زیارت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Admin (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲ ژوئن ۲۰۱۹، ساعت ۱۷:۵۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل زیارت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

زیارت دیدار، به دیدن کسی یا مرقدی و حرمی رفتن، به عنوان ادای حق امامان و پیشوایان دین، کنار تربت پاک آنان حضور یافتن و ادای احترام‌کردن و سلام دادن و زیارتنامه خواندن.

مقدمه

  • زیارت، سنّتی دینی است که مورد سفارش پیامبر خدا و ائمه است. پیامبر اکرم(ص) به امام حسین(ع) فرمود: "من زارنی حیّا أو میّتا، أو زار أباک أو زار أخاک أو زارک، کان حقّا علیّ أن أزوره یوم القیامة و اخلّصه من ذنوبه"[۱] زیارت هرامام، حقّ او بر گردن پیروان و دوستان اوست و از نشانه‌های وفای به این عهد و ادای این حق، زیارت قبر اوست. این کلام حضرت رضا(ع) است که فرمود: "إنّ لکلّ إمام عهدا فی عنق أولیائه و شیعته، و إنّ من تمام الوفاء بالعهد زیارة قبورهم..."[۲] رسول خدا(ص) فرمود: هرکس برای حج به مکّه آید و مرا در مدینه زیارت نکند، روز قیامت بر او جفا می‌کنم و هرکس به زیارت من آید، شفاعت او بر من واجب می‌شود و هرکه شفاعتش بر من واجب شود، وارد بهشت می‌گردد.[۳] در منابع حدیثی شیعه و اهل سنت، احادیث فراوان در مورد زیارت نقل شده است. در سنّت و سیرۀ عملی پیامبر خدا(ص) و امامان و صحابه و تابعین و بزرگان دین و عالمان و راویان و محدّثان نیز در طول قرون، رفتن به زیارت قبر اموات، شهدا و اولیای خدا مرسوم و رایج بوده است. رهاورد اینگونه زیارت‌ها، تقرّب به خدا، الهام گرفتن از اولیای دین، پاک شدن از گناهان و پالایش و صفا یافتن روح است. متأسفانه جاهلان بی‌خبر از سنّت نبوی و کج‌فهمان دور از روح متعالی دین، زیارت و بنای قبور را نوعی بدعت و شرک می‌دانند و وهّابیان با عشق و علاقۀ مسلمانان نسبت به اولیای دین و حرم نبوی و قبور امامان مبارزه می‌کنند، در حالی که به گواهی تاریخ، بسیاری از علما و بزرگان اهل سنت نیز اهل زیارت قبور و تبرک جستن به مرقد اولیاء اللّه بوده‌اند و این را عمل به توصیۀ پیامبر خدا(ص) و پیروی از عمل او و صحابۀ بزرگ می‌دانستند. روایات فراوانی دربارۀ زیارت خانۀ خدا، مدینۀ منوّره، قبر حضرت رسول(ص) و امامان معصوم(ع)، حتّی امامزادگان وارد شده و زیارتنامه‌های مخصوص از پیشوایان دین در منابع حدیثی نقل شده است، که در این مختصر نمی‌گنجد.[۴] عالمان بسیاری کوشیده‌اند با استناد به منابع حدیثی اهل سنّت، هم مشروعیّت زیارت را اثبات کنند، هم نمونه‌های فراوانی از عملکرد پیامبر و ائمه(ع) و بزرگان دین و مشایخ طریقت و پیشوایان مذاهب گوناگون اسلامی نقل کنند که پاسخی محکم به یاوه‌های وهابیان است. اصل زیارت و آثار تربیتی آن و برکات این سیرۀ عبادی و آموزش‌های امام‌شناسی و معارف نهفته در زیارتنامه‌ها، از مسلّمات آیین اسلام است و تألیفات بسیاری هم دربارۀ این سنّت دینی نگاشته شده است.[۵] کتاب‌های تألیفی دربارۀ زیارت، در محورهای مختلفی است، همچون ماهیت و مشروعیت زیارت، آداب زیارت، متن زیارتنامه‌های چهارده معصوم، کتب مستقل ادعیه و زیارات، شرح برخی زیارتنامه‌های مأثور، تاریخچۀ شهرهای زیارتی.[۶].[۷]
