علی بن عبدالله مدینی بصری

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۲۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

ابوالحسن علی بن عبدالله بن جعفر بن نجیح سعدی بصری، مشهور به ابن مدینی ابن حبان می‌‌نویسد: نیاکان ابن مدینی از مردمان مدینه بودند، اما خودش در سال ۱۶۲ هـ در بصره به دنیا آمد و در همان جا بزرگ شد و به فراگیری علوم حدیث مشغول، و جزء مشاهیر عصر خویش در آن علوم گردید.[۱] به گفته ابن عدی، مدینی در فراگیری حدیث چنان موفق بود که استادان مهم او چون ابن عیینه و قطان وی را بر دیگر شاگردان برتری می‌‌دادند و خود نیز از او بهره‌ها گرفته‌اند.[۲] پدرش از علمای مشهور اهل حدیث بود.

او از پدرش و حماد بن زید، جعفر بن سلیمان و یزید بن زریع و بسیاری دیگر حدیث شنیده است. وی زمانی به بغداد رفت و در آنجا به تدریس حدیث پرداخت. از شاگردان و راویان او می‌‌توان از بزرگانی همچون احمد بن حنبل، ابویحیی صاعقه، ابوعبدالله بخاری، ابوحاتم، ابوداود نام برد. او تا آنجا مورد توجه قرار داشت که در موارد اختلاف علمی میان محدثانی چون احمد بن حنبل و یحیی بن معین داوری می‌‌کرد، اما رفته رفته به جهت اعتقاد به خلق قرآن، منزلت گذشته خود را در میان اصحاب حدیث از دست داد و اظهارنظرهایش پذیرفته نمی‌شد.[۳] به نظر می‌‌رسد این گفته خطیب در شرایط و موقعیت خاصی بوده است، به دلیل اینکه نووی بر جلالت و امامت ابن مدینی در عالم حدیث، ادعای اجماع کرده است.[۴]

برخی نقل کرده‌اند که ابن مدینی در بغداد اظهار تسنّن می‌‌کرد، ولی در بصره ادعای شیعه‌گری داشت و از مناقب امام علی(ع) سخن می‌‌گفت و بدین وسیله در میان بصریان دوستی با علی(ع) را تشویق و ترویج می‌‌کرد.[۵] او در سال ۱۳۴ هـ در سامرا از دنیا رفت و در محله عسکریه به خاک سپرده شد[۶].[۷]

جستارهای وابسته

منابع

  1.   جمعی از پژوهشگران، فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی ج۱

پانویس

  1. الثقات ۸/۴۶۹.
  2. الکامل فی ضعفاء الرجال ۱/۱۲۰.
  3. تاریخ بغداد ۱۱/۴۵۸، ۴۶۲ و ۴۶۹ ـ ۴۷۲.
  4. تهذیب الاسماء و اللغات ۱/۱/۳۵۰.
  5. سیر اعلام النبلاء ۱۱/۴۱.
  6. الطبقات الکبری ۷/۳۰۸.
  7. جمعی از پژوهشگران، فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی ج۱، ص ۵۴۱.