معناشناسی حجت

حجّت در لغت به‌معنای دلیل و برهان است و علّت نام‌گذاری آن به حجّت، این است که از ریشه "حجّ" به‌معنای قصد گرفته شده و دلیلی است که با آن مدّعا اثبات می‌شود و حریف را قانع یا دفع می‌کنند[۱]، یا به واسطه دلیل، اثبات مدّعا قصد می‌شود[۲] یا آنکه دلیل، قصد اثبات مدّعا را دارد[۳]. براساس نقل برخی، حجّت، چیزی است که بر صحّت ادّعا دلالت می‌کند[۴]. در مجموع حجت دلیل و برهانی است که با آن مدّعا اثبات می‌شود و آورنده آن بر شخص دیگر احتجاج و استدلال می‌کند. به اینکه حرفی بیان شود تا مردم در جهل نمانند و تکلیف خود را بدانند، "اتمام حجّت" گفته می‌شود[۵].

حجّت در اصطلاح منطق، تصدیقات معلومی است که باعث رسیدن به شناخت مجهول می‌شود[۶] و بر سه قسم است: قیاس، استقرا و تمثیل و در اصطلاح اصول فقه، دلیلی است که واسطه اثبات احکام شرعی برای متعلّق خود باشد[۷].[۸] و در اصطلاح قرآنی هر آن چیزی است که از سوی خداوند، معیار و میزان درستی حرف‌ها و عمل‌ها قرار داده شده تا مردم به آن رجوع کنند و از آن تبعیت نمایند. عقل و وحی و قرآن و پیغمبر و امام، همه از حجت‌های الهی‌اند. عقل، حجّت باطنی است و پیامبران و امامان، حجّت آشکار [۹].

باید توجه داشت در ادبیات گفتاری و نوشتاری شیعه، حجت دو مفهوم وصفی‏ هم‏سنگ دارد:

  1. مفهومی وصفی عام که درباره هر دلیل و برهان الهی چون پیامبران و امامان (ع) یا عقل به کار برده می‌‏شود و این دلیل همواره در زمین بر انسان آشکار است؛ ازاین ‏رو در روایت امام کاظم (ع) آمده است که فرمود: خداوند سبحانه و تعالی را بر مردم دو حجّت است: یکی ظاهر که آن عبارت است از پیامبران و رهبران دینی و دیگری باطن که آن عقول مردم است[۱۰]. پیامبران و اوصیای آنان (ع) به این دلیل حجّت نامیده شده‌‏اند که خداوند سبحانه و تعالی به وجود ایشان، بر بندگان خود احتجاج کند. آنان همچنین دلیل بر وجود خدا هستند و گفتار و کردارشان دلیل بر نیاز مردم به قانون آسمانی است. بر اساس روایات فراوانی، زمین هرگز از حجّت خالی نیست؛ چنان که از امام رضا (ع) پرسیده شد: آیا زمین از حجّت خالی می‌‏ماند؟ حضرت فرمود: "اگر زمین از حجّت خالی باشد، اهلش را فرو می‌‏برد"[۱۱].
  2. مفهوم وصفی خاصی که از نگاه شیعه، حضرت مهدی (ع)‏ آخرین حجّت الهی است؛ ازاین ‏رو به حجة بن الحسن العسکری (ع) شهرت دارد[۱۲]. داود بن قاسم گوید: از امام دهم (ع) شنیدم که فرمود: "جانشین من، پسرم حسن است. شما نسبت به جانشین پس از جانشین من چه حالی خواهید داشت؟ عرض کردم: خداوند سبحانه و تعالی مرا قربانت کند؛ چرا؟ فرمود: برای آن که شخص او را نمی‌‏توانید ببینید و ذکر او به نام مخصوصش روا نیست. عرض کردم: پس چطور او را یاد کنیم؟ فرمود: بگویید حجّت از خاندان محمد (ص)"[۱۳]. در بیشتر روایات، این لقب به صورت الحجّة من آل محمّد به کار رفته است[۱۴].[۱۵]

حجت در قرآن

در شش آیۀ قرآن به موضوع حجت پرداخته شده است:

  1. ﴿وَمِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيْثُ مَا كُنتُمْ فَوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ إِلاَّ الَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنْهُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِي وَلأُتِمَّ نِعْمَتِي عَلَيْكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ[۱۶]؛
  2. ﴿رُّسُلاً مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا[۱۷]؛
  3. ﴿وَتِلْكَ حُجَّتُنَا آتَيْنَاهَا إِبْرَاهِيمَ عَلَى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَّن نَّشَاء إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ[۱۸]؛
  4. ﴿قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ فَلَوْ شَاء لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ[۱۹]؛
  5. ﴿فَلِذَلِكَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَلا تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ وَقُلْ آمَنتُ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِن كِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ رَبُّنَا وَرَبُّكُمْ لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ لا حُجَّةَ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ اللَّهُ يَجْمَعُ بَيْنَنَا وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ وَالَّذِينَ يُحَاجُّونَ فِي اللَّهِ مِن بَعْدِ مَا اسْتُجِيبَ لَهُ حُجَّتُهُمْ دَاحِضَةٌ عِندَ رَبِّهِمْ وَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ[۲۰]؛
  6. ﴿وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ مَّا كَانَ حُجَّتَهُمْ إِلاَّ أَن قَالُوا ائْتُوا بِآبَائِنَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ[۲۱].[۲۲]

این مفهوم، از آیات دیگری نیز قابل انتزاع است که در آنها به موارد ذیل پرداخته شده است:

  1. اعجاز قرآن و تحدی بر آن و دیگر معجزات که نوعی احتجاج عملی است:
    1. ﴿وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنتُمْ صَادِقِينَ[۲۳]؛
    2. ﴿وَرَسُولاً إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُم بِآيَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُم مِّنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الأَكْمَهَ وَالأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ[۲۴]؛
    3. ﴿إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدتُّكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلاً وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الأَكْمَهَ وَالأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِينٌ[۲۵]؛
    4. ﴿وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَلْقِ عَصَاكَ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ[۲۶]؛
    5. ﴿وَيَا قَوْمِ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلاَ تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ قَرِيبٌ [۲۷].
  2. احتجاج از راه مباهله: ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءكُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ[۲۸].
  3. احتجاج از راه مَثَل زدن و تشبیه:
    1. ﴿قُلْ مَن رَّبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ قُلِ اللَّهُ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُم مِّن دُونِهِ أَوْلِيَاء لاَ يَمْلِكُونَ لِأَنفُسِهِمْ نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ أَمْ جَعَلُواْ لِلَّهِ شُرَكَاء خَلَقُواْ كَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ قُلِ اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ[۲۹]؛
    2. ﴿وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً رَّجُلَيْنِ أَحَدُهُمَا أَبْكَمُ لاَ يَقْدِرُ عَلَىَ شَيْءٍ وَهُوَ كَلٌّ عَلَى مَوْلاهُ أَيْنَمَا يُوَجِّههُّ لاَ يَأْتِ بِخَيْرٍ هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَمَن يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ[۳۰]؛
    3. ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَن يَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَإِن يَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَيْئًا لّا يَسْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ[۳۱]؛
    4. ﴿إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِندَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُن فَيَكُونُ[۳۲].
  4. سفارش به استفاده از حکمت، موعظه حسنه و جدال أحسن برای دعوت به حقّ:
    1. ﴿ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ[۳۳].
  5. و به‌کارگیری روش‌های مذکور:
    1. ﴿قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى[۳۴]؛
    2. ﴿قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِكُم مِّن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ نَذِيرٌ لَّكُم بَيْنَ يَدَيْ عَذَابٍ شَدِيدٍ [۳۵]؛
    3. ﴿قُلْ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ هَادُوا إِن زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِيَاء لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ[۳۶].
  6. آیات دیگری نیز که در آن‌ها بر ربوبیت عام خداوند و معاد استدلال شده، با موضوع احتجاج در ارتباط است:
    1. ﴿فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لا أُحِبُّ الآفِلِينَ[۳۷]؛
    2. ﴿يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ مَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِهِ إِلاَّ أَسْمَاء سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَاؤُكُم مَّا أَنزَلَ اللَّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ[۳۸]؛
    3. ﴿قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى[۳۹]؛
    4. ﴿قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِن كَانُوا يَنطِقُونَ[۴۰]؛
    5. ﴿قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ الَّذِي جَعَلَ لَكُم مِّنَ الشَّجَرِ الأَخْضَرِ نَارًا فَإِذَا أَنتُم مِّنْهُ تُوقِدُونَ أَوَلَيْسَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُم بَلَى وَهُوَ الْخَلاَّقُ الْعَلِيمُ[۴۱].[۴۲]

حقیقت حجت

کلمه حجّت در قرآن، در همه موارد درباره اثبات حقّ به‌کار رفته است؛ ازاین‌رو حجت در برخی آیات به "بالغه" وصف شده که به‌معنای دلیل روشنی است که در اثبات مدّعا به نهایت متانت و قوّت[۴۳] و صحّت[۴۴] رسیده است؛ چنان‌که در سوره انعام[۴۵]، پس از نقل ادّعای مشرکان مبنی بر اینکه اگر خداوند می‌خواست ما مشرک نمی‌شدیم، می‌فرماید: این جز پیروی از گمان نیست؛ یعنی در واقع حجّت ندارید؛ به قرینه آیه‌ ۱۴۹ سوره انعام که می‌فرماید: خداوند حجّت بالغه دارد؛ زیرا اگر می‌خواست ـ از روی اجبار‌ ـ هدایت‌ می‌شدید؛ در‌ حالی‌ که سنّت الهی این است که هر کس با اختیار خود پس از اقامه حجت از‌ طرف خداوند ایمان بیاورد: ﴿قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ فَلَوْ شَاء لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ[۴۶].

