

۴. سلمان فارسی نیز از رسول خدا(ص) نقل کرده که حضرت، ولایت علی(ع) را همانند ولایت پیامبر(ص) و خدا دانسته و بیزاری جُستن از ولایت علی را بیزاری از ولایت خدا و رسول به شمار آورده‌اند. پیامبر(ص) با یکسان دانستن اطاعت و معصیتِ علی(ع)، با اطاعت و معصیت خدا و رسول(ص)، به آیه  أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ  اشاره نموده و علی(ع) را به عنوان مصداق اولی الأمر معرفی کرده‌اند[۱۵].[۱۶].

منابع

پانویس

  1. فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیر فرات کوفی، ج۱، ص۱۱۰؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ج۵، ص۴۱۲؛ محسن فیض کاشانی، تفسیر صافی، ج۱، ص۴۶۲؛ سیدهاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۱۰۳؛ عبدعلی حویزی، تفسیر نور الثقلین، ج۱، صص ۴۹۷ و ۴۹۹.
  2. سید عبدالله شبر، الجوهر الثمین فی تفسیر الکتاب المبین، ج۲، ص۵۸.
  3. مجاهد (م ۱۰۴ق) از بزرگان تابعین و از مفسران بزرگ عصر خویش است. ذهبی از او با عناوینی چون «الامام، شیخ القراء و المفسرین» یاد کرده و می‌نویسد: او از کسانی است که مردم از او قرآن، تفسیر و فقه آموخته‌اند. مجاهد گفته است: سه بار قرآن را بر ابن عباس عرضه کردم، و درباره هر آیه‌ای از او پرسیدم که درباره چه چیزی و چگونه نازل شده است (شمس الدین ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۴۴۹ - ۴۵۱) گفتنی است رجال‌شناسان شیعه درباره وی اظهار نظر نکرده‌اند.
  4. محمد بن علی ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج۳، ص۱۵؛ حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۹۰؛ سید هاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۱۱۵؛ سلیمان بن ابراهیم قندوزی حنفی، ینابیع المودة، ج۱، ص۲۳۱.
  5. فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیر فرات کوفی، ج۱، ص۱۰۸؛ تفسیر ابن فرات کوفی یک اثر تخصصی ولایی است که فقط آیات مربوط به امامت و فضائل امامان اهل بیت پیامبر در آن جمع‌آوری شده است، محقق خوبی می‌نویسد: و افرادی مانند شیخ صدوق و پدر ایشان علی بن حسین بن بابویه فراوان از این تفسیر روایت کرده‌اند (محقق خوبی، معجم رجال الحدیث، ج۱۳، ص۲۵۲).
  6. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۲۷۶؛ محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۲۵۰.
  7. صدوق، کمال الدین، ج۱، ص۲۲۲.
  8. صدوق، کمال الدین، ج۱، ص۲۵۳.
  9. محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۲۵۱.
  10. زینلی، غلامحسین، آیه اولی الامر، ص ۶۳.
  11. «عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ قَالَ سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيَّ يَقُولُ لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى نَبِيِّهِ مُحَمَّدٍ(ص)  يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ  قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَرَفْنَا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَمَنْ أُولُو الْأَمْرِ الَّذِينَ قَرَنَ اللَّهُ طَاعَتَهُمْ بِطَاعَتِكَ فَقَالَ(ع) هُمْ خُلَفَائِي يَا جَابِرُ وَ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ بَعْدِي أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْمَعْرُوفُ فِي التَّوْرَاةِ بِالْبَاقِرِ وَ سَتُدْرِكُهُ يَا جَابِرُ فَإِذَا لَقِيتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ سَمِيِّي وَ كَنِيِّي حُجَّةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ بَقِيَّتُهُ فِي عِبَادِهِ ابْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ ذَاكَ الَّذِي يَفْتَحُ اللَّهُ تَعَالَى ذِكْرُهُ عَلَى يَدَيْهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا ذَاكَ الَّذِي يَغِيبُ عَنْ شِيعَتِهِ وَ أَوْلِيَائِهِ غَيْبَةً لَا يَثْبُتُ فِيهَا عَلَى الْقَوْلِ بِإِمَامَتِهِ إِلَّا مَنِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ قَالَ جَابِرٌ فَقُلْتُ لَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَهَلْ يَقَعُ لِشِيعَتِهِ الِانْتِفَاعُ بِهِ فِي غَيْبَتِهِ فَقَالَ(ع) إِي وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ إِنَّهُمْ يَسْتَضِيئُونَ بِنُورِهِ وَ يَنْتَفِعُونَ بِوَلَايَتِهِ فِي غَيْبَتِهِ كَانْتِفَاعِ النَّاسِ بِالشَّمْسِ وَ إِنْ تَجَلَّلَهَا سَحَابٌ يَا جَابِرُ هَذَا مِنْ مَكْنُونِ سِرِّ اللَّهِ وَ مَخْزُونِ عِلْمِهِ فَاكْتُمْهُ إِلَّا عَنْ أَهْلِهِ قَالَ جَابِرُ بْنُ يَزِيدَ فَدَخَلَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيُّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(ع) فَبَيْنَمَا هُوَ يُحَدِّثُهُ إِذْ خَرَجَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْبَاقِرُ(ع) مِنْ عِنْدِ نِسَائِهِ وَ عَلَى رَأْسِهِ ذُؤَابَةٌ وَ هُوَ غُلَامٌ فَلَمَّا بَصُرَ بِهِ جَابِرٌ ارْتَعَدَتْ فَرَائِصُهُ وَ قَامَتْ كُلُّ شَعْرَةٍ عَلَى بَدَنِهِ وَ نَظَر إِلَيْهِ مَلِيّاً ثُمَّ قَالَ لَهُ يَا غُلَامُ أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ فَقَالَ جَابِرُ شَمَائِلُ رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ ثُمَّ قَامَ فَدَنَا مِنْهُ فَقَالَ لَهُ مَا اسْمُكَ يَا غُلَامُ فَقَالَ مُحَمَّدٌ قَالَ ابْنُ مَنْ قَالَ ابْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ يَا بُنَيَّ فَدَتْكَ نَفْسِي فَأَنْتَ إِذاً الْبَاقِرُ فَقَالَ نَعَمْ ثُمَّ قَالَ فَأَبْلِغْنِي مَا حَمَلَكَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) فَقَالَ جَابِرٌ يَا مَوْلَايَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) بَشَّرَنِي بِالْبَقَاءِ إِلَى أَنْ أَلْقَاكَ وَ قَالَ لِي إِذَا لَقِيتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ فَرَسُولُ اللَّهِ يَا مَوْلَايَ يَقْرَأُ عَلَيْكَ السَّلَامَ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(ع) يَا جَابِرُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ مَا قَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ وَ عَلَيْكَ يَا جَابِرُ كَمَا بَلَّغْتَ السَّلَامَ فَكَانَ جَابِرٌ بَعْدَ ذَلِكَ يَخْتَلِفُ إِلَيْهِ وَ يَتَعَلَّمُ مِنْهُ فَسَأَلَهُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ(ع) عَنْ شَيْ‌ءٍ فَقَالَ لَهُ جَابِرٌ وَ اللَّهِ مَا دَخَلْتُ فِي نَهْيِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) فَقَدْ أَخْبَرَنِي أَنَّكُمْ أَئِمَّةُ الْهُدَاةِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ مِنْ بَعْدِهِ أَحْلَمُ النَّاسِ صِغَاراً وَ أَعْلَمُ النَّاسِ كِبَاراً وَ قَالَ لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَهُمْ أَعْلَمُ مِنْكُمْ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(ع) صَدَقَ جَدِّي رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِنِّي لَأَعْلَمُ مِنْكَ بِمَا سَأَلْتُكَ عَنْهُ وَ لَقَدْ أُوتِيتُ الْحُكْمَ صَبِيّاً كُلُّ ذَلِكَ بِفَضْلِ اللَّهِ عَلَيْنَا وَ رَحْمَتِهِ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ»؛ (صدوق، کمال الدین، ج۱، ص۲۵۳، باب ۲۳، ح۳؛ خزاز قمی، کفایة الأثر، ص۵۴ – ۵۶؛ ابو الفتوح رازی، روض الجنان، ج۵، ص۴۱۲؛ ابن ابی جمهور احسائی، عوالی اللآلی، ج۴، ص۹۰؛ محمد مشهدی، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج۳، ص۴۳۷ – ۴۳۸؛ فضل بن حسن طبرسی، إعلام الوری، ۳ از مقدمه و ۳۹۷؛ شرف الدین علی استرآبادی، تأویل الآیات الظاهره، ج۱، ص۱۴۱؛ بیاضی، صراط المستقیم، ج۲، ص۱۲۳).
  12. سلیم بن قیس و کتابش: محقق خویی پس از نقل نظرات شماری از عالمان بزرگ شیعه امامیه در تأیید سلیم و کتاب او می‌نویسد: سلیم فردی موثق جلیل القدر و عظیم‌الشأن است. در عظمت او همین بس که «برقی» او را از اولیای خدا و از اصحاب امیرالمؤمنین(ع) دانسته و علامه حلی او را عادل دانسته است. کتاب سلیم چنان که نعمانی بیان کرده از اصول و منابع معتبر و مطالب آن صحیح است و از معصوم یا از کسانی که روایتشان قابل قبول می‌باشد صادر شده است. صاحب کتاب وسائل الشیعه نیز کتاب سلیم را اثری مورد اعتماد دانسته و معتقد است در صحت انتساب آن به سلیم تردیدی وجود ندارد، البته ممکن است در این کتاب همانند هر کتاب دیگری مطالب ضعیف نیز وجود داشته باشد، لکن این مطالب اندک موجب ضعف همه کتاب نمی‌شود. (محقق خویی، معجم رجال الحدیث، ج۸، صص ۲۲۰ و ۲۲۵)، برخی به تصور اینکه راوی این کتاب از سلیم فقط ابان بن ابی عیاش است و او فردی ضعیف است، کتاب سلیم را تضعیف کرده‌اند. اما باید توجه داشت این کتاب چنان که نجاشی بیان کرده از طرق دیگری نیز از سلیم نقل شده که نقل آن از طریق «ابراهیم بن عمر یمانی» که به تصریح نجاشی فردی موثق می‌باشد، از آن جمله است (احمد بن علی نجاشی رجال النجاشی، ص٢٠).
