مقدمه

لات نام بت ثقیف است که در طائف بوده و قریش و قبائل دیگر عرب آن را می‌‌پرستیدند. نام لات فقط یک بار در قرآن مجید در آیه ۱۹ از سوره «والنجم» مذکور است. این بت سنگی مربع شکل بوده است و برای آن خانه‌ای بر پا کرده بودند. قدما در وجه تسمیه آن می‌‌گفتند در زمانی بسیار دور مردی بر این سنگ می‌نشست و به زوار و حجاج روغن می‌فروخت و سویق آنان را به روغن می‌آمیخت به همین مناسبت او را لات به تشدید تاء یعنی آمیزنده سویق به روغن مینامیدند. چون آن مرد روغن فروش مُرد عمرو بن لحی گفت آن مرد نمرده بلکه به درون سنگ داخل شده است. از آن پس معمول شد که مردم آن سنگ را پرستیدند و سنگ را به نام آن مرد، لات نامیدند و به مرور زمان تاء تخفیف یافت و آن را لات به تخفیف تاء خواندند.

روایت مذکور، اصلی تاریخی ندارد حقیقت این است که لات از خداوندان مؤنث بابل است. او دختر «بعل» و خواهر «منات» و «اشتار» بود و عبادت آن نخست از سوریه سرایت کرد و او را در سوریه «بابرجیتس» نامیدند و زوجه «حداد» خدای باران پنداشتند. آنگاه پرستش این بت میان نبطی‌ها به نام لات معمول گردید. بنابر عقیده «استرابون» و «سیفانیوس» لات در نزد ربة النوع خورشید بوده است و به همین عنوان عبادت لات به عرب‌ها منتقل گردیده و اعراب هم این بت را مظهر خورشید می‌دانسته‌اند. «اللات» در نزد اعراب جاهلیت با «الاله» قرابت لفظی و معنوی داشته است و در زمان ظهور اسلام باز اعراب آن را عبادت می‌کرده‌اند و حتی می‌گویند ابوسفیان لات را با خود در جنگ «احد» همراه آورده بود.

باری حضرت پیغمبرالگو:ص پس از فتح مکه مغیرة بن شعبه را که با متولی لات «عتاب بن مالک» خویشاوندی داشت مأمور هدم خانه لات گردانید و آن خانه به دست وی ویران شد. زنان ثقیف بر لات گریستند و شداد بن عارض آنان را از این کار بازداشت و به وسیله شعری ایشان را به ترک لات و پرستش خدای یگانه دعوت کرد. چندی بعد در محل معبد لات مسجد طائف برپا گشت و در محل سنگ مربعی که وقتی به نام لات مورد پرستش قبائل عرب بود مناره‌ای ساخته شد که مؤذن هر روز از فراز آن مردم را به توحید و یکتاپرستی دعوت کنند.

یکی از مستشرقین نوشته است که در حدود طائف هم اکنون سنگی است که مردم عوام برای شفای بعضی از بیماری‌ها به آن متوسل می‌شوند و تن خود را به آن می‌مالند. البته محتمل است که این نوع خرافات از عهد جاهلیت باقی مانده باشد و عوام مردم دارای چنین عقایدی باشند لکن دیگر کسی بدان بت توجه ندارد و نام لات به کلی از زبان‌ها افتاده است.

خبری مجعول و بی‌اساس نقل می‌کنند که پیغمبر چون آیه‌های ۱۹ و ۲۰ از سوره نجم را قرائت می‌کرد شیطان بر زبان وی جاری ساخت که لات و عزی و منات، بزرگوارانند و باید به شفاعت ایشان امیدوار بود. می‌گویند این قصه به گوش مهاجرین حبشه رسید و به حجاز بازگشتند.

برخی از مستشرقین این خبر مجعول را اساس تبلیغات سوء قرار داده و گفته‌اند که پیغمبر نخست با قریش سازش کرده و چون اسلام قوت یافته با آنان از در مخالفت درآمده است. خبر مذکور به کلی مجعول است و پیغمبر اسلام هرگز از آئین توحید منحرف نشد چه اگر انحرافی حاصل شده بود مورد اعتراض واقع می‌‌شد و اعتراض مشرکین در این باب مانند اعتراضات دیگرشان در قرآن مجید با ذکر جواب منعکس می‌گردید.[۱]

پانویس

منابع

بازگشت به صفحهٔ «لات».