  • در بحث «زیارت» پیش از آنکه استدلال شود که چرا باید رفت و رفتن به زیارت را چه سود؟ اگر شناختی محبت‌آور، نسبت به صاحبان «مزار» باشد، جایی برای این سؤال و استدلال باقی نمی گذارد.در زیارت، بیش از فلسفه و برهان، عشق و شور و محبت نهفته است. بیش از آنکه عقل، محاسبه کرده و دریابد که چرا؟ دل، فرمان داده و زائر را به مزار رسانده است. وادی زیارت، بیش و پیش از آنکه وادی معقولات و محاسبات عقلی باشد، وادیِ دل و جذبه درون است.زائر، اگر بداند و بشناسد که مورد زیارت «کیست؟» .. دیگر نمی‌پرسد: «کجاست؟». به راه می‌افتد و همچون خضر، به دنبالِ آب حیات، و همچون موسی(ع) در پیِ عبد صالح روان می‌گردد تا برسد و بیابد و بهره برگیرد و کامیاب شود زیارت، از این مقوله است، پیوند قلبی است، محبت و علاقه است.آنچه زائر را به پیمودن راه‌ها و طی مسافت‌ها و رنج سفر و بیم بادیه و استقبال از خوف و خطر وا می دارد، کشش درونی و علاقه قلبی اوست. و اگر عشق آمد، خستگی رخت بر می بندد اگر محبت در کار بود، ملال، متواری می‌شود.[۸]
  • گفتیم که معرفت و عشق، پای را به رفتن می‌گشاید و «دوستی» به «دیدار» می‌انجامد. گاهی جریان، بر عکس این است. یعنی «دیدن»، «دوست داشتن» را به دنبال دارد و دیدار، عشق می‌آفریند و «زیارت» سببِ حصول معرفت می‌گردد.وقتی که دیدار، بذر عشق بپاشد، «ملاقات»، محبت می‌آورد و نزدیک شدن جسم، نزدیک شدن روح را به دنبال دارد و از قرب مادّی می‌توان به قرب معنوی رسید و از رفتن به خانه ای محبت صاحبخانه را می‌توان به دل گرفت.چه بسیار پیوندها و عشق‌ها که مولود یک برخورد بوده است. چه بسیار محبّت‌ها و انس ها و الفت ها، که در سایه حضور و دیدار فراهم شده است.یعنی گاهی موتور محرّک انسان در دیدار و زیارت، شناخت و علاقه و انس قلبی است،- که در فصل پیش، مفصل از آن یاد کردیم- گاهی اگر از این بُعد، ضعیف باشد، زیارت و دیدار، باعث روشن شدن موتور می‌شود و ملاقات حضوری، «استارت» محبت باطنی می‌گردد. چراکه از نزدیک، جمال معنی را می‌بیند و به مشاهده ارزش های متعالی می‌رسد و علاقمند می‌شود. همچنان که موتور اتومبیل، ماشین و چرخ ها را به حرکت وا می‌دارد، ولی هنگامی که به خاطر نقص فنی و یا یخ زدگی و ضعف باطری و خفگی موتور، ماشین روشن نشود. هُل دادن به ماشین و حرکتِ چرخ ها، موتور را هم روشن می‌کند.زیارت، گاهی از این مقوله است. یعنی اگر انسان برود و ببیند و خود را در فضاهای خاطره آمیز قرار دهد و در شعاع یک پرتو قرار بگیرد، چه بسا که حرارت معنی، وجود یخ کرده زائر را گرم کند و فروغ دیدار، خانه دل را روشن سازد و دیده اهل نظر، مسِ وجودش را کیمیا کند.منتها، صرفِ رفتن کافی نیست، «دیدن» هم لازم است تا به شهود جمال حق نائل نشود، آتشگیره عشق، وجودش را مشتعل نمی‌سازد. اگر رفت و دید و به شهود رسید و زیبایی حقیقت و جمال فضیلت را دریافت، به طور طبیعی، «معرفت» هم می‌یابد[۹].
