بحث:یومالدار در تاریخ اسلامی
مقدمه
﴿وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ * وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ * فَإِنْ عَصَوْكَ فَقُلْ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ﴾[۱].
وحی الهی در کوه حراء بر قلب پیامبر، نازل گردید و او را به مقام نبوت و رسالت، مفتخر ساخت، رسالتی که باید در سطح جهانی پیاده گردد و تمام ملل روی زمین، زیر پرچم آئین اسلام درآیند. فرشته وحی اگر چه او را به مقام رسالت مفتخر ساخت، ولی نقطه شروع کار و وقت تبلیغ رسالت را برای مردم، معین نکرد از این نظر پیامبر به مدت سه سال، از دعوت عمومی خودداری نمود، تنها از رهگذر تماسهای خصوصی با افراد قابل و شایسته، توانست گروه کمی را به آئین خویش هدایت کند.
پس از گذشت سه سال، پیک الهی فرا رسید و فرمان داد که پیامبر، دعوت همگانی خود را از طریق دعوت خویشاوندان و بستگان، آغاز نماید و با آیه زیر او را مورد خطاب قرار داد و گفت: ﴿وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ﴾[۲]. علت اینکه دعوت خویشاوندان، برای نقطه شروع انتخاب شد، این است که تا نزدیکان یک رهبر الهی یا اجتماعی به او ایمان نیاورند و از او پیروی نکنند، هرگز دعوت او درباره بیگانگان مؤثر واقع نمیشود؛ زیرا نزدیکان انسان، پیوسته بر اسرار و رازها و ملکات خوب و بد وی کاملاً واقف و مطلع هستند، ایمان آنها نشانه وارستگی مدعی رسالت بشمار میرود، چنانکه اعراض و روی گردانی اکثریت قریب به اتفاق آنها، نشانۀ دوری مدعی از خلوص و صفا و صدق در ادعاست.
از این جهت، پیامبر به علی(ع) دستور داد که چهل و پنج نفر از شخصیتهای بزرگ بنی هاشم را برای ضیافت ناهار دعوت کند و غذائی از گوشت، همراه با شیر آماده سازد. مهمانان، همگی در وقت معین، به حضور پیامبر شتافتند، و پس از صرف غذا ابولهب عموی پیامبر با سخنان سبک خود، مجلس را از آمادگی برای طرح سخن و تعقیب هدف برانداخت، و مجلس بدون اخذ نتیجه به پایان رسید و مهمانان پس از صرف غذا و شیر، خانه رسول خدا را ترک گفتند.
پیامبر تصمیم گرفت فردای آن روز، ضیافت دیگری ترتیب دهد و همه آنان را جز ابولهب به خانه خود دعوت نماید. باز علی(ع) به دستور پیامبر، غذا و شیر آماده نمود و از شخصیتهای برجسته و شناخته شده بنی هاشم برای صرف ناهار و استماع سخنان پیامبر، دعوت به عمل آورد. مهمانان، همگی در موعد مقرر حضور بهم رسانیده و پیامبر پس از صرف غذا، در مجمع بزرگی که شخصیتهای بنی هاشم در آنجا گرد آمده بودند، برای دعوت خویشاوندان به آئین توحید و رسالت خویش بپا خاست و سخنان خود را چنین آغاز نمود: به راستی هیچگاه راهنمای مردم، به آنان دروغ نمیگوید. به خدائی که جز او خدائی نیست، من فرستاده او به سوی شما و عموم جهانیان هستم. هان، آگاه باشید، همانگونه که میخوابید، میمیرید و همچنانکه بیدار میشوید (روز رستاخیز) زنده خواهید شد. نیکوکاران، به پاداش اعمال و بدکاران به کیفر کردار خود میرسند، و بهشت جاویدان برای نیکوکاران و دوزخ همیشگی برای بدکاران آماده است.
هیچ کس از مردم برای کسان خود، چیزی بهتر از آنچه من برای شما آورده ام، نیاورده است. من خیر دنیا و آخرت برای شما آورده ام خدایم به من فرمان داده که شما را به توحید و یگانگی وی و رسالت خویش، دعوت کنم. چه کسی از شما مرا در این راه، کمک میکند تا برادر و وصی و نماینده من در میان شما باشد؟
او این جمله را گفت و مقداری مکث نمود، تا ببیند کدام یک از آنان به ندای او پاسخ مثبت میگوید. در این موقع سکوت آمیخته با بهت و تحیر بر مجلس، حکومت میکرد، و همگی سر به زیر افکنده و در فکر فرو رفته بودند.
ناگهان علی(ع) که سن او در آن روز از ۱۶ سال[۳] تجاوز نمیکرد، سکوت را درهم شکست و برخاست، رو به پیامبر کرد و گفت: ای پیامبر خدا من ترا در این راه یاری میکنم، سپس دست خود را به سوی پیامبر دراز کرد، تا دست او را به عنوان پیمان فداکاری بفشارد. در این موقع، پیامبر دستور داد که علی(ع) بنشیند و بار دیگر گفتار خود را تکرار نمود. باز علی(ع) برخاست و آمادگی خود را اعلام کرد، این بار نیز پیامبر به وی دستور داد که بنشیند. در مرتبه سوم نیز بسان دو مرتبه پیشین، جز علی(ع) کسی برنخاست، و تنها او بود که پشتیبانی خود را از هدف مقدس پیامبر اعلام کرد، در این موقع پیامبر دست خود را بر دست علی(ع) زد و جمله تاریخی خود را در مجلس بزرگان بنی هاشم درباره علی القاء نمود و گفت: هان ای خویشاوندان و بستگان من! بدانید که علی برادر و وصی و خلیفه من در میان شماست.
بنا به نقل سیره حلبی، دو لفظ دیگر نیز افزود و گفت: و وزیر و وارث من نیز میباشد.
از این راه، نخستین وصی اسلام به وسیله آخرین سفیر الهی، در آغاز رسالت که هنوز جز عده ناچیز، کسی به آئین وی نگرویده بود، تعیین گردید. از اینکه پیامبر در یک روز به طور همزمان، نبوت خود و امامت علی(ع) را اعلام کرد و روزی که به بستگان خود گفت: مردم! من پیامبر خدا هستم، همان روز نیز فرمود که علی وصی و جانشین من است، میتوان مقام و موقعیت امامت را به نحو روشن ارزیابی نمود و اینکه این دو مقام از یکدیگر جدا نبوده و همواره دومی مکمل برنامه رسالت است[۴].
پانویس
- ↑ «و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده! * و با مؤمنانی که از تو پیروی میکنند افتادگی کن * آنگاه اگر با تو نافرمانی کردند بگو من از آنچه انجام میدهید بیزارم» سوره شعراء، آیه ۲۱۴-۲۱۶.
- ↑ «و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.
- ↑ به قولی ۱۳ سال.
- ↑ سبحانی، جعفر، پیشوائی از نظر اسلام، ص ۱۵۸.