فقه در قرآن

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۸ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۲:۳۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث فقه است. "فقه" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

در فرهنگ قرآن و کلمات اهل بیت(ع)، تفقّه به معنای مطلق درک عمیق در معارف دینی، خواه احکام یا اخلاق و یا اعتقادات، به کار می‌رفت؛ لذا فقیه به کسی گفته می‌شد که به همه معارف دینی، خصوصاً آیات قرآن، آگاهی داشت. حتی رسول اکرم(ص) کسی را که مختصری از قرآن را فرا گرفت و در نتیجه، آن چنان منقلب شد که با عزم بر عمل به آن به شهر خود بازگشت، به وصف «فقیه» ستودند.

«رُوِيَ‏ أَنَّ رَجُلًا جَاءَ إِلَى النَّبِيِّ(ص) لِيُعَلِّمَهُ الْقُرْآنَ فَانْتَهَى إِلَى قَوْلِهِ تَعَالَى‏ ﴿فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ[۱]‏ فَقَالَ يَكْفِينِي‏ هَذَا وَ انْصَرَفَ‏ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) انْصَرَفَ الرَّجُلُ وَ هُوَ فَقِيهٌ»[۲].

نکته مهم درباره این واژه آن است که بیشترین استفاده آن در فقاهت‌های اخلاقی و اعتقادی بوده است؛ چنان که رسول خدا(ص) فقیه کامل و مرضی رضای خود را کسی دانستند که در همه حالات، تنها به رضای الهی بیندیشد و تغییر زمانه و احوال مردم، او را در انجام تکالیف مردد ننماید؛ چنان‌که در نصایح خویش به جناب اباذر فرمودند: «يَا أَبَا ذَرٍّ، لَا يَفْقَهُ الرَّجُلُ كُلَّ الْفِقْهِ حَتَّى يَرَى النَّاسَ كُلَّهُمْ فِي‏ جَنْبِ‏ اللَّهِ‏ أَمْثَالَ‏ الْأَبَاعِرِ، ثُمَّ يَرْجِعُ إِلَى نَفْسِهِ فَيَكُونُ هُوَ أَحْقَرَ حَاقِرٍ لَهَا»[۳].

ولی بعدها در اثر کثرت استعمال، فقیه تنها درباره کسانی به کار رفت که به احکام فرعی و عملی دین و ادلّه آن اشراف دارند. بنابراین، در آیه شریفه، تفقّه به معنای عمیق‎نگری در همه امور دینی، خصوصاً مسائل اعتقادی و اخلاقی است.[۴]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. «پس هر کس همسنگ ذره‌ای نیکی ورزد، آن را خواهد دید * و هر کس همسنگ ذره‌ای بدی کند، آن را خواهد دید» سوره زلزال، آیه ۷-۸.
  2. بحار الأنوار (ط. دارإحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ه.ق.)، ج۸۹، ص۱۰۷، باب ۹: فضل التدبر فی القرآن.
  3. مکارم الأخلاق (ط. الشریف الرضی، ۱۴۱۲ه.ق.)، ج۲، ص۳۷۱، ح۲۶۶۱.
  4. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۶ ص ۵۶۳.