  • حق، در قامت حق پرستان جلوه می‌کند. حقّ، با ایثار و فداکاری حق‌جویان، ماندگار می‌شود. حق، با تلاش و باطل ستیزیِ حق‌طلبان، بر کرسی می‌نشیند. و ... زیارت، گامی است در این راه. زیارت، با امامان شیعه و اهل بیت پیامبر پیوند دارد و ماجراهای ائمه(ع) و حیاتِ سیاسی و اجتماعی شان و برخوردهای فکری و فقهی شان، همه و همه تقابلِ حق و باطل بود. جریانِ «اسلام» و «ضد اسلام»، در «خطّ ائمه(ع)» و «خطّ امویان و عباسیان» با هم در تعارض دائمی بود و این تقابل، به شکل‌های مختلف و در زمینه‌های گوناگون وجود داشت[۱۰].
  • ائمه(ع)، تجسم خط راستین اسلام بودند و قدرت‌های حاکم زمانشان، مدعیان دروغین اسلام. در این راه و در دفاع از حق و قرآن و تبیین مکتب و تحقّق بخشیدن به احکام متعالی اسلام، به همان شدّت وحدّت و نستوهی و استواری، که از سوی امامان، حماسه آفریده می‌شد و فداکاری هایی کم نظیر به عمل می‌آمد و خون داده می‌شد و رنج‌ها و مشقت‌های جسمی و روحی و محدودیت‌ها و ابتلاءات تحمّل می‌شد، از سوی قدرتمندانِ حاکم هم، برای توجیه خودکامگی و ادامه سلطه و مشروعیت بخشیدن به کارها و سیاست‌های شان، دستاویزهایی به کار گرفته می شد، و با استفاده از شیوه‌های گوناگون، در قالب مذهب، سعی می‌کردند که جناح حق و خطّ ائمه(ع) را لوث کنند و چهره های تابناک اسلام را پنهان سازند و فروغ همیشه تابان حق را، که از پس صدها ابر و غبار و شبهه و ابهام های دشمن آفریده، نور می‌افشاند، خاموش کنند[۱۱].
  • این تلاش، از هر دو سوی، به شکل‌های خاص ادامه داشت. از یک سو کتمان، از سوی دیگر تبیین. یکی از محورهای اساسی تعالیم و تلاش های ائمه شیعه(ع)، احیای حق و زنده نگهداشتن آن حماسه‌ها و فروزان داشتن آن مشعل‌ها و یادآوری آن یادهای عزیز و خاطره‌های ارجمندِ صحنه‌های حق‌طلبی و ایثارگری و فداکاری خالصانه در راه قرآن و دین خدا بود. تبیین حق و بیان معارف دین، و نیز مبارزه با سیاستِ کتمان فضایل و تحریف و مسخ حقایق و وارونه نشان دادن چهره‌ها و تعلیمات مکتب که از سوی حاکمان مستبد و والیان فاسد و فاسق اموی و عباسی رایج بود، استراتژی و برنامه اصولی ائمه(ع) بود. و در این راستا، از شیوه‌ها و شعارها و تاکتیک‌های متناسب با هر زمان و محیطو شرایط اجتماعی، بهره می‌گرفتند. از طریق بیان حدیث، حمایت از شاعرانِ موضع دار و متعهد، توصیه به مدح اهل بیت(ع) و مرثیه شهیدان مظلوم خاندان پیامبر(ص)، گریه و عزاداری، زیارت، نقل روایت و ثبت و درج گفتار ائمه(ع) و رابطه داشتن با اهل بیت(ع) و تجدید دیدارها و تحکیم میثاق‌ها و ... استفاده می‌شد تا آن خط زنده بماند و آن مشعل، فروزان‌تر گردد[۱۲].