در آیه‌ ۸۳ سوره انعام پس از نقل احتجاجات حضرت ابراهیم (ع) می‌فرماید: ما آن را برای احتجاج ابراهیم با قوم خود به او دادیم: ﴿وَتِلْكَ حُجَّتُنَا آتَيْنَاهَا إِبْرَاهِيمَ عَلَى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَّن نَّشَاء إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ[۴۷] در آیه دیگری، حکمت ارسال رسولان از اساس، این دانسته شده است که مردم در برابر مؤاخذه و بازخواست خداوند حجّتی نداشته باشند: ﴿رُّسُلاً مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا[۴۸].

بررسی کاربردهای قرآنی، مفید این نکته است که هر جا از روی خصومت در برابر دلیل حقّ، مقاومتی صورت گرفته، به محاجه به‌معنای اقامه حجت در برابر حجّت دیگر است[۴۹] تعبیر شده است. برخی مفسّران به این نکته توجّه کرده و گفته‌اند: حجّت، تصدیق‌کننده ادّعای حقّی است و محاجّه در جایی است که مخاصمه و منازعه در کار باشد[۵۰]

در آیه ‌۱۳۹ سوره بقره پس از دعوت اهل‌ کتاب به ایمان به خدا، به پیامبر فرمان داده است که بگوید: چرا بدون دلیل با ما درباره خداوند محاجّه و "مخاصمه"[۵۱] می‌کنید؛ در‌ حالی‌ که او پروردگار همه ماست: ﴿قُلْ أَتُحَاجُّونَنَا فِي اللَّهِ وَهُوَ رَبُّنَا وَرَبُّكُمْ وَلَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ[۵۲] و در آیه‌ ۲۵۸ سوره بقره در جریان روبه‌رو شدن حضرت ابراهیم (ع) با نمرود و احتجاج حضرت با وی برای اثبات ربوبیت خداوند می‌فرماید: آیا نگاه نکردی به آن کس که با ابراهیم درباره پروردگارش گفتگو و ستیزه می‌کرد: ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ[۵۳]. هم‌چنین تعبیر «حاجّه» درباره دشمنی و برخورد خصمانه قوم ابراهیم در برابر استدلال‌های وی و اصرار آنها به گرویدن ابراهیم به دین ایشان به‌کار رفته است[۵۴]: ﴿قَالَ أَتُحَاجُّونِّي فِي اللَّهِ وَقَدْ هَدَانِ وَلاَ أَخَافُ مَا تُشْرِكُونَ[۵۵]

بنابراین، چنانچه در قرآن، کلمه حجّت در مورد مدّعای باطل به‌کار رفته، به اعتبار عقیده صاحب ادّعا و طرف مقابل و از باب مماشات با وی بوده است و در واقع حجّت نیست؛ ازاین‌رو بی‌درنگ پس از آن، قیدی ذکر شده که مبین این مطلب است؛ چنان‌که در مورد کسانی که درباره خداوند محاجّه می‌کنند، گفته شده: حجّت آنان باطل است: ﴿وَالَّذِينَ يُحَاجُّونَ فِي اللَّهِ مِن بَعْدِ مَا اسْتُجِيبَ لَهُ حُجَّتُهُمْ دَاحِضَةٌ[۵۶]؛ البتّه در برخی موارد، بطلان حجّت چنان روشن بوده که به تصریح نیازی نداشته و به تعبیر دیگر استدلال، خود گویای عدم دلیل است[۵۷]؛ چنان‌که منکران آیات روشن الهی، زنده شدن پدران خویش را خواستار شده، به آن استدلال می‌کردند: ﴿مَّا كَانَ حُجَّتَهُمْ إِلاَّ أَن قَالُوا ائْتُوا بِآبَائِنَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ[۵۸].

شایان ذکر است همان‌گونه که حجّت عام است و شامل انواع حجّت‌ها از قبیل استدلال برهانی و جدلی و غیر آن و نیز معجزه و تحدّی و‌... می‌شود، احتجاج نیز در قرآن مفهوم عامی دارد و شامل انواع احتجاجات می‌شود. مفسّران در تفسیر آیات تحدّی مانند آیه ‌۲۳ سوره بقره، آن را نوعی احتجاج برای اثبات اعجاز قرآن و نبوّت پیامبر دانسته‌اند[۵۹]

در تفسیر آیه ﴿فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ فَلَوْ شَاء لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ[۶۰] روایات، وجود انبیا و امامان را نیز حجّت ظاهری خداوند معرّفی کرده و بر این اساس خداوند با ارسال رسولان در قیامت بر مردم احتجاج می‌کند؛ چنانکه عقل را نیز حجّت باطنی خداوند دانسته‌اند[۶۱]؛ بنابراین، احتجاج، به استدلال منطقی اختصاص ندارد[۶۲].

اقسام احتجاج

احتجاج اختصاصی به شیوه قولی و اقامه دلیل لفظی در قالب کلمات و جملات ندارد؛ بلکه می‌توان متناسب با موقعیت‌های خاص و به مقتضای آن، گاه با استدلال لفظی و دلیل قولی مطلبی را ثابت کرد و گاه نیز با عمل خاصّی حقّانیت مسأله‌ای را روشن‌ ساخت.

احتجاجات قرآن کریم نیز متناسب با موقعیت زمانی و مکانی متفاوت است. گاهی جنبه قولی دارد و با استدلال قولی مطلب را ثابت می‌کند و گاهی جنبه عملی.

