دع در فقه سیاسی
مقدمه
دفع[۱]، دور کردن با قهر و زور، راندن (طرد)[۲]، با شدت و قهر از خود راندن[۳].
﴿فَذَلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ﴾[۴].
قرآن کریم در مورد یتیم و رسیدگی به این قشر از جامعه سفارشهای فراوانی کرده است؛ مانند: ﴿فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ﴾[۵]. نهی از راندن و دور کردن یتیم به معنای اهتمام به امور ایتام و رسیدگی به معیشت و تربیت آنهاست.
با توجه به سنتهای جاهلی مبنی بر محرومیت زن از ارث و قیمومیت بزرگان خانواده بر اموال یتیمان که معمولاً منجر به غصب و تصاحب آن میشد[۶]، قشر عظیمی از کودکان و نوجوانان در جوامع جاهلی که پدران خود را در جنگهای بیشمار و طولانی میان قبایل مختلف از دست داده بودند، طبقه یتیمان را تشکیل میدادند. وجود این طبقه در جامعه از آسیبهای جدی اجتماعی و فرهنگی آن دوره به شمار میرفت. اسلام برای تأمین این طبقه سفارشهای اخلاقی و اوامر شرعی بسیاری نموده است. از وظایف حکومت اسلامی تأمین مخارج آنها از طریق مالیاتهای اسلامی (صدقه، زکات، خمس و...) میباشد.[۷]
منابع
پانویس
- ↑ ابنفارس، معجم مقاییس اللغة، ج۲، ص۲۵۷.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ج۸، ص۸۵.
- ↑ احمد بن یوسف سمین حلبی، عمدة الحفاظ، ج۲، ص۸.
- ↑ «او همان کسی است که یتیم را میراند» سوره ماعون، آیه ۲.
- ↑ «پس با یتیم تندی مکن!» سوره ضحی، آیه ۹.
- ↑ سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۴، ص۱۵۱.
- ↑ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص: ۲۷۹-۲۸۰.