  • اهمیت کار ادبی و شعری و مراسم و شعارها و تعظیم شعائر و تبیین حق و رفتن به زیارت و ... وقتی بیشتر آشکار می‌شود که وضعیت اجتماعی عصر ائمه(ع) از جهت خفقان و سانسور و تضییقات معلوم گردد. مگر امروز برای به انزوا کشاندن خط امامان تلاش نمی‌شود؟ امروز هم روز زیارت است ... و باید «زائر» شد و زیارت را خواند و فهمید و عاشقانه به زیارت مزار «اولیاءالله» رفت. چرا که سخت گیری و اعمال فشار علیه مکتب و مرام اهل بیت(ع)، هنوز هم وجود دارد، پس زیارت هم بار فرهنگی و مبارزاتی دارد و از اجر فراوان برخوردار است. هرگز عملی را نباید بریده از پیرامون و مجرّد از محیط و شرایط بررسی کرد. ارزش هر عمل، با مسائل جنبی، با انگیزه و نیّت، با میزان تأثیر آن در خود و دیگران، با اندازه بصیرت و معرفتِ صاحب عمل، با بجا و به موقع بودن عمل، .... بی رابطه نیست. زیارت نیز اینگونه باید مورد ارزیابی قرار گیرد. زیارت، سنتی است که در بستر زمان جریان پیدا می‌کند و با مسائل جامعه و جوّ حاکم و شرایط محیط و ... مرتبط است. پس برای درک ارزش و عظمت زیارت و فلسفه سیاسی و اجتماعی آن و راز تأکید فراوان ائمه(ع) بر این مسأله، باید با فضای سیاسی اجتماعی آن عصر آشنا شد[۱۳].
  • در روزگار حکومت امویان، مروانیان و عباسیان، محدودیت‎ها و فشارهای بسیاری بر پیروان اهل بیت(ع): وارد می‌شد و سیاستِ سانسور و جلوگیری از نشر فضایل خاندان پیامبر(ص) رواج داشت. می‌کوشیدند تا هر نوع ارتباطی را میان مردم و خاندان عصمت و طهارت، قطع یا تضعیف کنند. معاویه، یکی از کسانی بود که با تمام نیرو در جهت پوشاندن فضایل اهل بیت(ع) می‌کوشید و تلاش می‌کرد که آنچه از پیامبر(ص)در فضیلت آنان روایت شده است مطرح نگردد. به عنوان نمونه به این ماجرا توجه کنید: یک سال پس از صلح با امام حسن(ع)، معاویه به زیارت حج رفته بود، در آنجا بر گروهی گذر کرد و همه به عنوان احترام برخاستند ولی «ابن عباس»[۱۴] بلند نشد. جواب منطقی به سخنان ابن عباس درمانده بود، گفت: ما به همه آفاق نوشته‌ایم و از ذکر مناقب علی(ع) و خاندان او نهی کرده ایم. پس، ای ابن عباس! زبانت را نگهدار ... ابن عباس: آیا ما را از خواندن قرآن نهی می‌کنی؟! معاویه: خیر. ابن عباس: پس، از بیان تأویل آیات، نهی می‌کنی؟ معاویه: آری. ابن عباس: پس قرآن بخوانیم و نپرسیم که مقصود خدا چیست؟ معاویه: آری. ابن عباس: پس، آیا کدامیک از این دو کار، لازم‌تر است؟ خواندن قرآن؟ یا عمل کردن به آن؟ معاویه: عمل کردن به آن. ابن عباس: پس تا ندانیم که مقصود خداوند از آنچه نازل کرده، چیست، چگونه عمل کنیم؟ معاویه: از کسانی بپرس که قرآن را به غیر از این‌گونه که تو تأویل می‌کنی تأویل کنند. ابن عباس: قرآن بر دودمان ما نازل شده است. آیا معنایش را از «آل ابوسفیان» بپرسیم؟ معاویه: قرآن بخوانید ولی آنچه را که خداوند درباره شما نازل کرده و پیامبر(ص) آن را در فضیلت شما دانسته، روایت و نقل نکنید، و جز این هرچه می‌خواهید روایت کنید. اینجا بود که ابن عباس، در حالی که معاویه را مسخره می‌کرد، آیه ﴿يُرِيدُونَ أَن يُطْفِؤُواْ نُورَ اللَّهِ[۱۵]. را خواند و معاویه بر سرش فریاد کشید که: ... زبانت را ببند! .. اگر هم چیزی می‌گویی پنهانی نقل کن، نه آشکارا[۱۶]. معاویه گفت: ابن عباس! .. چرا بلند نشدی؟ پس از یک سری گفتگو پیرامون ماجرای قتل عثمان و ... معاویه که از دادن این برخورد، نشان دهنده سیاست امویان در مورد به انزوا کشاندن اهل بیت(ع) و پوشاندن فضایل آنهاست و کلًا خلفا نسبت به ائمه(ع) و علویون و اولاد فاطمه(س) دوگونه فعالیت حذفی داشتند: ۱. مبارزه فرهنگی- تبلیغی؛ ۲. مبارزه فیزیکی و کشتار و حبس و حصر. بخشنامه سراسری معاویه، مبنی بر ممنوعیت بیان فضایل آل علی(ع) و جلوگیری از تأویل و تبیین آیاتی که در مدح خاندان پیامبر و ائمه(ع) نازل شده بود، یکی از این شیوه‌های کتمان و حق‌پوشی بود[۱۷].
