جدل

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

جدل در اصطلاح استفاده از استدلال غیر برهانی مانند مشهورات و مسلمات در مناظره با مخالف و رقیب به منظور اثبات مدعای خود یا نقد مدعا و شبهه رقیب است[۱]. این روش در کنار برهان مورد استفاده قرار می‌گیرد که به دو قسم تقسیم می‌شود. قسم صحیح آن استفاده از مواد صحیح (مسلمات و مشهورات) و قسم باطل آن استفاده از مواد کذب و مغلطه در استدلال است که در قرآن از قسم اول به «جدال احسن» تعبیر شده است. جدل در کنار روش عقلی و برهانی نیز فی الجمله پذیرفته شده است، اما باید دقت شود که آن نه از روشگان اصلی، بلکه روش فرعی و ثانوی است که متکلم نه در مقام تبیین و تقریر دین و آموزه‌های آن، بلکه در مقام مناظره و مجادله با رقیب و پاسخ وی به جدل متوسل می‌شود. ترتیب فوق از آیه پیشین نیز استنباط می‌شود که در آن نخست راه دعوت به سوی خدا راه حکمت و موعظه، سپس جدال به عنوان راهکار آخر بیان شده است. نکته دیگر این اینکه جدل به دو قسم حق (استفاده از مواد درست و صحیح) و باطل تقسیم می‌شود که از منظر قرآن نه هر جدل، بلکه جدال احسن یک راهکار تبلیغ دین توصیف شده است. علاوه بر آیه پیشین دو آیه زیر نیز جدال پیامبر(ص) و صحابه با اهل کتاب به قید «احسن» مقید شده است: ﴿وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ[۲]؛ ﴿وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ[۳].

یک نمونه روشن از آن می‌توان به داستان حضرت ابراهیم اشاره کرد که برای تنبه و بیدار کردن فطرت یگانه‌پرستی مردمان خود برای چند ساعتی در ظاهر خدای آنان مثل خورشید یا ستارگان یا ماه را پرستش کرد که با خاموشی آنها خاطرنشان کرد که من چنین خدایی عبادت نمی‌کنم. ﴿فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ[۴]. یا بعد از شکستن تمام بت‌های بتخانه تبر را بر گردن بت بزرگ انداخت. وقتی از او سؤال کردند که آیا وی بت‌ها را شکانده است؟ به جای پاسخ درست و مستقیم به جدال احسن جواب داد که این کار می‌تواند کار بت بزرگ باشد. ﴿قَالُوا أَأَنْتَ فَعَلْتَ هَذَا بِآلِهَتِنَا يَا إِبْرَاهِيمُ * قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِنْ كَانُوا يَنْطِقُونَ * فَرَجَعُوا إِلَى أَنْفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّكُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ[۵].

اما جدال باطل - که مواد آن مطالب غیر علمی و تعصبیات است - در قرآن راه مذموم و راه شیطانی معرفی شده است. ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطَانٍ مَرِيدٍ[۶]؛ گروهی از مردم بدون هیچ علم و دانشی، به مجادله درباره خدا برمی‌خیزند؛ و از هر شیطان سرکشی پیروی می‌کنند. آیه زیر نیز هدف مخالفان از جدال با پیامبر را جدال باطل معرفی می‌کند که برای از بین بردن حق به کار رفته است: ﴿وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ[۷]. مصداق دیگر جدل باطل تمسک نمرود به جدل در مقابل استدلال حضرت ابراهیم (مبنی بر وصف محیی و میت بودن خدا) است.

﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ[۸]. نمرود به منظور جرح استدلال حضرت یک فرد محکوم به اعدام را آزاد و فرد بی‌گناه را اعدام کرد. حضرت در پاسخ وی به صورت جدل صحیح استدلال نمود که خدای من خدایی است که خورشید را از مشرق ظهور می‌کند و اگر تو خدا هستی آن را از مغرب دربیار که موجب بهت نمرود شد. ﴿قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ[۹]. از آیات روشن می‌شود که اصل محاجه و جدال احسن در مباحث اعتقادی با رقیب روش قرآنی و پیامبران سلف است، در مقابل جدال باطل روش مخالفان انبیا بوده است که در متکلمان هم نباید از آن استفاده کنند. این سنخ از آیات موجب شده که روش استدلال و مناظره به صورت جدال احسن در علم کلام پذیرفته شود.[۱۰]

