ابوخالد قرشی

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط HeydariBot (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۴۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

تنها روایت او، حدیث طاعون است که از طریق نوه‌اش عکرمة بن خالد بن ابی خالد مخزومی، از پدر یا عمه‌اش از جدش این چنین نقل کرده است: رسول خدا(ص) در غزوه تبوک فرمود: هنگامی که سرزمینی گرفتار طاعون شد، چنانچه در آن سرزمین هستید، از آنجا بیرون نروید و اگر بیرون از آنجا هستید، وارد آن محیط نشوید [۱].

در تمام منابعی که این روایت از ابوخالد مخزومی نقل شده، به نام او تصریح نگردیده است. احمد بن حنبل[۲] حدیث یاد شده را ذیل عنوان "حدیث جد عکرمة بن خاند" نقل کرده است. طبرانی[۳] روایت طاعون را ذیل نام عاص بن هشام بن مغیرة بن عبدالله بن مخزوم نقل کرده و به تبع او بغوی[۴]، ابونعیم[۵]، ابوموسی[۶]، کلاباذی[۷]، مغلطای[۸]، ابن اثیر[۹] و ذهبی[۱۰] همین روایت را ذیل نام عاص بن هشام آورده و او را جد عکرمة بن خالد دانسته‌اند.

خلیفة بن خیاط[۱۱] و مزی[۱۲] و محقق کتاب مسند ابویعلی[۱۳] نیز عکرمه را فرزند خالد بن عاص بن هشام مخزومی معرفی کرده‌اند. ابن عبدالبر[۱۴] نیز در شمار صحابه، تنها از خالد بن عاص نام برده است. بنابراین، تمام این افراد، باید ابوخالد مخزومی را عاد بن هشام دانسته باشند، ولی به یقین این موضوع صحیح نیست؛ زیرا به اجماع سیره‌نویسان، عاص به نیابت از ابولهب در بدر شرکت کرد[۱۵] و به دست عمر کشته شد[۱۶]. از همین رو، ابن حجر[۱۷] عقیده کسانی را که به استناد این روایت، عاص بن هشام را در شمار صحابه دانسته‌اند، توهم و اشتباه محض دانسته و بر این اساس، نام او را در بخش چهارم الاصابه (کسانی که به اشتباه صحابی تصور شده‌اند) قرار داده است.

سه توجیه برای تصحیح این اشتباه بیان شده است:

  1. از ابوموسی مدینی است که سند روایت را برخلاف دیگران، از عکرمه از پدر یا عمویش از رسول خدا(ص) نقل کرده و سخنی از جدش در سند روایت نیست[۱۸].
  2. از این قانع است که احتمال داده منظور از جد عکرمه، جد مادری او، یعنی حارث بن هشام باشد[۱۹]؛ چرا که حارث، فرزندی به نام خالد نداشته است[۲۰]. ابن حجر[۲۱] این توجیه را در صورتی صحیح دانسته که عکرمه را فرزند خالد بن عاص بن هشام فرض کنیم؛ در حالی که ممکن است عکرمة بن خالد بن سلمة بن عاص مخزومی، راوی حدیث طاعون بوده و جد او سلمه منظور باشد که از اصحاب رسول خدا(ص) است. این سخن ابن حجر صحیح به نظر نمی‌رسد؛ زیرا تمام کسانی که در شرح حال عکرمة بن خالد بن عاص بن هشام سخن گفته‌اند، او را پس از توثیق، راوی حدیث طاعون دانسته‌اند، ولی همه شخص دوم را تضعیف کرده[۲۲] و افزوده‌اند وی تنها یک روایت از پدرش از ابن عمر از رسول خدا « لاتضربوا الرقیق»؛ نقل کرده است[۲۳]. به همین دلیل، مزی[۲۴] برای تمییز بین این دو، اولی را اکبر و دومی را اصغر نامیده است. ابن حجر، خود در تعجیل[۲۵] این احتمال را رد کرده است و بیان داشته که سلمه، روایتی از رسول خدا(ص) ندارد و درباره‌اش، جز اینکه وی صحابی است و در خلافت ابوبکر یا عمر کشته شده، مطلب دیگری نگفته‌اند.
  3. جد عکرمه، عاص بن هشام نیست، بلکه فرزندش سعید بن عاص بن هشام است که از نسب افتاده است. ابن حجر[۲۶] همین توجیه را صحیح دانسته است. دلیل او، سخن ابن ابی حاتم[۲۷] و خطیب بغدادی[۲۸] است که نسب کامل او را چنین گفته اند: عکرمة بن خالد بن سعید بن عاص بن هشام. شواهدی نیز بر این نظریه بیان کرده است؛ از جمله روایتی است که ابن ابی حاتم و بیهقی از طریق عکرمه نقل کرده‌اند که نسب کامل او را آنگونه که بیان شد، گفته‌اند. ابن حجر[۲۹] می‌گوید: من کسی را نمی‌شناسم که پیش از من به این اشتباه پی برده باشد. افزون بر ادله و شواهد ابن حجر، شامی [۳۰] نیز به نام سعید بن عاص بن هشام تصریح کرده و افزوده که عاص بن هشام در بدر کشته شد و خود سعید، صحابی است که در سال هجرت به دنیا آمد و نه سال [بلکه بیش از ده سال] از زمان رسول خدا(ص) را درک کرد.