احتجاج قولی

  1. ارجاع به فطرت: احتجاجات ابراهیم با آزر و قوم خود درباره عبادت بت‌ها و ستارگان، از احتجاجات قولی قرآن به‌شمار می‌آید که در آنها متناسب با زبان و فهم آنان سخن رفته است. حضرت ابراهیم (ع) وقتی با بت‌پرستان سخن می‌گوید، با ارجاع آنان به وجدان و فطرت خویش، آنها را محکوم می‌کند[۶۳]: ﴿قَالُوا أَأَنتَ فَعَلْتَ هَذَا بِآلِهَتِنَا يَا إِبْرَاهِيمُ قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِن كَانُوا يَنطِقُونَ فَرَجَعُوا إِلَى أَنفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّكُمْ أَنتُمُ الظَّالِمُونَ[۶۴]؛ ولی وقتی با نمرود روبه‌رو می‌شود، از طلوع و غروب خورشید سخن به‌میان می‌آورد: ﴿قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ[۶۵]. نمرود کسی است که فطرت و وجدان خود را از یاد برده است و با منطق عموم نمی‌توان با او سخن گفت؛ بلکه با استدلال از راه نشان دادن عجز وی باید او را محکوم کرد[۶۶].
  2. برهان: برهان، قیاسی منطقی است که از مقدّمات یقینی تشکیل شده و غرض از آن اثبات حقّ است[۶۷]. احتجاج حضرت موسی با فرعون، جنبه برهان به خود می‌گیرد. موسی با این برهان که خلق و هدایت و راهبری همه نظام هستی در دست قدرت خداوندی است، حقّ را برای فرعون آشکار می‌سازد: ﴿قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى[۶۸]. استدلال مذکور، بر ربوبیت خداوند، بر موجودات و هدایت تکوینی آنها متّکی است[۶۹]. خداوند، روش احتجاج برهانی را در آیه ‌۱۲۵ سوره نحل[۷۰] به رسول گرامی سفارش کرده و به وی دستور می‌دهد در دعوت خویش و استدلال خود از سخنان حقّ[۷۱] بهره ببری و سخن ناروا و باطل به‌کار نبرد: ﴿ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ[۷۲]؛ ازاین‌رو، رسول خدا (ص) در احتجاجات خود در مباحث عقلی، هرگز از مقدّمات وهمی و خیالی استمداد نمی‌جست و در بحث‌های کلامی از متشابهات کتاب‌های آسمانی انبیای گذشته یاری نمی‌گرفت و در استدلال‌های منقول از ملل و نحل از محکمات وحی تجاوز نمی‌کرد[۷۳].
  3. موعظه (خطابه): خطابه قیاسی است که مفید تصدیق ظنی باشد[۷۴]. برخی از احتجاجات قولی قرآن به روش موعظه یا خطابه است. در آیه ‌۴۶ سوره سبأ برای ترغیب به قیام در راه خدا، به روش مذکور تصریح شده است: ﴿قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى[۷۵]. این روش احتجاج نیز مورد سفارش آیه ‌۱۲۵ سوره نحل واقع شده است: ﴿ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ[۷۶].
  4. جدل: از دیگر احتجاجات قولی قرآن، استفاده از جدل برای اثبات حقّ است. در جدل، از اصولی استفاده می‌شود که طرف مقابل، آنها را قبول دارد و لازم نیست این اصول، مورد قبول طرف حقّ هم باشد[۷۷]؛ چنان‌که در احتجاجات خدای سبحان با یهود و دیگران آمده است: اگر تصوّر شما این است که اولیای خداوند هستید، آرزوی مرگ کنید؛ در‌ حالی‌ که این کار را انجام نمی‌دهید: ﴿قُلْ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ هَادُوا إِن زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِيَاء لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ[۷۸]. رسول‌ خدا (ص) در احتجاج خود با نصارای نجران که به دنیا آمدن بدون پدر عیسی را دلیل فرزند خدا بودن وی می‌دانستند، از اصل مورد قبول آنها که مخلوق بودن حضرت آدم است، استفاده و بدین وسیله استدلال آنها را باطل کرده است. خداوند در این باره فرموده است: اگر پدر نداشتن سبب می‌شود انسانی مخلوق خدا نباشد، پس آدم هم نباید مخلوق خداوند باشد؛ چون بدون واسطۀ پدر و مادر به دنیا آمده است: ﴿إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِندَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُن فَيَكُونُ[۷۹]. بر اساس روایتی[۸۰] در آیات‌ ۷۸ـ‌۷۹ سوره یس نیز از همین روش برای اثبات معاد استفاده شده است؛ زیرا با استفاده از اذعان منکران معاد به خلقت اوّلیه از سوی خداوند، به آنان گفته است: همان خداوند قادر است دوباره انسان‌ها را زنده کند: ﴿وَضَرَبَ لَنَا مَثَلا وَنَسِيَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ يُحْيِي الْعِظَامَ وَهِيَ رَمِيمٌ قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ[۸۱]. در‌ آیه ‌۱۲۵ سوره نحل پس از دو روش برهان و موعظه حسنه، به جدال احسن سفارش شده است و بر اساس آن در مقام مباحثه با مخالفان باید از طریق جدال احسن مجادله کرد: ﴿وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ[۸۲] و انبیا نیز به مقتضای ادب خویش در احتجاجاتی که قرآن از آنها نقل کرده، از همین روش بهره گرفته و از مطالبی که سبب مراء و لجاجت و درگیری می‌شود، پرهیز می‌کردند[۸۳].
  5. تمثیل: در بسیاری از احتجاجات قرآن، از مَثَل استفاده شده است؛ زیرا نوع مردم، از محسوسات، بیش‌تر متأثّر می‌شوند تا از برهان و استدلالات دیگر. بر این اساس، قرآن کریم از روش یاد‌ شده برای اثبات مطلب و تفهیم به دیگران بیش‌ترین استفاده را برده و مطالب عالی و بلند را به‌ویژه در مسائل توحید با یک مَثَل بیان کرده است؛ برای مثال درباره پرستش بت‌ها و معبودان باطل، می‌فرماید: آن معبودها نمی‌توانند مگسی را بیافرینند و اگر مگسی چیزی را از آن‌ها بگیرد نمی‌توانند آن را از او بازستانند: ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَن يَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَإِن يَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَيْئًا لّا يَسْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ[۸۴] قرآن با استفاده از این مَثَل، پرستش موجودات بی‌علم و اراده و هم‌ردیف قرار دادن آنان با خداوند عالم و قادر را نفی می‌کند[۸۵]. در بیان همین مطلب و اینکه عبادت موجودات بی‌اراده و بی‌قدرت، جز اسارت و محدودیت چیزی را عاید انسان نمی‌کند، می‌فرماید: برده مملوکی که بر هیچ چیز توانا نیست، با کسی که امر به عدل می‌کند، آیا این دو مساوی‌اند: ﴿وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً رَّجُلَيْنِ أَحَدُهُمَا أَبْكَمُ لاَ يَقْدِرُ عَلَىَ شَيْءٍ وَهُوَ كَلٌّ عَلَى مَوْلاهُ أَيْنَمَا يُوَجِّههُّ لاَ يَأْتِ بِخَيْرٍ هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَمَن يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ[۸۶]. برای اثبات قدرت مطلقه خداوند بر جهان هستی و اینکه معبودان ساخته دست بشر هیچ سلطه و قدرتی بر مقدّرات بشر ندارند و این خداوند است که مربّی همه موجودات است و تمام هستی دست نیاز به‌سوی او دراز کرده‌اند، قرآن مَثَلی را ذکر کرده و در آن، به نابرابری انسان نابینا با انسانی که قدرت بینایی دارد و تاریکی را از نور تشخیص می‌دهد، تصریح کرده و فرموده است: ﴿قُلْ مَن رَّبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ قُلِ اللَّهُ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُم مِّن دُونِهِ أَوْلِيَاء لاَ يَمْلِكُونَ لِأَنفُسِهِمْ نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ أَمْ جَعَلُواْ لِلَّهِ شُرَكَاء خَلَقُواْ كَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ قُلِ اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ[۸۷]
  6. تشبیه: یکی از راه‌های اثبات مدّعا در قرآن، تشبیه (تمثیل منطقی) است. در آیه ‌۵۹ سوره آل‌ عمران در بیان مخلوق بودن حضرت عیسی (ع) و اینکه متولّد شدن عیسی بدون واسطه پدر نمی‌تواند دلیلی بر مخلوق نبودن وی باشد، او را در نداشتن پدر[۸۸] به حضرت آدم (ع) تشبیه می‌کند[۸۹] که بدون واسطۀ پدر و مادر، خلق شده است؛ بنابراین همان‌طور که حضرت آدم مخلوق و بنده خداست، عیسی نیز بنده و آفریده خدا است. این آیه در احتجاج با گروه نصارای نجران نازل شده است[۹۰].[۹۱]

