وصیت‌های امام حسین

آنچه به ام‌سلمه داد

در کتاب الکافی از حُمران نقل شده: از امام باقر(ع) درباره آنچه مردم می‌گفتند که: صحیفه‌ای ممهور به ام‌سلمه داده شده است، پرسیدم. فرمود: «هنگامی که پیامبر(ص) قبضِ روح شد، علی(ع) دانش، سلاح و آنچه را بود، به ارث برد. سپس به حسن(ع) رسید و آن گاه به حسین(ع)، و چون بیم داشتیم که دشمنان بر ما غلبه کنند، وی آن را نزد ام‌سلمه به امانت نهاد. سپس علی بن الحسین(ع) آن را از ام‌سلمه گرفت». گفتم: آری. سپس به پدرت و آن گاه به تو رسید و پس از این با توست؟ فرمود: «آری»[۱].

از ابو جارود نقل است: امام باقر(ع) فرمود: «هنگامی که اجل حسین(ع) در رسید، وصیّتش را که مکتوب بود، در نوشته‌ای (نامه‌ای) در هم پیچیده، به دخترش فاطمه سپرد و چون شهادت حسین(ع) به وقوع پیوست، فاطمه، آن را به علی بن الحسین(ع) سپرد». به امام(ع) گفتم: خدایت رحمت کند! در آن، چه بود؟ فرمود: «آنچه آدمی‌زاده از آغاز تا نیست شدن دنیا به آن، نیاز دارد»[۲].

احمد بن ابراهیم نقل می‌کند: در سال ۲۶۲ هجری[۳] بر حکیمه، دختر امام جواد(ع) وارد شدم. از پشتِ پرده با او سخن گفتم و از دینش پرسیدم. او همه کسانی را که امامِ خود می‌دانست، نام برد و حتی نام [کوچکِ] حجة بن الحسن را نیز بر زبان آورد. به او گفتم: خدا، مرا فدای تو کند! آیا او را دیده‌ای یا خبر داری؟ گفت: این را از نامه‌ای (وصیتی) که ابو محمد (امام عسکری) به مادر خود نوشته، می‌دانم. به او گفتم: آن کودک، کجاست؟ گفت: پنهان است. گفتم: شیعه، به چه کسی پناه ببرد؟ گفت: به مادر بزرگش، مادر ابو محمد. به او گفتم: به کسی اقتدا کنم که وصیتش به زنی است؟! گفت: به حسین بن علی(ع) اقتدا کن که در ظاهر، به خواهرش زینب دختر علی(ع) وصیت کرد و هر دانشی از سوی علی بن الحسین(ع) بیرون می‌آمد، به زینب منسوب می‌شد؛ اما این برای پنهان داشتن علی بن الحسین(ع) بود. سپس گفت: شما محدّث هستید. آیا برایتان روایت نشده که نُهمین فرزند از نسل حسین(ع) میراثش تقسیم می‌شود، با آنکه هنوز زنده است؟[۴].[۵]

سخنی درباره وصیت‌نامه‌های مختلف امام(ع)

احادیثی را که درباره وصیت‌نامه‌های امام حسین(ع)‌اند، به سه دسته می‌توان تقسیم کرد:

دسته اول. احادیثی که می‌گویند امام حسین(ع) قبل از خروج از مدینه، وصیت‌نامه و کتاب‌ها و سلاح ویژه‌ای را نزد ام‌سلمه به امانت گذاشت تا در آینده، به امامِ بعد از وی، امام زین العابدین(ع)، تحویل دهد.

دسته دوم. احادیثی که دلالت دارند امام حسین(ع) در آخرین ساعات زندگی، وصیت‌نامه خود را به دختر بزرگش فاطمه داد تا به امامِ پس از وی، منتقل نماید.

دسته سوم. حدیثی است که امام حسین(ع)، خواهرش زینب را وصیّ خود کرده بود.

با تأمّل در این احادیث، معلوم می‌شود که آنها با هم تعارضی ندارند و جمع میان آنها، بدین‌سان است که امام حسین(ع) قبل از خروج از مدینه، عمده آنچه را که میراث جدّ بزرگوار و پدر عزیزش بود، همراه با وصیت‌نامه ویژه‌ای به ام‌سلمه سپرد تا به واسطه او به امامانِ پس از وی منتقل شوند، و آخرین وصایای خود را در آخرین لحظات زندگی، به فاطمه کبرا دخترش داد که به امام زین العابدین(ع) تحویل بدهد. در مورد زینب(س) نیز ظاهر روایت، این است که امام حسین(ع) وصیت‌نامه خاصّی را تحویل او نداده؛ بلکه او را تا مدتی، وصیّ خود قرار داده که مردم به جای مراجعه به امام زین العابدین(ع) به او مراجعه کنند، و این، تدبیری حکیمانه برای حفظ امامِ بَعدی از شرّ زمامداران حاکم بود.