جدل یکی از راه‌های اثبات نبوت

از جمله احتجاجات قولی قرآن، استفاده از جدل برای اثبات حقّ است. در جدل، از اصولی استفاده می‌شود که طرف مقابل، آن‌ها را قبول دارد و لازم نیست این اصول، مورد قبول طرف حقّ هم باشد[۱۱]؛ چنان‌که در احتجاجات خدای سبحان با یهود و دیگران آمده است: اگر تصوّر شما این است که اولیای خداوند هستید، آرزوی مرگ کنید؛ در‌ حالی‌ که این کار را انجام نمی‌دهید: ﴿قُلْ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ هَادُوا إِن زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِيَاء لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ [۱۲]. رسول‌ خدا (ص) در احتجاج خود با نصارای نجران که به دنیا آمدن بدون پدر عیسی را دلیل فرزند خدا بودن وی می‌دانستند، از اصل مورد قبول آن‌ها که مخلوق بودن حضرت آدم است، استفاده و بدین وسیله، استدلال آن‌ها را باطل کرده است. خداوند در این باره فرموده است: اگر پدر نداشتن سبب می‌شود که انسانی مخلوق خدا نباشد، پس آدم هم نباید مخلوق خداوند باشد؛ چون بدون واسطه پدر و مادر به دنیا آمده است: ﴿إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِندَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُن فَيَكُونُ [۱۳]. بر اساس روایتی[۱۴]. در آیات‌ ۷۸ـ‌۷۹ سوره یس نیز از همین روش برای اثبات معاد استفاده شده است؛ زیرا با استفاده از اذعان منکران معاد به خلقت اوّلیه از سوی خداوند، به آنان گفته است: همان خداوند قادر است دوباره انسان‌ها را زنده کند: ﴿وَضَرَبَ لَنَا مَثَلا وَنَسِيَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ يُحْيِي الْعِظَامَ وَهِيَ رَمِيمٌ قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ [۱۵]. در‌ آیه‌۱۲۵ سوره نحل پس از دو روش برهان و موعظه حسنه، به جدال احسن سفارش شده است و بر اساس آن در مقام مباحثه با مخالفان باید از طریق جدال احسن مجادله کرد: ﴿وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ [۱۶]، و انبیا نیز به مقتضای ادب خویش در احتجاجاتی که قرآن از آن‌ها نقل کرده، از همین روش بهره گرفته و از مطالبی که سبب مراء و لجاجت و درگیری می‌شود، پرهیز می‌کردند[۱۷].[۱۸]

منابع

پانویس

  1. جرجانی، التعریفات، ص٣٣.
  2. «و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز!» سوره نحل، آیه ۱۲۵.
  3. «و با اهل کتاب جز به بهترین شیوه چالش مکنید» سوره عنکبوت، آیه ۴۶.
  4. «و چون شب بر او چادر افکند ستاره‌ای دید گفت: این پروردگار من است اما هنگامی که ناپدید شد گفت: ناپدیدشوندگان را دوست نمی‌دارم» سوره انعام، آیه ۷۶.
  5. «گفتند: ای ابراهیم! آیا تو با خدایان ما چنین کرده‌ای؟ * گفت: بلکه همین بزرگشان این کار را کرده است؛ اگر سخن می‌گویند از خود آنان بپرسید! * آنگاه (نخست) به خود آمدند و (به خود یا به یکدیگر) گفتند: بی‌گمان شمایید که ستمگرید» سوره انبیاء، آیه ۶۲-۶۴.
  6. «و از مردم کسی است که بی‌هیچ دانشی درباره خداوند چالش می‌ورزد و از هر شیطان گردنکشی پیروی می‌کند» سوره حج، آیه ۳.
  7. «و به نادرستی به چالش برخاستند تا حق را از میان بردارند» سوره غافر، آیه ۵.
  8. «آیا در (کار) آن کس ننگریسته‌ای که از (غرور) اینکه خداوند به او پادشاهی داده بود با ابراهیم درباره پروردگارش چون و چرا کرد آنگاه که ابراهیم گفت: پروردگار من آن است که زنده می‌کند و می‌میراند» سوره بقره، آیه ۲۵۸.
  9. «او گفت: من (نیز) زنده می‌دارم و می‌میرانم، ابراهیم گفت: خداوند آفتاب را از خاور فرا می‌آورد، تو آن را از باختر برآور؛ و آن کافر درماند» سوره بقره، آیه ۲۵۸.
  10. قدردان قراملکی، محمد حسن، قرآن و علم کلام، ص ۱۶۸
  11. شرح المنظومه، ج‌۱، ص‌۳۴۳.
  12. بگو: ای یهودیان! اگر می‌پندارید که از میان مردم، تنها شما دوستان خداوندید اگر راست می‌گویید آرزوی مرگ کنید؛ سوره جمعه، آیه: ۶.
  13. داستان عیسی نزد خداوند چون داستان آدم است که او را از خاک آفرید و سپس فرمود: باش! و بی‌درنگ موجود شد؛ سوره آل عمران، آیه: ۵۹.
  14. نورالثقلین، ج‌۴، ص‌۳۹۵؛ الاحتجاج، ج‌۱، ص‌۲۵.
  15. و برای ما مثالی آورد و آفرینش خود را به فراموشی سپرد؛ گفت: چه کسی استخوان‌هایی را که پوسیده است زنده می‌گرداند؟ بگو: همان کس که آن را نخست آفرید زنده‌اش می‌گرداند و او به (حال) هر آفریده‌ای داناست؛ سوره یس، آیه: ۷۸- ۷۹.
  16. و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز!؛ سوره نحل، آیه: ۱۲۵.
  17. المیزان، ج‌۶، ص‌۲۹۷.
  18. آقازاده، فتاح، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص ۲۰۴ - ۲۱۵.