با این توضیحات، آشکار می‌شود که ابوخالد مخزومی، کسی جز سعید بن عاص بن هشام نیست. با این حال، بسیاری از تراجم‌نویسان، از نام او غفلت کرده و در شمار صحابه، تنها از پدر او عاص یا فرزندش خالد نام برده‌اند. از این‌رو، هیچ گزارشی از او در سیره نبوی نقل نشده است. ابونعیم[۳۱] می‌گوید: ابو خالد، ساکن مکه بود. روایتی نیز در موطأ[۳۲] نقل شده که فرزندان عاص بر سر میراث موالی نزد عثمان شکایت کردند. ابن حجر[۳۳] احتمال داده که سعید در میان آنان بوده است.[۳۴]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. احمد بن حنبل، ج۶، ۴۱۶؛ ابن سلمه، ج۴، ص۳۰۶؛ طبرانی، ج۴، ص۱۹۵؛ ابونعیم، ج۴، ص۲۲۶۱؛ هیثمی، ج۲، ص۳۱۵.
  2. احمد ابن حنبل، ج۳، ص۴۱۶.
  3. طبرانی، ج۴، ص۱۹۵.
  4. ابن حجر، الاصابه، ج۵، ص۱۳۰.
  5. ابونعیم، ج۴، ص۲۲۶۱.
  6. ابن حجر، الاصابه، ج۵، ص۱۳۰.
  7. کلاباذی، ج۲، ص۵۸۴.
  8. مغلطای، ج۱، ص۱۹۸.
  9. ابن اثیر، ج۳، ص۱۰۷.
  10. تجرید، ج۱، ص۲۸۱.
  11. خلیفه بن خیاط، ص۴۹۳.
  12. مزی، ج۸، ص۸۳-۸۴.
  13. ابویعلی، ج۲، ص۵۲.
  14. ابن عبدالبر، ج۲، ص۱۵.
  15. ابن سعد، ج۴، ص۵۴.
  16. ابن سعد، ج۲، ص۱۳ و ج۵، ص۲۳؛ ابن عبد البر، ج۲، ص۱۵؛ ابن سیدالناس، ج۱، ص۳۷۲؛ شامی، ج۴، ص۸۸.
  17. الاصابه، ج۵، ص۱۳۱.
  18. مغلطای، ج۱، ص۱۹۹.
  19. ابن حجر، الاصابه، ج۵، ص۱۳۱.
  20. ابن حجر، تعجیل، ج۱، ص۲۴۲.
  21. الاصابه، ج۵، ص۱۳۱
  22. بخاری، ج۷، ص۴۹؛ ابن ابی حاتم، ج۷، ص۹؛ مزی، ج۳۰، ص۳۵۱؛ ذهبی، میزان، ج۳، ص۹۰؛ ابن حجر، لسان، ج۷، ص۳۰۸.
  23. ابن حجر، تهذیب، ج۷، ص۲۳۱.
  24. مزی، ج۳۰، ص۲۴۹ و ۳۵۱.
  25. ابن حجر، ج۱، ص۲۴۲.
  26. الاصابه، ج۵، ص۱۳۱ و تعجیل، ص۲۴۲.
  27. ابن ابی حاتم، ج۷، ص۹؛ و از آنجا مغلطای، ج۱، ص۱۹۹.
  28. ابن حجر، تعجیل، ص۲۴۲؛ به نقل از المتفق و المفترق.
  29. تعجیل، ص۲۴۲.
  30. شامی، ج۴، ص۸۸.
  31. ابونعیم، ج۴، ص۲۲۶۱.
  32. موطا، ج۲، ص۷۸۲.
  33. تعجیل، ص۲۴۳.
  34. هدایت‌پناه، محمد رضا، مقاله «ابوخالد قرشی»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص:۲۵۷-۲۵۸.