  • «ابن ابی الحدید» در شرح نهج البلاغه خود، از «طبری» نقل می‌کند: «... «حَجّاج» و کسانی که او را به حکومت گماشته بودند- همچون عبدالملک و ولید و فرعون‌های دیگرِ بنی امیه که قبل از اینها بودند- بیشتر از جلوگیری از قرائتِ «ابن مسعود» و «ابیّ»، تأکیدی بر پوشاندن و مخفی نگاه داشتن نیکی‌ها و فضایل علی(ع) و فرزندان و شیعیان و پیروانش داشتند و می‌کوشیدند تا آنها را از چشم‌ها بیندازند و در نظر مردم، آنها را بی ارزش جلوه دهند. زیرا روش قرائت ابن مسعود، و چنین کارها هرگز ضرری به آنها نمی‌رساند و موجب زوال حکومتشان و تباه شدن کارشان نمی‌شد. اما مشهور شدن و گسترش فضایل علی(ع) و فرزندانش و روشن شدن ارزش‌ها و نیکی‌های آنان بود که باعث رسوایی و آشکار شدن حال و در نتیجه هلاکت و نابودی و زوال آنگونه حاکمان می‌شد و سبب می‌گشت که احکام و قوانین قرآن که دور افکنده و کنارش نهاده بودند بر آنان تسلّط یابد و چیره شود. از این جهت با اصرار و حرص هرچه تمام و کوشش پیگیر، فضایل آنان را پنهان می‌داشتند و مردم را نیز بر پنهان داشتن و کتمان و پوشاندن آن فضایل وامی داشتند. ولی خداوند چنان خواسته بود که علی رغم آن همه تلاش خصمانه، کار علی(ع) و فرزندان پاکش و فضایلشان بیشتر نور می‌داد و می درخشید و محبت آنان در دل‌ها افزون تر می‌گشت و یادشان بیشتر رواج پیدا می کرد و گسترده می‌شد و حجت‌ها و برهان‌های آنان روشن تر و قوی تر می‌گشت و فضل و مقامشان والاتر می‌شد. تا آنجا که علی(ع) و فرزندانش، با اهانت‌های آنان، عزیز و محبوب شدند و با کشتن و میراندنشان زنده گشتند و هر شرّی را که نسبت به آنان در سر می‌پروراندند و عملی می‌ساختند تبدیل به نیکی و خیر می‌شد. تا آنجا که از فضایل و برتری‌ها و سوابق درخشان آنان تا حد بسیاری به دست ما رسیده که هرگز دیگران به مرز آن نمی‌رسیدند ... و اگر نبود اینکه ارزش‌های انسانی و فضایل علی(ع) و فرزندانش همچون «قبله» مشهور بود و همچون سنت‌های محفوظ فراوان بود، با آن شرایط و حق‌پوشی‌هایی که ذکر شد، در روزگار، حتی یک سخن هم از آنان به دست ما نمی‌رسید ...»[۱۸][۱۹].
