امرؤالقیس

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۴ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۵۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امرؤالقیس (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

امرؤ القیس بن عابس از قبیله کنده است و در حضرموت زندگی می‌کرد. وی شاعری روشن اندیش بود و با اشعارش، مردم را به پایداری در راه اسلام فرا می‌خواند[۱]. امرؤ القیس در جنگی که در آن قلعه نجیر در یمن فتح شد و نیز در جنگ یرموک شرکت کرد[۲]. او آن‌گاه که افراد قبیله‌اش مرتد شدند، با کمال جدیت با آنها برخورد کرد و حتی نزدیکان خود را به شدت مجازات کرد[۳][۴].

امرؤ القیس و مرتد شدن مردم قبیله او

وقتی او شنید مردم قبیله‌اش مرتد شده‌اند، به سرعت خود را به آنها رساند و آنها را در حالی یافت که به قصد مبارزه و خروج آماده می‌شدند. او با عموی خود که مسبب این کار بود، در افتاد و تصمیم به قتل او گرفت. عمویش، وقتی دید امرؤ القیس در کارش جدی است، از راه خویشاوندی وارد شد و جان خویش را نجات داد. امرؤ القیس در جواب عمویش که به او گفت: “من عموی تو هستم، چگونه می‌خواهی مرا بکشی؟” گفت: “آری، تو عموی من هستی، اما پروردگار من، خداست”[۵][۶].

امرؤ القیس و نازل شدن آیه

امرؤ القیس و مردی از سرزمین حضر موت به نام حضرمی درباره زمینی نزاع کردند، پس هر دو به حضور رسول خدا(ص) آمدند. امرؤ القیس داستان نزاع را گفت. پیامبر(ص) از مرد حضرمی که مدعی بود، بیّنه (مدرک) خواست و او هم بیّنه آورد. امرؤ القیس گفت: “یا رسول الله! بیّنه‌اش دروغ است”. پیامبر(ص) فرمود: “اکنون که بیّنه‌اش را رد می‌کنی، می‌توانی برای ادعای خود قسم بخوری؟” امرؤ القیس به خاطر حرمت قسم، زمین را که مال او بود، به آن مرد واگذار کرد و قسم نخورد. پیامبر(ص) به او فرمود: “چون به احترام قسم، از حق خود گذشتی، بهشت برای تو نوشته شد”[۷]. در این هنگام این آیه نازل شد: ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ الله وَأَيْمَانِهِمْ ثَمَنًا قَلِيلًا أُولَئِكَ لَا خَلَاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ وَلَا يُكَلِّمُهُمُ الله وَلَا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَا يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۸][۹].


سرانجام امرؤالقیس

او بعدها در کوفه ساکن شد و در همان جا در سال ۲۵ هجری در گذشت[۱۰][۱۱].


جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۱۳۷.
  2. .تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۹، ص۲۴۶.
  3. الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۳۶۳.
  4. کاظمی، محمد ایوب، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۴۷۰.
  5. الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۱۰۴.
  6. کاظمی، محمد ایوب، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۴۷۰.
  7. تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۹، ص۲۴۶.
  8. «آنان که پیمان با خداوند و سوگندهای خود را به بهای ناچیز می‌فروشند، در جهان واپسین بی‌بهره‌اند و خداوند با آنان سخن نمی‌گوید و در روز رستخیز به آنان نمی‌نگرد و آنان را پاکیزه نمی‌دارد و عذابی دردناک خواهند داشت» سوره آل عمران، آیه ۷۷.
  9. کاظمی، محمد ایوب، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۴۷۱.
  10. کتاب الردة، واقدی، ص۱۲۸.
  11. کاظمی، محمد ایوب، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۴۷۲.