احتجاج عملی

  1. معجزه: یکی از راه‌های اثبات حقّ، ظهور معجزه به‌دست پیامبران بوده است که نوع مردم، نبوّت پیامبران را از این طریق می‌شناختند. همه پیامبران در اینکه از طریق اعجاز رسالت خود را اثبات می‌کردند، مشترک بودند؛ امّا معجزه هر پیغمبری متناسب با موقعیت و علوم رایج زمان خود بوده است. در زمان حضرت موسی (ع) سحر رواج داشت[۹۲] لذا معجزه اصلی او عصا و ید بیضا بود: ﴿اسْلُكْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاء مِنْ غَيْرِ سُوءٍ[۹۳]؛ ﴿وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَلْقِ عَصَاكَ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ[۹۴] در پی ارائه این معجزه از سوی حضرت موسی (ع)[۹۵]، ساحران به ایشان ایمان آوردند: ﴿قَالُواْ آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِينَ[۹۶]. در زمان حضرت عیسی (ع) علم پزشکی[۹۷] رونق داشت؛ بر این اساس، معجزه حضرت، شفا دادن امراض صعب‌العلاج و بینا کردن کور مادرزاد و زنده کردن مردگان بود: ﴿أَنِّي قَدْ جِئْتُكُم بِآيَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُم مِّنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ[۹۸] و نیز آیه‌ ۱۱۰ سوره مائده قریب به این مضمون است. در زمان پیامبر اکرم (ص) در جزیره العرب مسأله فصاحت و بلاغت رونق بیش‌تری داشت؛ بدین‌سبب معجزه اصلی و جاوید پیامبر اکرم (ص) قرآن کریم است که در فصاحت و بلاغت در تمام زمان‌ها سرآمد است[۹۹]. معجزات برخی پیامبران نیز دلیل خاصّی داشته است؛ مانند معجزه پدیدار‌شدن ناقه از دل کوه به‌وسیله حضرت صالح (ع) که در‌پی درخواست قوم وی صورت پذیرفته است[۱۰۰]: ﴿وَيَا قَوْمِ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلاَ تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ قَرِيبٌ[۱۰۱]
  2. تحدی: یکی از احتجاجاتی که در قرآن آمده، تحدّی[۱۰۲] پیامبران است. ایشان ابتدا برای اثبات رسالت خود، معجزه ارائه می‌کردند؛ آنگاه اگر با مخالفت و انکار روبه‌رو می‌شدند، تحدّی می‌کردند به اینکه اگر معجزه ما امری بشری است، شما هم مثل آن را ارائه دهید. در ماجرای برخورد موسی با ساحرانی که به دستور فرعون جمع شده بودند، تحدّی و مبارزه‌ طلبی از دو طرف بوده است. ابتدا آنها اعجاز موسی را انکار کردند؛ سپس دستور مقابله آنان با موسی از‌ طرف فرعون صادر شد و حضرت موسی (ع) هم این مبارزه‌طلبی و تحدّی را قبول کرد: ﴿قَالُواْ يَا مُوسَى إِمَّا أَن تُلْقِيَ وَإِمَّا أَن نَّكُونَ نَحْنُ الْمُلْقِينَقَالَ أَلْقُواْ فَلَمَّا أَلْقَوْا سَحَرُواْ أَعْيُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَجَاؤُوا بِسِحْرٍ عَظِيمٍ وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَلْقِ عَصَاكَ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ[۱۰۳]. درباره معجزه اصلی پیامبر اسلام که جنبه قولی داشته، در آیات بسیاری پیامبر (ص) برای اثبات اینکه قرآن از ناحیه خداوند است، به تحدّی مأمور شده است تا مشرکان را به مبارزه بطلبد. خدا در این باره می‌فرماید: اگر در الهی بودن آنچه ما بر بنده خود نازل کردیم، شک دارید، یک سوره مثل قرآن بیاورید: ﴿وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنتُمْ صَادِقِينَ[۱۰۴] نوع مفسّران این احتجاج را برای اثبات اعجاز قرآن و به واسطه آن برای اثبات رسالت پیامبر اکرم (ص) دانسته‌اند[۱۰۵]. همین مضمون در آیه ‌۸۸ سوره اسراء و در آیات دیگری نیز ذکر شده است. تحدّی بر قرآن، گاهی به فصاحت و بلاغت آن مانند آیه‌‌ ۱۳ سوره هود و گاهی به پیراستگی آن از اختلاف و تناقض مربوط می‌شود: ﴿وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ اخْتِلافًا كَثِيرًا[۱۰۶]. گاهی به جنبه‌های علمی آن ﴿وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ[۱۰۷] و گاهی نیز به اخبار غیبی ﴿تِلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنتَ تَعْلَمُهَا أَنتَ وَلاَ قَوْمُكَ مِن قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ[۱۰۸].[۱۰۹]
  3. مباهله: دعوت به مباهله از راه‌های اثبات حقّانیت و نبوّت پیامبران بوده که در آیه‌ ۶۱ سوره آل‌ عمران به آن اشاره شده است[۱۱۰]: ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءكُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ[۱۱۱]. وقتی در برابر استدلال‌ها و معجزات پیامبران یا هر مدّعی حقّی در مسائل مربوط به اعتقادات دینی به جای تسلیم شدن، لجاجت صورت می‌گیرد، آخرین راه‌حلّ برای اثبات مدعا، مباهله یعنی نفرین کردن یکدیگر است تا هرکس که بر حقّ نیست، عذابی مهلک از‌ طرف خداوند بر او نازل شود. مباهله مخصوص رسول خدا نیست؛ بلکه هر فرد با ایمانی که تقوا و خداپرستی کامل داشته باشد، هنگامی که استدلال‌های او در برابر دشمن بر اثر لجاجت به جایی نرسید می‌تواند برای اثبات مدّعای خود به مباهله دعوت کند[۱۱۲]. از کلمه ﴿حَاجَّكَ که در ابتدای آیه آمده، روشن می‌شود مباهله در مقام احتجاج بوده و هنگامی که بنی‌نجران در مقابل ادلّه پیامبر تسلیم نشدند به پیامبر دستور داده شد تا حجّت دیگری که همان مباهله است، برای اثبات مدّعا اقامه کند[۱۱۳].

به‌طور کلّی آنچه از قرآن کریم استفاده می‌شود به‌کارگیری لحن آرام و کلمات دل‌پسند در احتجاجات است؛ زیرا به‌کار بردن کلمات خشن و الفاظ رکیک و لحن تند سبب فرار و تنفّر دیگران می‌شود؛ چنان‌که برخی نسبت دادن هدایت یا ضلالت به مؤمنان یا مشرکان را در آیه ‌۲۴ سوره سبأ به‌دلیل مدارا با خصم و جلب توجّه وی برای شنیدن کلام حق دانسته‌اند[۱۱۴]. حالت لینت و نرم‌خویی در مقام دعوت و برخورد با دوستان و مخالفان، نعمتی است که به‌سبب آن خداوند بر پیامبر خود منّت گذاشته و آن را باعث جلب قلوب مردم و اسلام آوردن آنها به پیامبر می‌داند: ﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ[۱۱۵] و به حضرت موسی و هارون دستور می‌دهد وقتی با فرعون سخن می‌گویند و او را به‌سوی خدا دعوت می‌کنند، با نرمی و آرامش و با کلمات خوب با او سخن بگویند: ﴿اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى فَقُولا لَهُ قَوْلا لَّيِّنًا [۱۱۶]، مبادا چون فرعون متکبّر و طغیان‌گر است و با مخالفان خود با خشونت برخورد می‌کند، با او مقابله به مثل کنند[۱۱۷].

اهداف احتجاج

هر حجّتی هدف خاصّی را تعقیب می‌کند، اهداف اصلی و کلّی احتجاجات در قرآن چند مطلب اساسی و عمده است که به آنها اشاره می‌شود؛ گرچه ممکن است اهداف جنبی و فرعی نیز وجود داشته باشد:

اثبات ربوبیت خداوند

یکی از اصلی‌ترین مباحث مورد اختلاف پیامبران با مخالفان خود، بحث توحید در عبادت و پرستش خداوند بوده است. در این احتجاجات چه آنجا که خداوند به‌طور مستقیم خود احتجاج کرده است و چه آنجا که احتجاجات پیامبران را نقل می‌کند، بر این مطلب تأکید شده است که دیگران شأنیت معبود بودن را ندارند و باید فقط خداوند را عبادت کرد. عبادت اصنام یا موجودات دیگر از سوی مشرکان، ناشی از این توهّم آنان بوده که تدبیر امر جهان و تنظیم روابط بندگان با خداوند به اصنام و امثال آنها واگذار شده است؛ ازاین‌رو برای تقرّب به خداوند آنها را می‌پرستیده‌اند.

یکی از موارد یاد‌ شده، احتجاج‌های حضرت ابراهیم (ع) با قوم خویش است که در بیش‌تر آنها بر ربوبیت خداوند و تدبیر امر جهان از سوی وی تکیه و نقش مستقل دخالت موجودات دیگر در عالم هستی نفی شده است. محور احتجاج ابراهیم، اثبات ربوبیت برای خداوند بوده است، نه اثبات ذات وی؛ زیرا اعتقاد به ربوبیت موجودات دیگر از‌ جمله عللی بوده که انسان‌ها را بر پرستش غیر خدا وامی‌داشته است[۱۱۸]. حضرت ابراهیم (ع) در احتجاج خود، با ریشه پرستش کواکب و موجودات دیگری که مورد پرستش مشرکان بوده مبارزه کرده و از راه افول، به نفی ربوبیت آنها پرداخته و در نتیجه شایستگی غیر خدا را برای عبادت، باطل دانسته است[۱۱۹]: ﴿فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لا أُحِبُّ الآفِلِينَ[۱۲۰]. حضرت ابراهیم (ع) در پاسخ به محاجّه قوم خود نیز بر ربوبیت خداوند تکیه کرده است: ﴿وَحَاجَّهُ قَوْمُهُ قَالَ أَتُحَاجُّونِّي فِي اللَّهِ وَقَدْ هَدَانِ وَلاَ أَخَافُ مَا تُشْرِكُونَ بِهِ إِلاَّ أَن يَشَاء رَبِّي شَيْئًا وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا أَفَلاَ تَتَذَكَّرُونَ[۱۲۱]؛ زیرا قوم وی با اعتقاد به ربوبیت برخی موجودات، آنها را می‌پرستیدند؛ چنان‌که از آیه بعد استفاده می‌شود آنان او را از غضب کواکب و خورشید و دیگر موجوداتی که مورد پرستش آنها بوده است، می‌ترساندند[۱۲۲] و انکار وی را سبب نزول بلا و غضب آنها بر بندگان می‌دانستند: {{متن قرآن|وَكَيْفَ أَخَافُ مَا أَشْرَكْتُمْ}[۱۲۳] و این مطلب با اعتقاد به ربوبیت موجودات مورد پرستش سازگاری دارد[۱۲۴]

در احتجاج حضرت ابراهیم (ع) در برابر نمرود هم تکیه بر ربوبیت خداوند است و از احیا و اماته و آوردن خورشید از مشرق سخن رفته است: ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَاللَّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ[۱۲۵]