  • اهمیت این نقل قول مفصل، بیشتر در آن بود که از قول شارح معتزلی مذهب نهج البلاغه، یعنی ابن ابی الحدید نقل شده است نه دیگران. در زمان بنی عباس نیز این گونه سیاست‌ها رایج بود. حتی با جذبِ ادیبان و خریدن شاعرانِ دنیا طلب، آنان را وادار می‌کردند که در مدح و ستایش خلفا و در مذمّت و بدگویی و انتقاد از آل علی(ع) شعر بگویند و برای سروده‌های خود، جایزه و صله دریافت نمایند[۲۰]. این برنامه تا آنجا گسترش یافته بود که عده ای نه چندان کم از شاعران برای دریافت جوایز فراوان و رسیدن به مال و مقام و تقرب به دستگاه خلفا، به خصوص در زمان هارون الرشید، به ادبیات فروشی مشغول بودند و گوهر شعر را به پای سفلگانی همچون هارون می‌ریختند و با بدگویی از آل البیت و حتی حضرت زهرا(س) به درهم و دینار می‌رسیدند[۲۱]. امام موسی بن جعفر(ع) چرا سال‌ها در زندان هارون الرشید به سر برد؟ جز برای اینکه از دسترس مردم دور باشد؟ امام رضا(ع) چرا مورد کینه و حسد مأمون بود و حتی مأمون اجازه نداد که نماز عید را به پایان برساند و از نیمه راه باز گرداند؟ جز برای وحشت از اینکه دیده‌ها و توجه‌ها به سوی امام جلب می‌گردد و این برای حکومتِ مأمون خطرناک است؟! «وقتی آوازه علمی و فضایل امام رضا(ع) گسترده شد و علما از هر سو برای آموختن معارف دین به حضورش می‌شتافتند، محبت آن حضرت در دل‌ها جای گرفت و پیوند قلبی مردم با او استوار می‌شد. این خبرها وقتی به مأمون گزارش داده شد، کینه‌اش نسبت به امام افزون تر گشت و به «محمد بن عمرو طوسی» دستور داد که مردم را از پیرامون آن حضرت طرد کرده و از حضورشان در مجلس آن امام، جلوگیری کند ...»[۲۲][۲۳].
  • در این قسمت از برخی تدابیر شیعی و شیوه‌ها و شکل‌های به کار رفته و به کار گرفته شده از سوی جناحِ خطّ امام و فرهنگ اهل بیت(ع) سخن می‌گوییم تا ببینیم امامان(ع) شیعه(ع)، برای مقابله با آن «انزوای تحمیلی» در عرصه فرهنگی و سیاسی چه می‌کردند و برای در هم شکستن توطئه سکوت و خنثی کردن آثار سیاست بایکوت نسبت به جناح حق، چه برنامه‌هایی داشتند و شکل‌های مبارزه با خفقان اموی و عباسی چگونه بود؟ نقاب بر چهره خورشید انداختن، ریشه‌ای قدیمی دارد، به قدمتِ انسان، و وجود حق و باطل در جهان. و نور را زندانی کردن در حصار شب، شیوه ای کهن است. اما هرچه هست، بوده است و هست و شاید پس از این هم تا همیشه در تاریخ بشر، اعمال گردد. چندان شگفت انگیز نیست آنچه در گذشته یاد کردیم. یعنی ممنوعیت اسم ائمه(ع): و ملاقات و زیارتشان. برای ناآشنای به بازی‌های تاریخ، شاید باور کردنی نباشد که چگونه ممکن است اولاد پیامبر(ص) و عترت طیبه(ع) او و ائمه دین(ع)، که پاک ترین و داناترین و شایسته ترین انسان‌های عصر خویش بودند، آنگونه مورد هتک حرمت و ستم و طرد و نفی و انزوا قرار گیرند، آنهم در زمانی که از عصر پیامبر اسلام(ص) چندان هم نمی‌گذشت! و چنان مورد بی‌مهری و حتی کینه معاصران خویش قرار گیرند که زندگی را در شدیدترین شرایط سانسور و خفقان ناشی از سلطه بنی عباس و پیش از آنان بنی امیه بسر برند. حوادث تاریخ، روشنگر و تبیین کننده یکدیگر و مفسّر هم اند. ممنوعیت نام علی(ع) در دوره بنی امیه و جلوگیری از زیارت حسین(ع) و بیان فضایل اهل بیت عصمت(ع)، در عصر حاکمیت امویان و عباسیان، اگر در قرن‌های بعد، اندکی باورنکردنی به نظر می رسید، حوادث مشابهی در مورد ادامه دهندگان و اخلافِ هر یک از این دو خط و دو جریان حق و باطل و نور و ظلمت، به خوبی روشنگر گذشته است[۲۴].
