مقدمه

خوشحالی دشمن به دلیل اصابت بلا بر طرف مقابل او[۱] و دشمن شاد کردن[۲].

 وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِي مِنْ بَعْدِي أَعَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ وَأَلْقَى الْأَلْوَاحَ وَأَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُ إِلَيْهِ قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَكَادُوا يَقْتُلُونَنِي فَلَا تُشْمِتْ بِيَ الْأَعْدَاءَ [۳].

این آیه شریفه بیانگر حوادثی است که بعد از بازگشت حضرت موسی (ع) از میقات الهی رخ داده است. در این مدت بنی‌اسرائیل به‌رغم مخالفت هارون (ع) جانشین حضرت موسی (ع) در میان خود، به سامری روی آوردند و گوسالۀ دست‌ ساخته او را پرستش کردند. غضب حضرت موسی (ع) بر هارون در ممانعت نکردن از این عمل شرک‌آلود در آیه شریفه بیان شده است. هارون به دشمنی بنی‌اسرائیل و تهدید به قتل آنها اشاره می‌کند و از موسی (ع) می‌خواهد، او را دشمن ‌شاد نکند  فَلَا تُشْمِتْ بِيَ الْأَعْدَاءَ [۴]. زیرا دشمنان هارون و موسی، از مواخذه هارون به دست موسی (ع) شاد می‌شدند و اختلاف و تفرقه میان این دو برادر که هر دو رسولان الهی بودند، آرزوی آنان بود.

نهی از "شماتت" در فرهنگ قرآنی از دستورهای اخلاقی والایی است که رعایت نشدن آن توسط مؤمنان در جامعه دینی، موجب بروز تفرقه و اختلاف می‌گردد و امید دشمنان دین را برای توطئه‌چینی و فتنه‌انگیزی افزون می‌سازد.[۵]

منابع

پانویس

  1. ابن‌فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۳، ص۲۱۰.
  2. ابن‌منظور، لسان العرب، ج۲، ص۵۱.
  3. «و چون موسی به نزد قومش خشمگین اندوهناک بازگشت گفت: در نبودن من از من بد جانشینی کردید؛ آیا از فرمان پروردگارتان پیش افتادید؟! (این بگفت) و الواح را فرو افکند و سر برادرش را گرفت، به سوی خود می‌کشید. (برادرش) گفت: ای فرزند مادرم! این قوم مرا ناتوان شمردند و نزدیک بود مرا بکشند پس دشمنان را به سرزنش من برنیانگیز و مرا با گروه ستمبارگان مگمار!» سوره اعراف، آیه ۱۵۰.
  4. سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۸، ص۲۵۱-۲۵۲.
  5. نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص: ۳۷۱-۳۷۲.