در احتجاج حضرت موسی (ع) با فرعون نیز بر ربوبیت خداوند تأکید شده است و از اینجا روشن می‌شود فرعون چون نمرود، خود را مدبّر و ربّ مردم می‌دانسته است: ﴿قَالَ فَمَن رَّبُّكُمَا يَا مُوسَى قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى</ref>فرعون) گفت: ای موسی! پروردگار شما کیست؟ گفت: پروردگار ما کسی است که آفرینش هر چیز را به (فراخور) او، ارزانی داشته سپس راهنمایی کرده است؛ سوره طه، آیه: ۴۹ ـ ۵۰.</ref>

در گفتگوی حضرت یوسف (ع) با هم‌زندانی‌های خود، باز‌ سخن از توحید در ربوبیت است: ﴿يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ مَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِهِ إِلاَّ أَسْمَاء سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَاؤُكُم مَّا أَنزَلَ اللَّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ[۱۲۶]

اصولا برای امثال نمرود و فرعون، نیازی به انکار ذات خداوند به عنوان موجودی که هیچ دخل و تصرفی در امور عالم ندارد نبوده است؛ زیرا موجود هیچ کاره در امور عالم چه ضرری برای آنها که مدّعی در اختیار داشتن تدبیر امور افراد و جوامع بشری بوده‌اند، داشته است تا او را انکار کنند. آنچه مورد نظر و توجّه آنها بوده، سلطه بر دیگران و حکومت بر مردم بوده و این هدف با ربوبیت خداوند سازگاری نداشته است؛ بدین سبب منکر ربوبیت خداوند بودند و خود را صاحب اختیار مردم می‌شمردند و تدبیر و رزق و خیر و شرّ آنها را در اختیار خود می‌دانستند و آنان را به عبادت خود یا اصنام یا هر موجود دیگری که با سلطه آنها منافات نداشت، وامی‌داشتند و پیامبران هم بر این نکته پای می‌فشردند که این موجودات، هیچ قدرتی از خود درباره اداره عالم ندارند و مخلوقات خدا هستند و نباید آنها را عبادت کرد؛ بلکه خلق و نیز اداره عالم در اختیار خداوند است؛ بنابراین فقط باید او را عبادت کرد[۱۲۷].

اثبات جهان آخرت و نفی استبعاد منکران معاد

بیش‌ترین درگیری پیامبران با مخالفان، در زمینه اعتقاد به معاد و روز جزا و رسیدگی به حساب انسان‌ها بوده است و مخالفان پیامبران کسانی بودند که بر مقدّرات جامعه خود تسلّط داشتند و بر آنها به دل‌خواه، حکومت می‌کردند و با این اعتقاد که جهان دیگری باشد و همه انسان‌ها در آن جهان زنده شوند و به نیک و بد اعمال آنان رسیدگی شود و هرکس جزای عمل خوب و بد خود را ببیند، به شدّت مخالفت می‌کردند و چون عقیده به جهان آخرت با اعمال و رفتار آنها با افراد جامعه خود منافات داشت، وجود جهان دیگر و زنده شدن دوباره را امری محال می‌پنداشتند و پیامبران که منادیان ایمان به عالم آخرت بودند، با استبعاد و مخالفت منکران معاد روبه‌رو می‌شدند[۱۲۸]: ﴿أَئِذَا كُنَّا عِظَامًا وَرُفَاتًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدِيدًا[۱۲۹]

در آیه‌ ۷۹ سوره یس، پس از نقل کلام مشرکان درباره انکار معاد می‌فرماید: همان خدایی که ابتدا انسان‌ها را آفریده، نادانی و ناتوانی بر او عارض نشده[۱۳۰] و می‌تواند دوباره آنها را زنده کند و به ایشان حیات مجدّد ببخشد: ﴿قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ[۱۳۱] و برای تثبیت این مطلب، در آیات بعدی، خلق آتش از درخت سبز و خلق آسمان و زمین را یادآور شده و نتیجه گرفته است: خدایی که قدرت داشته است آنها را بیافریند می‌تواند[۱۳۲] مثل انسان‌ها را دوباره زنده کند: ﴿الَّذِي جَعَلَ لَكُم مِّنَ الشَّجَرِ الأَخْضَرِ نَارًا فَإِذَا أَنتُم مِّنْهُ تُوقِدُونَ أَوَلَيْسَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُم بَلَى وَهُوَ الْخَلاَّقُ الْعَلِيمُ[۱۳۳].[۱۳۴]

اثبات رسالت پیامبران

برخی از احتجاجات پیامبران در جهت اثبات رسالت آنان بوده است. هر کدام از انبیا معجزاتی خاص داشته که هدف اصلی از آن معجزات، اثبات این مطلب بوده است که آنان از ‌طرف خداوند رسالت دارند تا فرمان‌های الهی را به انسان‌ها برسانند و ایشان را هدایت کنند. معجزه اصلی و ابدی پیامبر اسلام (ص) یعنی قرآن کریم از سنخ کلام بوده و همیشه مورد اعتراض مشرکان قرار می‌گرفته است و آنان با انواع و اقسام ترفندها، معجزه بودن قرآن و رسالت پیامبر را انکار، و گاهی او را مجنون: ﴿وَقَالُواْ يَا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ[۱۳۵]، گاهی ساحر: ﴿فَتَوَلَّى بِرُكْنِهِ وَقَالَ سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ[۱۳۶] و گاهی افترا زننده به خدا معرّفی می‌کرده‌اند: ﴿أَفْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَم بِهِ جِنَّةٌ[۱۳۷]

خداوند با فرمان تحدّی[۱۳۸] پیامبر اسلام، رسالت وی را ثابت کرده است: ﴿أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّثْلِهِ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ[۱۳۹]. همین مضمون در آیات دیگری از‌ جمله ﴿وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنتُمْ صَادِقِينَ[۱۴۰]، ﴿قُلْنَا اهْبِطُواْ مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ[۱۴۱]. نیز آمده و در آنها از مشرکان خواسته شده است تا مانند قرآن یا مانند یک سوره از قرآن یا ۱۰ سوره از آن را بیاورند. با این تحدّی، بهانه مشرکان را برای ایمان آوردن به پیامبر و قرآن از بین برده است[۱۴۲].