  • در عصر خفقانِ رضاخانی هم، عزاداری بر حسین(ع) قدغن بود و مخفیانه در خانه‌ها انجام می‌گرفت. در دوره پهلوی هم، نام و نوار و اعلامیه و رساله و کتاب حضرت امام خمینی و به دیدار او رفتن ممنوع بود و همسنگران و همراهان رهبر در جهاد با ستم در عصر سلطنت طاغوت، مورد تعقب و تهدید و تضییق و تبعید قرار می‌گرفتند. ولی مگر تبعیدی‌ها سکوت می‌کردند و زندانیان تن به تسلیم می‌دادند؟ در عصر خلفا نیز پیروان حق چنین بودند و همچنان که قبلًا اشاره شد، امامان شیعه(ع)، به عنوانِ محور اینگونه تحرّک‌ها، برای دعوت مردم به چکادهای بلند حق و خورشیدهای روشنی بخش و حرارت آفرین ایمان و عدالت، با شیوه‌ها و برنامه‌هایی، در جهت احیای فضیلت‌های فراموش شده و مطرح ساختن نمونه‌های عینی کمالات و مجسمه‌های تقوا و پاکی و ارزش‌های مکتبی، تلاش می‌کردند. آنچه با عنوانِ «شعر، ذکر و زیارت» مطرح می‌شود اشاره به بعضی از این شیوه‌ها و برنامه هاست. اینگونه فعالیت‌ها و استفاده از این نوع قالب‌ها و شیوه‌ها، برخی بیشتر به دورانِ حیاتِ ائمه(ع) مربوط می‌شود و بعضی دیگر پس از شهادت ائمه(ع) هم می‌تواند مورد استفاده و عمل قرار گیرد. نوشتن و گفتن و نشر فکر، از اسلوب‌های مهم تبلیغی در رابطه با یک فکر و فرهنگ و سیاست است. وقتی پیروان باطل از زبان و قلم و شعر و شیوه‌های تبلیغی بهره می گیرند، چرا حق‌جویان به اینگونه ابزار و وسایل بیانی روی نیاورند؟! در مقابل دروغ پردازی‌ها و جعل حدیث و پخش فضایل ساختگی نسبت به امویان و وابستگان حکّام جور، می‌بایست فضایل والای اهل بیت(ع) بیان شود و احادیثی مستند و درست، که در تمجید و بزرگداشت این خاندان از زبان پیامبر اسلام(ص) نقل شده است، مطرح و بیان گردد که این، امری است کاملًا منطقی و به جا و خردمندانه. در زمینه شعر هم چنین است[۲۵].
  • در مقابل شاعرانِ متملّق و چاپلوس دربارهای بنی امیه و بنی عباس که با بیان شعری خود، خلافت را حق مسلّم آن غاصبان دانسته و خلفای جور را شایسته ترین افراد برای تصدّی و به عهده گرفتن رهبری امت برای مردم جا می‌زدند، شاعرانِ متعهّد شیعه، ضمن رسوا کردنِ دشمنان و افشاگری علیه مظالم و جنایات و بی کفایتی‌های جبّاران حاکم، به تشریح و تبیین و اظهار فضایل امامان شیعه(ع) و آل علی(ع) و ... می‌پرداختند و چه بسیار شاعرانی از شیعه که در ستیز با حکّام اموی و دفاع از ائمه(ع) و ترویج فرهنگ علوی، سر به دار یا آواره گشتند و یا شهید راه تعهّد شدند[۲۶][۲۷].