نکته دیگر، این که می‌توان احتمال داد که امام حسین(ع) برای رعایت احتیاط، چند نسخه از یک وصیت‌نامه را نزد چند نفر گذاشته تا وصیّتش به طور حتم، به امامانِ پس از وی انتقال یابد[۶].

منابع

پانویس

  1. «قَالَ: سَأَلْتُهُ عَمَّا يَتَحَدَّثُ‏ النَّاسُ‏ أَنَّهُ‏ دُفِعَتْ‏ إِلَى أُمِّ سَلَمَةَ صَحِيفَةٌ مَخْتُومَةٌ فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) لَمَّا قُبِضَ وَرِثَ عَلِيٌّ(ع) عِلْمَهُ وَ سِلَاحَهُ وَ مَا هُنَاكَ ثُمَّ صَارَ إِلَى الْحَسَنِ ثُمَّ صَارَ إِلَى الْحُسَيْنِ(ع) فَلَمَّا خَشِينَا أَنْ نُغْشَى اسْتَوْدَعَهَا أُمَّ سَلَمَةَ ثُمَّ قَبَضَهَا بَعْدَ ذَلِكَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ع) قَالَ فَقُلْتُ نَعَمْ ثُمَّ صَارَ إِلَى أَبِيكَ ثُمَّ انْتَهَى إِلَيْكَ وَ صَارَ بَعْدَ ذَلِكَ إِلَيْكَ قَالَ نَعَمْ» (الکافی، ج۱، ص۲۳۵، ح۷؛ بصائر الدرجات، ص۱۷۷، ح۱۰).
  2. «لَمَّا حَضَرَ الْحُسَيْنَ(ع) مَا حَضَرَهُ دَفَعَ‏ وَصِيَّتَهُ‏ إِلَى‏ ابْنَتِهِ‏ فَاطِمَةَ ظَاهِرَةً فِي كِتَابٍ مُدْرَجٍ فَلَمَّا أَنْ كَانَ مِنْ أَمْرِ الْحُسَيْنِ(ع) مَا كَانَ دَفَعَتْ ذَلِكَ إِلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(ع) قُلْتُ لَهُ فَمَا فِيهِ يَرْحَمُكَ اللَّهُ فَقَالَ مَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ وُلْدُ آدَمَ مُنْذُ كَانَتِ الدُّنْيَا إِلَى أَنْ تَفْنَى‏» (الکافی، ج۱، ص۳۰۴، ح۲؛ بصائر الدرجات، ص۱۶۸، ح۲۴).
  3. در کمال الدین آمده است: سال هشتاد و دو.
  4. «دَخَلْتُ عَلَى حَكِيمَةَ بِنْتِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الرِّضَا(ع) سَنَةَ اثْنَتَيْنِ وَ سِتِّينَ وَ مِائَتَيْنِ فَكَلَّمْتُهَا مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ وَ سَأَلْتُهَا عَنْ دِينِهَا فَسَمَّتْ‏ لِي‏ مَنْ‏ تَأْتَمُ‏ بِهِمْ‏ قَالَتْ فُلَانٌ ابْنُ الْحَسَنِ فَسَمَّتْهُ. فَقُلْتُ لَهَا جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكِ مُعَايَنَةً أَوْ خَبَراً فَقَالَتْ خَبَراً عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ(ع)كَتَبَ بِهِ إِلَى أُمِّهِ قُلْتُ لَهَا فَأَيْنَ الْوَلَدُ قَالَتْ مَسْتُورٌ فَقُلْتُ إِلَى مَنْ تَفْزَعُ الشِّيعَةُ قَالَتْ إِلَى الْجَدَّةِ أُمِّ أَبِي مُحَمَّدٍ(ع) فَقُلْتُ أَقْتَدِي‏ بِمَنْ وَصِيَّتُهُ إِلَى امْرَأَةٍ. فَقَالَتْ اقْتَدِ بِالْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(ع) أَوْصَى إِلَى أُخْتِهِ زَيْنَبَ بِنْتِ عَلِيٍّ(ع)فِي الظَّاهِرِ وَ كَانَ‏ مَا يَخْرُجُ مِنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(ع) مِنْ عِلْمٍ يُنْسَبُ إِلَى زَيْنَبَ سَتْراً عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(ع). ثُمَّ قَالَتْ إِنَّكُمْ قَوْمٌ أَصْحَابُ أَخْبَارٍ أَ مَا رُوِّيتُمْ أَنَّ التَّاسِعَ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ(ع)يُقْسَمُ مِيرَاثُهُ وَ هُوَ فِي الْحَيَاةِ» (الغیبة، طوسی، ص۲۳۰، ح۱۹۶؛ کمال الدین، ص۵۰۱، ح۲۷).
  5. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین، ص۱۷۴.
  6. محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین ص۱۷۷.