منابع

پانویس

  1. لسان‌العرب، ج‌۳، ص‌۵۲، تاج‌العروس، ج‌۳، ص‌۳۱۴، حجج.
  2. تفسیر آسان، ج‌۵، ص‌۱۱۶.
  3. منهج الصادقین، ج‌۳، ص‌۴۶۵.
  4. التعریفات، ص۱۱۲؛ التحریروالتنویر، ج۸، ص۱۵۱.
  5. آقازاده، فتاح، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۲، ص ۲۰۴ ـ ۲۱۵؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۸۲؛ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۲۱-۲۲۳؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص ۲۶۸.
  6. الاشارات والتنبیهات، ج‌۱، ص‌۲۶؛ المنطق، ص‌۲۳۲؛ شرح‌المنظومه، ج‌۱، ص‌۵۷ـ‌۶۰.
  7. فرائدالاصول، ج‌۱، ص‌۵۱؛ اصول‌الفقه، ج‌۲، ص‌۱۲.
  8. آقازاده، فتاح، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۲، ص ۲۰۴ - ۲۱۵.
  9. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۸۲.
  10. " إِنَ‏ لِلَّهِ‏ عَلَى‏ النَّاسِ‏ حُجَّتَيْنِ‏ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ‏ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ (ع) وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُولُ ‏‏‏‏‏‏‏‏"، محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۱۵
  11. " لَوْ بَقِيَتْ‏ بِغَيْرِ إِمَامٍ‏ لَسَاخَتْ‏‏‏‏‏‏‏‏‏"، شیخ صدوق، علل الشرایع، ج ۱، ص ۱۹۸
  12. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۲۵، ح ۶ و ج ۹۷، ص ۳۴۳
  13. شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۲۰۲، ح ۱۶۹؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۳۲۸، ح ۱۳
  14. شیخ صدوق، علل الشرایع، ج ۱، ص ۲۴۵؛ همو، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۶۴۸
  15. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۱۶۳ - ۱۶۵.
  16. و از هرجا بیرون رفتی رویت را به سوی مسجد الحرام بگردان و هرجا که باشید رویتان را به سوی آن بگردانید تا مردم را بر شما حجّتی نباشد مگر (از سوی) کسانی از ایشان که ستم می‌ورزند پس، از آنان مهراسید و از من بهراسید و (چنین فرمان دادم) تا نعمتم را بر شما تمام کنم و باشد که شما راه یابید؛ سوره بقره، آیه: ۱۵۰.
  17. پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است؛ سوره نساء، آیه: ۱۶۵.
  18. و این برهان ماست که آن را به ابراهیم در برابر قومش دادیم. هر کس را بخواهیم به پایه‌هایی فرا می‌بریم؛ بی‌گمان پروردگار تو، فرزانه‌ای داناست؛ سوره انعام، آیه: ۸۳.
  19. بگو: برهان رسا از آن خداوند است، اگر می‌خواست شما همگان را رهنمایی می‌کرد؛ سوره انعام، آیه: ۱۴۹.
  20. پس به همین (یگانگی مردم را) فرا خوان و چنان که فرمان یافته‌ای پایداری کن و از هوس‌های آنان پیروی مکن و بگو: به هر کتابی که خداوند فرو فرستاده است ایمان دارم و فرمان یافته‌ام که میان شما دادگری کنم، خداوند پروردگار ما و شماست، کردارهای ما از آن ما و کردارهای شما از آن شما، هیچ چالشی میان ما و شما نیست، خداوند میان ما را جمع می‌گرداند و بازگشت (هر چیز) به سوی اوست و حجّت آنان که درباره خداوند پس از پذیرفته شدن دعوت وی چالش می‌ورزند نزد پروردگارشان تباه است و بر آنان خشمی (از سوی خداوند) و برای آنان عذابی سخت خواهد بود؛ سوره شوری، آیه: ۱۵ -۱۶.
  21. و چون بر آنان آیات روشن ما خوانده شود برهان آنان جز این نیست که می‌گویند: اگر راست می‌گویید پدران ما را (نزد ما) باز آورید؛ سوره جاثیه، آیه: ۲۵.
  22. آقازاده، فتاح، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۲، ص ۲۰۴ ـ ۲۱۵؛ سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۱۶۳ ـ ۱۶۵.
  23. و اگر در آنچه بر بنده خود فرو فرستاده‌ایم تردیدی دارید، چنانچه راست می‌گویید سوره‌ای همگون آن بیاورید و (در این کار) گواهان خود را (نیز) در برابر خداوند، فرا خوانید؛ سوره بقره، آیه: ۲۳.
  24. و به پیامبری به سوی بنی اسرائیل (می‌فرستد، تا بگوید) که من برای شما نشانه‌ای از پروردگارتان آورده‌ام؛ من برای شما از گل، (اندامواره‌ای) به گونه پرنده می‌سازم و در آن می‌دمم، به اذن خداوند پرنده‌ای خواهد شد و به اذن خداوند نابینای مادرزاد و پیس را شفا خواهم داد و به اذن خداوند مردگان را زنده خواهم کرد و شما را از آنچه می‌خورید یا در خانه می‌انبارید آگاه خواهم ساخت، این نشانه‌ای برای شماست اگر مؤمن باشید؛ سوره آل عمران، آیه: ۴۹.
  25. یاد کن که خداوند فرمود: ای عیسی پسر مریم! نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور هنگامی که تو را با روح القدس پشتیبانی کردم که در گهواره و در میانسالی با مردم سخن می‌گفتی و هنگامی که به تو کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم و هنگامی که با اذن من از گل، همگون پرنده می‌ساختی و در آن می‌دمیدی و به اذن من پرنده می‌شد و نابینای مادرزاد و پیس را با اذن من شفا می‌دادی و هنگامی که با اذن من مرده را (از گور) برمی‌خیزاندی و هنگامی که بنی اسرائیل را از (آزار) تو باز داشتم آنگاه که برای آنان برهان‌ها (ی روشن) آوردی و کافران از ایشان گفتند: این (کارها) جز جادویی آشکار نیست؛ سوره مائده، آیه: ۱۱۰.
  26. و (ما) به موسی وحی کردیم که چوبدستت را بیفکن! که ناگهان، (اژدهایی شد و) هرچه ساخته بودند فرو می‌بلعید؛ سوره اعراف، آیه: ۱۱۷.
  27. و ای قوم من! این شتر خداوند است؛ که برای شما نشانه‌ای است؛ او را وانهید تا در زمین خدا بچرد و آزاری به وی نرسانید که عذابی نزدیک، شما را فرا گیرد؛ سوره هود، آیه: ۶۴.
  28. بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودی‌هوای خویش و خودی‌های شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم؛ سوره آل عمران، آیه:۶۱.
  29. بگو: پروردگار آسمان‌ها و زمین کیست؟ بگو: خداوند؛ بگو: آیا در برابر او سرورانی گزیده‌اید که هیچ سود و زیانی برای خویش در اختیار ندارند؟ بگو: آیا نابینا و بینا برابر است؟ یا تیرگی‌ها با روشنایی برابرند؟ یا برای خداوند شریک‌هایی تراشیده‌اند که همانند آفرینش او را آفریده‌اند بنابراین (این دو) آفرینش بر آنان مشتبه شده است؟ بگو خداوند آفریننده هر چیز است و اوست که یگانه دادفرماست؛ سوره رعد، آیه: ۱۶.
  30. و خداوند دو مرد را مثل می‌زند که یکی از آن دو گنگ است و توان هیچ کاری ندارد و سربار سرور خویش است، هر جا می‌فرستدش خیری (با خود) نمی‌آورد، آیا او با آن کس که به دادگری فرمان می‌دهد و بر راهی است راست، برابر است؟؛ سوره نحل، آیه: ۷۶.
  31. ای مردم! مثلی زده شده است بدان گوش فرا دارید: بی‌گمان کسانی را که به جای خداوند (به پرستش) می‌خوانید هرگز نمی‌توانند مگسی بیافرینند هر چند برای آن فراهم آیند و اگر مگس چیزی از آنان در رباید نمی‌توانند از او باز گیرند، خواهان و خواسته، (هر دو) ناتوانند!؛ سوره حج، آیه: ۷۳.
  32. داستان عیسی نزد خداوند چون داستان آدم است که او را از خاک آفرید و سپس فرمود: باش! و بی‌درنگ موجود شد؛ سوره آل عمران، آیه: ۵۹.
  33. مردم را به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز! بی‌گمان پروردگارت به آن کس که راه وی را گم کرده داناتر است و او به رهیافتگان داناتر است؛ سوره نحل، آیه: ۱۲۵.
  34. گفت: پروردگار ما کسی است که آفرینش هر چیز را به (فراخور) او، ارزانی داشته سپس راهنمایی کرده است؛ سوره طه، آیه: ۵۰.