  • ذکر مناقب و بیانِ احادیث مربوط به فضایل اهل بیت(ع)، در آن جوّ آلوده به تزویر و سالوس و دغل، ارزشی گران داشت. «سید حمیری»، افتخارش این بود که هیچ منقبتی درباره علی(ع) و اهل بیت(ع) نیست مگر آنکه آنها را در سروده‌های خویش آورده است. در مقابل دروغ پردازی‌های شگفت و وقیحانه که از سوی روایت سازان و جعل کنندگان حدیث در فضایل ساختگی خلفا و فاسقان و ... رواج داشت و عده ای با گرفتن رشوه و جایزه، به تجارت و بازرگانی حدیث مشغول بودند، بی شک، بیان فضایل روشن و شایستگی‌های درخشان و همچون آفتابِ ائمه معصومین(ع)، جهادی عظیم بود که می‌توانست تا حدّی سدّ راه آن تبلیغاتِ منفی و خنثی کننده تلاش‌های فرهنگی و حدیثی مسموم آن دوره از سوی وابستگان به دربار خلفا باشد. علامه امینی چهره بسیاری از این دروغگویان بزرگ تاریخ را افشا کرده و تناقض دروغ‌های این کم حافظه گان دروغگو را آشکار ساخته است و چه خوب از عهده این کار برآمده است و فضایل جعلی انباشته شده در کتب قدیمی را که در مورد حاکمان بی تقوا و حکّام بی تعهد و لاقید نسبت به شرع و اخلاق و دین و شرف نقل شده، بیان کرده است[۲۸][۲۹].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. «هرکس مرا در حال حیات یا پس از مرگم زیارت کند، یا پدرت یا برادرت یا تو را زیارت کند، بر من است که روز قیامت او را دیدار کنم و از گناهانش برهانم.» من لا یحضره الفقیه، ج ۲ ص ۵۷۷
  2. من لا یحضره الفقیه، ج ۲ ص ۵۷۷
  3. من لا یحضره الفقیه، ج ۲ ص ۵۶۵
  4. بحث زیارت و روایات آن از جمله در این منابع است: «من لا یحضره الفقیه» ، ج ۲، «تهذیب» ، ج ۶، «وسائل الشیعه» ، ج 9، «بحار الأنوار» ، ج ۹۷،۹۸ و ۹۹، «میزان الحکمه» ، واژۀ زیارت، «کامل الزیارات» ابن قولویه، «جواهر» ، ج ۱۹ و چندین «کتاب المزار» از علمای شیعه مثل شیخ طوسی و شهید اول و شیخ مفید و دیگران
  5. از جمله ر. ک: «زیارت» ، سیّد محمّد حسینی، «زیارت» جواد محدثی، «شوق دیدار» محمّد مهدی رکنی، «فلسفۀ زیارت و آیین آن» مرتضی جوادی آملی، «دائرة المعارف تشیّع» ج ۸ ص ۵۶۴ مدخل زیارت
  6. در بخش الحاقی کتاب «زیارت» سیّد محمّد حسینی (دفتر نشر فرهنگ اسلامی) فهرست مفصّلی است که صدها کتاب در محورهای یاد شده را معرّفی کرده است.
  7. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص:۲۹۳.
  8. محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص:۲۲،۲۱.
  9. محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص:۲۸،۲۷.
  10. محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص:۸۲-۸۸.
  11. محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص:۸۲-۸۸.
  12. محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص:۸۲-۸۸.
  13. محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص:۸۲-۸۸.
  14. عبدالله بن عباس، صحابی معروف پیامبر(ص) و شاگرد برجسته علی(ع) و قرآن‌شناس و مفسر بزرگ اسلام.
  15. توبه، 32
  16. حیاۀ الامام الحسن، باقر شریف القرشی، ج۲، ص۳۴۹؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۱۲۴.
  17. محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص:۸۲-۸۸.
  18. شرح ابن ابی الحدید، ج۱۳، ص۲۲۳.
  19. محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص:۸۲-۸۸.
  20. شیعه و زمامداران خودسر، ص۱۶۳.
  21. حیاۀ الامام الحسن، باقر شریف القرشی، ج۲، ص۸۱
  22. حیاۀ الامام الحسن، باقر شریف القرشی، ج۲، ص۳۹۳.
  23. محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص:۸۲-۸۸.
  24. محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص:۹۱-۹۴.
  25. محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص:۹۱-۹۴.
  26. به نمونه هایی از اینگونه تلاش‌ها از سوی شاعران متعهد شیعه، می‌توانید رجوع کنید به: «الغدیر» ج ۲، و «ادبیات انقلاب در شیعه» از آیینه وند.
  27. محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص:۹۱-۹۴.
  28. به بحث‌های پربار و مبسوط و مستوفای مرحوم علامه امینی در این مورد، به کتابِ «الغدیر»، جلدهای 5، 9 و 10 مراجعه کنید.
  29. محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص:۹۱-۹۴.