  13. «عن سليم بن قيس الهلالي قال سمعت عليا(ع) يقول ما نزلت على رسول الله آية من القرآن إلا أقرأنيها و أملأها علي فاكتبها بخطي و علمني تأويلها و تفسیرها و ناسخها و منسوخها و محكمها و متشابها، و دعا الله لي أن يعلمني فهمها و حفظها فما نسيت آية من كتاب الله و لا علما أملاه على فكتبته بيدي على ما دعا لي و ما نزل شيء علمه الله من حلال و لا حرام أمر و لا في كان أو يكون من طاعة أو معصية إلا علمنيه و حفظته فلم أنس منه حرفا واحدا، ثم وضع يده على صدري و دعا الله لي أن يملأ قلبي علما و فهما و حكمة و نورا لم أنس شيئا و لم يفتني شيء لم أكتبه، فقلت يا رسول الله أ تخوفت علي النسيان فيما بعد فقال لست اتخوف عليك نسيانا و لا جهلا، و قد أخبرني ربي أنه قد استجاب لي فیك و في شركائك الذين يكونون من بعدك فقلت يا رسول الله و من شركائي من بعدي قال الذين قرنهم الله بنفسه و بي فقال  أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ  الأئمة فقلت يا رسول الله و من هم فقال الأوصياء مني إلى أن يردوا علي الحوض كلهم هاد مهتد لا يضرهم من خذلهم، هم مع القرآن والقرآن معهم لا يفارقهم و لا يفارقونه، بهم تنصر أمتي، و بهم يمطرون و بهم يدفع عنهم، و بهم يستجاب دعاؤهم، فقلت یا رسول الله سمهم لي فقال لي ابني هذا و وضع يده على رأس الحسن، ثم ابني هذا و وضع يده على رأس الحسين، ثم ابن له يقال له علي و سيولد في حياتك فاقرأه مني السلام، ثم تكمله إلى اثني عشر من ولد محمد فقلت له بأبي وأمي أنت سمهم فسماهم لي رجلا رجلا فيهم و الله يا أخا بنی هلال مهدي أمة محمد، الذي يملأ الأرض قسطا وعدلا كما ملئت جورا و ظلما، و الله إني لأعرف من يبايعه بين الركن والمقام، و أعرف أسماء آبائهم وقبائلهم و ذكر الحديث بتمامه» (سلیم بن قیس هلالی، کتاب سلیم، صص ۶۲۰ و ۶۲۴؛ محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۲۵۳؛ بیاضی، صراط المستقیم، ج۲، ص۱۲۷؛ ابن ابی زینب نعمانی، الغیبة، ص۱۸۰؛ صدوق، کمال الدین، ج۱، ص۲۸۴، باب،۲۴، ح۳۷؛ حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۴۷)
  14. فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیر فرات کوفی، ج۱، ص۱۰۹؛ نوری، مستدرک الوسائل، ج۱، ص۱۶۷؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج۲۷، ص۱۹۲؛ شیخ مفید، الأمالی، ص۱۱۵.
  15. «عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَا عَلِيُّ مَنْ بَرِئَ مِنْ وَلَايَتِكَ فَقَدْ بَرِئَ مِنْ وَلَايَتِي وَ مَنْ بَرِئَ مِنْ وَلَايَتِي فَقَدْ بَرِئَ مِنْ وَلَايَةِ اللَّهِ يَا عَلِيُّ طَاعَتُكَ طَاعَتِي وَ طَاعَتِي طَاعَةُ اللَّهِ فَمَنْ أَطَاعَكَ أَطَاعَنِي وَ مَنْ أَطَاعَنِي فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ لَحُبُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ أَعَزُّ مِنَ الْجَوْهَرِ وَ مِنَ الْيَاقُوتِ الْأَحْمَرِ وَ مِنَ الزُّمُرُّدِ وَ قَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ مُحِبِّينَا أَهْلَ الْبَيْتِ فِي أُمِّ الْكِتَابِ- لَا يَزِيدُ فِيهِمْ رَجُلٌ وَ لَا يَنْقُصُ مِنْهُمْ رَجُلٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَهُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(ع)» (فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیر فرات کوفی، ج۱، ص۱۰۹؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۳۶، ص۱۳۶).
  16. زینلی، غلامحسین، آیه اولی الامر، ص ۶۶.
بازگشت به صفحهٔ «آیه اولی الامر در حدیث».