  35. بگو: تنها شما را به (سخن) یگانه‌ای اندرز می‌دهم و آن اینکه: دو تن دو تن و تک تک برای خداوند قیام کنید سپس بیندیشید، در همنشین شما دیوانگی نیست؛ او برای شما جز بیم‌دهنده‌ای پیش از (رسیدن) عذابی سخت نیست؛ سوره سبأ، آیه: ۴۶.
  36. بگو: ای یهودیان! اگر می‌پندارید که از میان مردم، تنها شما دوستان خداوندید اگر راست می‌گویید آرزوی مرگ کنید؛ سوره جمعه، آیه: ۶.
  37. و چون شب بر او چادر افکند ستاره‌ای دید گفت: این پروردگار من است اما هنگامی که ناپدید شد گفت: ناپدیدشوندگان را دوست نمی‌دارم؛ سوره انعام، آیه: ۷۶.
  38. ای دو یار زندان! آیا خدایان پراکنده بهتر است یا خداوند یگانه دادفرما؟ شما به جای او جز نام‌هایی را نمی‌پرستید که خود و پدرانتان آنها را نامیده‌اید و خداوند بر آنها هیچ حجّتی نفرستاده است، داوری جز از آن خداوند نیست، فرمان داده است که جز وی را نپرستید؛ این، دین پا برجاست اما بیشتر مردم نمی‌دانند؛ سوره یوسف، آیه: ۳۹ ـ ۴۰.
  39. گفت: پروردگار ما کسی است که آفرینش هر چیز را به (فراخور) او، ارزانی داشته سپس راهنمایی کرده است؛ سوره طه، آیه: ۵۰.
  40. گفت: بلکه همین بزرگشان این کار را کرده است؛ اگر سخن می‌گویند از خود آنان بپرسید!؛ سوره انبیاء، آیه: ۶۳.
  41. بگو: همان کس که آن را نخست آفرید زنده‌اش می‌گرداند و او به (حال) هر آفریده‌ای داناست. همان که از درخت سبز برای شما آتشی (سرخ) پدید آورده است که از آن (چیزی) می‌افروزید. و آیا آن کس که آفریننده آسمان‌ها و زمین است توانا نیست که مانند آنان را بیافریند؟ چرا (هست) و اوست که آفریننده داناست؛ سوره یس، آیه: ۷۹ - ۸۱.
  42. آقازاده، فتاح، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۲، ص ۲۰۴ - ۲۱۵.
  43. روح‌المعانی، مج‌۵، ج‌۸۸، ص‌۷۶.
  44. مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۵۸۷.
  45. سوره انعام، آیه: ۱۴۸.
  46. بگو: برهان رسا از آن خداوند است، اگر می‌خواست شما همگان را رهنمایی می‌کرد؛ سوره انعام، آیه: ۱۴۹.
  47. و این برهان ماست که آن را به ابراهیم در برابر قومش دادیم. هر کس را بخواهیم به پایه‌هایی فرا می‌بریم؛ بی‌گمان پروردگار تو، فرزانه‌ای داناست؛ سوره انعام، آیه: ۸۳.
  48. پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است؛ سوره نساء، آیه: ۱۶۵.
  49. المیزان، ج‌۲، ص‌۳۴۸.
  50. التحریروالتنویر، ج‌۳، ص‌۳۲.
  51. مجمع‌البیان، ج‌۱، ص‌۴۰۸؛ جامع‌البیان، مج‌۱، ج‌۱، ص‌۷۹۵.
  52. بگو: آیا درباره خداوند با ما چون و چرا می‌کنید با آنکه او پروردگار ما و پروردگار شماست و کردارهای ما از آن ما و کردارهای شما از آن شماست و ما برای او یکرنگیم؛ سوره بقره، آیه: ۱۳۹.
  53. آیا در (کار) آن کس ننگریسته‌ای که از (غرور) اینکه خداوند به او پادشاهی داده بود؛ سوره بقره، آیه: ۲۵۸.
  54. التحریروالتنویر، ج‌۳، ص‌۳۲.
  55. او گفت: آیا با من درباره خداوند چالش می‌ورزید در حالی که مرا راهنمایی کرده است؟ و من از آنچه شریک او قرار می‌دهید نمی‌هراسم؛ سوره انعام، آیه: ۸۰.
  56. سوره شوری، آیه: ۱۵ -۱۶.
  57. المیزان، ج‌۱۸، ص‌۱۷۵.
  58. و چون بر آنان آیات روشن ما خوانده شود برهان آنان جز این نیست که می‌گویند: اگر راست می‌گویید پدران ما را (نزد ما) باز آورید؛ سوره جاثیه، آیه: ۲۵.
  59. التبیان، ج‌۱، ص‌۱۰۳؛ مجمع‌البیان، ج‌۱، ص‌۱۵۷؛ الکشاف، ج‌۱، ص‌۹۶؛ جامع‌البیان، ج‌۱، ص‌۲۳۹.
  60. برهان رسا از آن خداوند است، اگر می‌خواست شما همگان را رهنمایی می‌کرد؛ سوره انعام، آیه: ۱۴۹.
  61. نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۷۷۶.
  62. آقازاده، فتاح، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۲، ص ۲۰۴ - ۲۱۵.
  63. المیزان، ج‌۱۴، ص‌۳۰۱; مجمع‌البیان، ج‌۷، ص‌۸۶.
  64. گفتند: ای ابراهیم! آیا تو با خدایان ما چنین کرده‌ای؟ گفت: بلکه همین بزرگشان این کار را کرده است؛ اگر سخن می‌گویند از خود آنان بپرسید! آنگاه (نخست) به خود آمدند و (به خود یا به یکدیگر) گفتند: بی‌گمان شمایید که ستمگرید؛ سوره انبیاء، آیه: ۶۲ ـ ۶۴.
  65. ابراهیم گفت: خداوند آفتاب را از خاور فرا می‌آورد، تو آن را از باختر برآور؛ و آن کافر درماند؛ سوره بقره، آیه: ۲۵۸.
  66. المیزان، ج‌۲، ص‌۳۵۱؛ التحریروالتنویر، ج‌۳، ص‌۳۳.
  67. شرح المنظومه، ج‌۱، ص‌۳۲۲ـ‌۳۲۳.
  68. گفت: پروردگار ما کسی است که آفرینش هر چیز را به (فراخور) او، ارزانی داشته سپس راهنمایی کرده است؛ سوره طه، آیه: ۵۰.
  69. المیزان، ج‌۱۴، ص‌۱۶۷؛ التحریروالتنویر، ج‌۱۶ ص‌۲۳۳؛ تفسیرمراغی، مج‌۶، ج‌۱۶، ص‌۱۱۸.
  70. المیزان، ج‌۱۲ ص‌۳۷۲
  71. التحریر و التنویر، ج‌۱۴، ص‌۳۲۷؛ المیزان، ج‌۱۲ ص‌۳۷۱.
  72. مردم را به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان؛ سوره نحل، آیه: ۱۲۵.
  73. تفسیر موضوعی، ج‌۹، ص‌۱۳۹.
  74. شرح المنظومه، ج‌۱، ص‌۳۲۲
  75. بگو: تنها شما را به (سخن) یگانه‌ای اندرز می‌دهم و آن اینکه: دو تن دو تن و تک تک برای خداوند قیام کنید؛ سوره سبأ، آیه: ۴۶.
  76. مردم را به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان؛ سوره نحل، آیه: ۱۲۵.
  77. شرح المنظومه، ج‌۱، ص‌۳۴۳.
  78. بگو: ای یهودیان! اگر می‌پندارید که از میان مردم، تنها شما دوستان خداوندید اگر راست می‌گویید آرزوی مرگ کنید؛ سوره جمعه، آیه: ۶.
  79. داستان عیسی نزد خداوند چون داستان آدم است که او را از خاک آفرید و سپس فرمود: باش! و بی‌درنگ موجود شد؛ سوره آل عمران، آیه: ۵۹.
  80. نورالثقلین، ج‌۴، ص‌۳۹۵؛ الاحتجاج، ج‌۱، ص‌۲۵.
  81. و برای ما مثالی آورد و آفرینش خود را به فراموشی سپرد؛ گفت: چه کسی استخوان‌هایی را که پوسیده است زنده می‌گرداند؟ بگو: همان کس که آن را نخست آفرید زنده‌اش می‌گرداند و او به (حال) هر آفریده‌ای داناست؛ سوره یس، آیه: ۷۸- ۷۹.
  82. و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز!؛ سوره نحل، آیه: ۱۲۵.
  83. المیزان، ج‌۶، ص‌۲۹۷.
  84. ای مردم! مثلی زده شده است بدان گوش فرا دارید: بی‌گمان کسانی را که به جای خداوند (به پرستش) می‌خوانید هرگز نمی‌توانند مگسی بیافرینند هر چند برای آن فراهم آیند و اگر مگس چیزی از آنان در رباید نمی‌توانند از او باز گیرند، خواهان و خواسته، (هر دو) ناتوانند!؛ سوره حج، آیه: ۷۳.
  85. المیزان، ج‌۱۴، ص‌۴۰۸.
  86. و خداوند دو مرد را مثل می‌زند که یکی از آن دو گنگ است و توان هیچ کاری ندارد و سربار سرور خویش است، هر جا می‌فرستدش خیری (با خود) نمی‌آورد، آیا او با آن کس که به دادگری فرمان می‌دهد و بر راهی است راست، برابر است؟؛ سوره نحل، آیه: ۷۶.
  87. بگو: پروردگار آسمان‌ها و زمین کیست؟ بگو: خداوند؛ بگو: آیا در برابر او سرورانی گزیده‌اید که هیچ سود و زیانی برای خویش در اختیار ندارند؟ بگو: آیا نابینا و بینا برابر است؟ یا تیرگی‌ها با روشنایی برابرند؟ یا برای خداوند شریک‌هایی تراشیده‌اند که همانند آفرینش او را آفریده‌اند بنابراین (این دو) آفرینش بر آنان مشتبه شده است؟ بگو خداوند آفریننده هر چیز است و اوست که یگانه دادفرماست؛ سوره رعد، آیه: ۱۶.
  88. المنار، ج۳، ص۳۱۹؛ التحریروالتنویر، ج۳، ص۲۶۳.
  89. جامع‌البیان، مج‌۳، ج‌۳، ص‌۴۰۱.
  90. المیزان، ج‌۳، ص‌۲۱۲ مجمع‌البیان، ج‌۲ ص‌۷۶۲
  91. آقازاده، فتاح، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۲، ص ۲۰۴ - ۲۱۵.
