احتجاج در فقه سیاسی

مقدمه

احتجاج یعنی حجت‌ آوردن، استدلال کردن[۱]، غلبه با برهان[۲]، هر بحث و گفتگویی که به قصد غلبه با دلیل و استدلال انجام شود[۳].

امروزه اصطلاحاتی نظیر محاجّه، مناظره، بحث و جدل، در معانی مترادف و نزدیک به یکدیگر استعمال می‌شوند. در فرهنگ سیاسی به گفتگوی دو یا چند نفر درباره موضوعی که بحث‌ کنندگان در آن اتفاق‌نظر نداشته باشند و هر کس بکوشد، با آوردن دلایل و شواهد، نظر خود را ثابت کند، اطلاق می‌گردد و اصولاً یکی از راه‌های مهم و رایج حل تنازع با دوست، مخالف با دشمن است[۴].[۵]

منابع

پانویس

  1. بهاءالدین خرمشاهی، قرآن کریم، ترجمه، توضیحات و واژه‌نامه، ص۸۰۹.
  2. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۲، ص۱۶۹.
  3. احمد بن یوسف سمین حلبی، عمدة الحفاظ، ج‌۱، ص۴۳۲.
  4. علی‌اکبر آقابخشی و مینو افشاری‌راد، فرهنگ علوم سیاسی، ص۳۲۲.
  5. نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص ۴۶۲-۴۶۳.