  92. روح‌المعانی، ج‌۳، ص‌۲۶۹.
  93. دست در گریبان خویش فرو بر (و برآور) تا سپید بی‌آسیب بیرون آید؛ سوره قصص، آیه: ۳۲.
  94. و (ما) به موسی وحی کردیم که چوبدستت را بیفکن! که ناگهان، (اژدهایی شد و) هرچه ساخته بودند فرو می‌بلعید؛ سوره اعراف، آیه: ۱۱۷.
  95. تفسیر مراغی، مج‌۳، ج‌۹، ص‌۳۱.
  96. گفتند به پروردگار جهانیان ایمان آوردیم؛ سوره اعراف، آیه: ۱۲۱.
  97. روح‌المعانی، ج‌۳، ص‌۲۶۹؛ مجمع‌البیان، ج‌۲ ص‌۷۵۳.
  98. و به پیامبری به سوی بنی اسرائیل (می‌فرستد، تا بگوید) که من برای شما نشانه‌ای از پروردگارتان آورده‌ام؛ من برای شما از گل، (اندامواره‌ای) به گونه پرنده می‌سازم و در آن می‌دمم، به اذن خداوند پرنده‌ای خواهد شد و به اذن خداوند نابینای مادرزاد و پیس را شفا خواهم داد و به اذن خداوند مردگان را زنده خواهم کرد و شما را از آنچه می‌خورید یا در خانه می‌انبارید آگاه خواهم ساخت، این نشانه‌ای برای شماست اگر مؤمن باشید؛ سوره آل عمران، آیه: ۴۹.
  99. روح‌المعانی، مج‌، ج‌۳، ص‌۲۶۹.
  100. المیزان، ج‌۱۰، ص‌۳۱۳.
  101. و ای قوم من! این شتر خداوند است؛ که برای شما نشانه‌ای است؛ او را وانهید تا در زمین خدا بچرد و آزاری به وی نرسانید که عذابی نزدیک، شما را فرا گیرد؛ سوره هود، آیه: ۶۴.
  102. مجمع‌البیان، ج‌۵، ص‌۱۶۷؛ المیزان، ج‌۱۰، ص‌۶۴.
  103. گفتند: ای موسی! تو می‌افکنی یا ما بیفکنیم؟ گفت: شما بیفکنید! و چون (ریسمان‌های خود را) افکندند مردم را چشم‌بندی کردند و به هراس افکندند و جادویی سترگ (در میان) آوردند. و (ما) به موسی وحی کردیم که چوبدستت را بیفکن! که ناگهان، (اژدهایی شد و) هرچه ساخته بودند فرو می‌بلعید؛ سوره اعراف، آیه: ۱۱۵ - ۱۱۷.
  104. و اگر در آنچه بر بنده خود فرو فرستاده‌ایم تردیدی دارید، چنانچه راست می‌گویید سوره‌ای همگون آن بیاورید و (در این کار) گواهان خود را (نیز) در برابر خداوند، فرا خوانید؛ سوره بقره، آیه: ۲۳.
  105. التبیان، ج‌۱، ص‌۱۰۳؛ مجمع‌البیان، ج‌۱، ص‌۱۵۷؛ الکشاف، ج‌۱، ص‌۹۶
  106. اگر از سوی (کسی) جز خداوند می‌بود در آن اختلاف بسیار می‌یافتند؛ سوره نساء، آیه: ۸۲.
  107. و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز است؛ سوره نحل، آیه: ۸۹.
  108. این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی می‌کنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمی‌دانستید پس شکیبا باش که سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است؛ سوره هود، آیه: ۴۹.
  109. المیزان، ج‌۱، ص‌۶۰ـ‌۷۰
  110. التحریروالتنویر، ج‌۳، ص‌۲۶۵.
  111. بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودی‌هوای خویش و خودی‌های شما را فرا خوانیم آنگاه "به درگاه خداوند" زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم؛ سوره آل عمران، آیه:۶۱.
  112. نمونه، ج‌۲ ص‌۴۴۷.
  113. مجمع‌البیان، ج۲ ص۷۶۳؛ التحریروالتنویر، ج‌۳، ص‌۲۶۴؛ تفسیرمراغی، مج‌۱، ج‌۳، ص‌۱۷۴
  114. مجمع‌البیان، ج‌۸، ص‌۶۱۰.
  115. پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۵۹.
  116. به سوی فرعون بروید که او سرکشی کرده است. و با او به نرمی سخن گویید باشد که او پند گیرد؛ سوره طه، آیه: ۴۳ ـ ۴۴.
  117. آقازاده، فتاح، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۲، ص ۲۰۴ - ۲۱۵.
  118. المنار، ج‌۷، ص‌۵۶۹؛ روح‌المعانی، مج‌۵، ج‌۷، ص‌۲۸۶ المیزان، ج‌۳، ص‌۳۴۲
  119. المنار، ج‌۷، ص‌۵۶۴
  120. و چون شب بر او چادر افکند ستاره‌ای دید گفت: این پروردگار من است اما هنگامی که ناپدید شد گفت: ناپدیدشوندگان را دوست نمی‌دارم؛ سوره انعام، آیه: ۷۶.
  121. و قوم او با وی به چالش برخاستند؛ او گفت: آیا با من درباره خداوند چالش می‌ورزید در حالی که مرا راهنمایی کرده است؟ و من از آنچه شریک او قرار می‌دهید نمی‌هراسم مگر آنکه پروردگارم چیزی برای من بخواهد؛ پروردگارم به دانایی بر همه چیز چیرگی دارد، آیا پند نمی‌پذیرید؟؛ سوره انعام، آیه: ۸۰.
  122. جامع‌البیان، مج‌۵، ج‌۷، ص‌۳۲۸ـ‌۳۲۹
  123. و چگونه از آنچه شریک (خداوند) قرار می‌دهید بهراسم؛ سوره انعام، آیه:۸۱.
  124. نمونه، ج‌۵، ص‌۳۱۵.
  125. آیا در (کار) آن کس ننگریسته‌ای که از (غرور) اینکه خداوند به او پادشاهی داده بود با ابراهیم درباره پروردگارش چون و چرا کرد آنگاه که ابراهیم گفت: پروردگار من آن است که زنده می‌کند و می‌میراند، او گفت: من (نیز) زنده می‌دارم و می‌میرانم، ابراهیم گفت: خداوند آفتاب را از خاور فرا می‌آورد، تو آن را از باختر برآور؛ و آن کافر درماند؛ و خداوند گروه ستمکاران را رهنمون نمی‌گردد؛ سوره بقره، آیه: ۲۵۸.
  126. ای دو یار زندان! آیا خدایان پراکنده بهتر است یا خداوند یگانه دادفرما؟ شما به جای او جز نام‌هایی را نمی‌پرستید که خود و پدرانتان آنها را نامیده‌اید و خداوند بر آنها هیچ حجّتی نفرستاده است، داوری جز از آن خداوند نیست، فرمان داده است که جز وی را نپرستید؛ این، دین پا برجاست اما بیشتر مردم نمی‌دانند؛ سوره یوسف، آیه: ۳۹ ـ ۴۰.
  127. آقازاده، فتاح، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۲، ص ۲۰۴ - ۲۱۵.
  128. مجمع‌البیان، ج‌۶، ص‌۶۴۸؛ المیزان، ج‌۱۳، ص‌۱۱۵.
  129. آیا هنگامی که استخوان‌هایی شویم و خاکستری با آفرینشی تازه برانگیخته می‌شویم؟؛ سوره اسراء، آیه: ۴۹.
  130. المیزان، ج‌۱۷، ص‌۱۱۳؛ مجمع‌البیان، ج‌۸، ص‌۶۷۸.
  131. بگو: همان کس که آن را نخست آفرید زنده‌اش می‌گرداند و او به (حال) هر آفریده‌ای داناست؛ سوره یس، آیه: ۷۹ - ۸۱.
  132. المیزان، ج‌۱۷، ص‌۱۱۳؛ التحریروالتنویر، ج‌۲۳، ص‌۷۸؛ مجمع‌البیان، ج‌۸، ص‌۶۷۹؛ تفسیر مراغی، مج‌۸، ج‌۲۳ ص‌۳۶.
  133. همان که از درخت سبز برای شما آتشی (سرخ) پدید آورده است که از آن (چیزی) می‌افروزید. و آیا آن کس که آفریننده آسمان‌ها و زمین است توانا نیست که مانند آنان را بیافریند؟ چرا (هست) و اوست که آفریننده داناست؛ سوره یس، آیه: ۷۹ ـ ۸۱.
  134. آقازاده، فتاح، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۲، ص ۲۰۴ - ۲۱۵.
  135. و گفتند: ای آنکه بر تو این قرآن را فرو فرستاده‌اند، بی‌گمان تو دیوانه‌ای!؛ سوره حجر، آیه: ۶.
  136. آنگاه (فرعون) خود با سپاهش روی گرداند و گفت: او جادوگر یا دیوانه است؛ سوره ذاریات، آیه: ۳۹.
  137. پس آیا بر خداوند دروغی بسته یا دیوانه است؟ (هیچ یک)؛ بلکه کسانی که به جهان واپسین ایمان ندارند؛ سوره سبأ، آیه: ۸.
  138. مجمع‌البیان، ج‌۵، ص‌۱۶۷؛ المیزان، ج‌۱۰، ص‌۶۴
  139. یا می‌گویند (پیامبر) آن را بربافته است، بگو: اگر راست می‌گویید سوره‌ای همگون آن بیاورید و هر کس جز خداوند را می‌توانید فرا خوانید؛ سوره یونس، آیه: ۳۸.
  140. و اگر در آنچه بر بنده خود فرو فرستاده‌ایم تردیدی دارید، چنانچه راست می‌گویید سوره‌ای همگون آن بیاورید و (در این کار) گواهان خود را (نیز) در برابر خداوند، فرا خوانید؛ سوره بقره، آیه: ۲۳.
  141. گفتیم: همه از آن (بهشت فرازین) فرود آیید، آنگاه اگر از من به شما رهنمودی رسید، کسانی که از رهنمود من پیروی کنند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند؛ سوره بقره، آیه: ۳۸.
  142. آقازاده، فتاح، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۲، ص ۲۰۴ - ۲۱۵.